نسخه Pdf

درددل‌های یک مادر

درددل‌های یک مادر

من لیلی رشیدی هستم،مادر یک نوجوان پسر هفده ساله.دغدغه من فقط برای پسرم نیست فقط برای نوجوانی که توی خونمه نیست.دغدغه ی من برای همه نوجوان‌های ایرانه.
دغدغه من برای این برهه سخت زندگی بچه‌هامونه که احساس میکنن تنهان، احساس میکنن کسی نمی‌بینتشون و احساس میکنن همه دنیا روبه روی اونها قرار گرفته.
 متاسفانه واقعا هم در یک مواقعی همینه یعنی  ما کاملا انگار از کودکی می‌پریم به بزرگسالی؛ نوجوان مملکت من هیچ چیز برای خودش نداره، هیچ حق انتخابی نداره و به‌خاطر همین احساس سرگردونی می‌کند.من دغدغه‌ام برای آن نوجوان‌هایی است که در نقاط دور افتاده ایران به‌خاطر این سن و به‌خاطر حس تنهایی به‌خاطر تمام این هیاهو غوغایی که در وجودش هست مرتکب جرمی میشه وباید بره زندان ومنتظر عقوبت باشد.
دغدغه من قوانینی است که برای نوجوان‌ها نیست، نوجوان هیچ جا دیده نمی‌شود. آرزوم اینه : اول از همه اینکه مجازات بچه‌های زیر هجده سال برداشته شود.  آرزوی من این است که نوجوان‌ها مکان مخصوصی داشته باشند ،تئاتر مخصوص نوجوان فیلم مخصوص نوجوان، جاهای تفریحی مخصوص نوجوان باشد. آرزو می‌کنم قوانین مابرای نوجوان‌ها باشد.آرزوی من این است که مادر و پدرها نوجوان‌ها را حالا در محدوده کوچک‌تر ببینند،  نوجوان ما که اینقدر دوست دارد  مادر و پدرش با او حرف بزنند و دوست دارد با او فیلمی را که  دوست دارد ببینند نه فیلمی که مادر پدر دوست دارند.
نوجوانی که دوست دارد مادر و پدرش با او راه بروند و به حرف‌های او گوش کنند نه اینکه مادر و پدر بخواهند حرف‌های خودشان را بزنند.متاسفانه این طوری است،نوجوانی که ما متاسفانه به‌خاطر این که نمی‌دانیم به جایه آن که وقتش را در منزل پرکنیم، وقت آنهارا در بیرون خانه پر می‌کنیم.
حرف زدن و تعریف کردن برای بچه‌های نوجوان به یک رویا تبدیل شده است. نوجوان‌هایی که در  جنوب شهر هستند، مجبورند کار کنند.  قانون برایه یک نوجوانی که کار می کند کجاست؟ قوانین برای نوجوانی که داخل یک کوچه، تک و تنها در جنوب شهر دعوا می‌کند و می زند ، و در  دعوا از بین می رود کجاست؟
 امیدوارم همه چیز برای نوجوان ها درست شود.
ضمیمه قفسه کتاب