چند روایت معتبر درباره یک موسیقیدان معتبر
در این ستون میتوانید برخی ویژگیهای خاص ابوالحسن صبا را به روایت برادرزادهاش بخوانید:
موسیقیدان هنر دوست
میان استادان نسلهای گذشته هم تجربه هنرهای دیگر اتفاقی عادی بوده است؛ اتفاقی كه البته مانند هنرمندان امروز آنها را دچار توهم استادی در چند زمینه نمیكرده و تنها ابزاری برای پیشرفت آنها در عرصه فعالیت اصلی شان محسوب میشده است. پدرام صبا میگوید: استاد صبا خط بسیار زیبا و قلم شیوایی داشت. نقاشی را نزد استاد كمالالملك آموخت، اما متأسفانه فقط دو سه تابلو از ایشان باقی مانده است. استاد نجاری، سوهانكاری، معرقكاری، خاتمكاری، زرگری، ریختهگری و... را هم بسیار خوب میدانستند و در آنها مهارت كافی داشتند و از این مهارتها در ساخت ادوات موسیقی مثل ویلون، تار، سنتور و سهتار استفاده كردند.
معلمی به شیوه صبا
خیلیها هنرمندان خوبی هستند، اما نمیتوانند معلم خوبی باشند، صبا اما به گواه شاگردانش معلم خوبی بوده و به گواه آثارش آهنگسازی بینظیر. برادرزاده اش درباره وجه معلمی او اینطور توضیح میدهد: استاد صبا خدای محبت بود. بسیار مهربان و پرسخاوت بود و در آموزش به هنرجویان، هیچ نكتهای را باقی نمیگذاشت و همه دانش خود را به هنرجویان منتقل میكرد. اواخر عمرشان بود كه به شاگردان گفت: اگر در موسیقی چیزی هست كه به شما نگفتهام، بپرسید، چون در آینده كسی این مطالب را به شما نخواهد گفت! خدا رحمت كند مرحوم روحا... خالقی را، میگفت! «من قبل از شنیدن صدای ساز صبا، ویلون نواختن رضاخان محجوبی را كه شش ماه شاگردش بودم دوست داشتم، ولی در اولین جلسهای كه صدای ساز صبا را شنیدم، دانستم این چیز دیگری است! ایشان در مورد نحوه تدریس استاد صبا میگفت: استاد وزیری بسیار خلاصه تدریس میكرد. مطلبی را میگفت و روی ویلون نشان میداد و تصور میكرد همه فهمیدهایم، اما واقعیت این است اگر استاد صبا نبود كه بعد از تدریس ایشان بماند و با حوصله همه چیز را از ابتدا تا انتها برایمان توضیح بدهد، ما از درس استاد وزیری آنگونه كه باید و شاید نمیتوانستیم استفاده كنیم. در واقع ما كلاس استاد وزیری را غیر از خود ایشان، مدیون بهترین شاگردش صبا بودیم. یك بار هم یكی از استادان ویلون به مطایبه گفت: تا صبا زنده بود نفس از كسی درنمیآمد، اما وقتی رفت، همه شدند استاد!
یك استاد و یك دنیا حسود!
صبا مورد حسادت خیلیها بود. پدرام صبا دراینباره میگوید: خیلیها به استاد به شدت حسادت میكردند و گاهی كارهای عجیب و غریبی را برای تخریب ایشان انجام میدادند. از جمله یك استاد نوازنده پیانو موقعی كه رئیس رادیو شد، دستور داد تمام نوارهای استاد صبا را پاك كنند و به این ترتیب، یك گنجینه عظیم موسیقی را صرفاً از روی حسادت نابود كرد!
حیرت تجویدی از بداهه نوازی صبا
بداهه نواختن، كار هنر هنرمندی نیست، اما صبا از پس این كار هم به شایسته ترین شكل ممكن برمی آمد. پدرام صبا، خاطرهای از بداهه نوازیهای او نقل میكند و میگوید: یكبار در خدمت مرحوم استاد تجویدی در منزل استاد بودیم. استاد صبا برای كاری به اتاق دیگری رفت. استاد تجویدی سهتار ایشان را برداشت و قطعهای را در دستگاه ماهور نواخت. استاد موقعی كه برگشت، ساز را گرفت، ناخنی بر آن كشید و ناگهان شروع به نواختن قطعهای كرد.با اینكه من اهل موسیقی بودم و ساز استادان زیادی را هم شنیده بودم و در خانهمان هم دائم با پدرم راجع به ساز و موسیقی صحبت میكردم و بارها ساز خود استاد صبا را هم شنیده بودم، اما متحیر مانده بودم این چیست كه استاد مینوازد. من تصور كردم چون در اندازه استاد صبا و استاد تجویدی درباره موسیقی آگاهی ندارم نمیفهمم، اما وقتی ایشان ساز را روی میز گذاشت و نفس راحتی كشید، استاد تجویدی با حیرت پرسید، «استاد! این چه بود نواختید؟» تازه متوجه شدم این حیرت فقط مختص من نیست و استاد تجویدی هم شگفتزده شدهاند. استاد صبا گفت: «هیچ نمیدانم. ناگهان این نغمات به مغزم هجوم آوردند. اگر هم بخواهم دوباره بزنم، نمیتوانم!» این آثار بدیع است و باید ضبط شوند. به این دلیل است كه میگویم باید قدر هنرمندان واقعی را دانست.