نسخه Pdf

جهان  در دست‌های من است

درباره دختری که به چند زبان زنده دنیا مسلط است

جهان در دست‌های من است

در مدرسه دست و پا شكسته به همه ماها ادبیات فارسی یاد دادند، بعد سراغ انگلیسی و عربی هم رفتند اما تمام آنها به خاطر نوع اشتباه آموزش از خاطر همه ما رفت و شاید اندك نفرتی هم از آنها به دل گرفته باشیم. اما در این میان دختری هست كه اصطلاحا زبان‌دان است! دختری به اسم محیا میرصادقی كه 19سالش است و هفت زبان زنده دنیا را می‌داند! هم‌اكنون هم برای یادگیری زبان چینی در چین زندگی می‌كند.

    از نفرت تا عشق
محیا در ده سالگی شاید اصلا فكر هم نمی‌كرد كه روزی برسد هفت زبان زنده دنیا را بلد باشد! اصلا در ده سالگی از زبان متنفر بود و از پدرش برای این‌كه به اجبار به كلاس عربی می‌فرستادش شاكی. رفتن به این كلاس‌ها برای یادگیری زبان تا سه سال بعد بی‌هیچ هدفی برای محیا بود و خودش هم نمی‌دانست برای چه دارد دنبال این زبان‌ها می‌رود. زمانی این یادگیری برایش معنا پیدا كرد كه راهنمای گروه یك توریستی در ایران شده بود.
عربی، فرانسوی، انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی، روسی و حتی چینی را یا كاملا بلد است یا در حال یادگیری. او حتی می‌گوید عربی را مثل زبان مادری خود می‌داند و حرف می‌زند! متاسفانه ما ایرانی‌ها به دلیل آموزش اشتباهی كه در مدارس دیده‌ایم از عربی متنفر شده‌ایم این در صورتی است كه از نظر محیایی كه هفت زبان بلد است عربی زیباترین زبانی است كه دیده و شنیده. همیشه و همه‌جا رقابت برای كار زیاد بوده و فردی كه مهارت بیشتری داشته باشد كار بهتری پیدا می‌كند. هدف پدر و مادرش از یادگیری عربی این بوده كه زبان قرآن را را یاد بگیرد و در آینده از آن استفاده كند اما این خود محیا بود كه می‌خواست اسپانیایی و فرانسوی را هم یاد بگیرد و بعد دید ایتالیایی هم كه شبیه این دو است پس بهتر است كه آن را هم یاد بگیرم.

    چین و فرهنگش
محیا قبل از این‌كه برای یادگیری چینی به چین برود تصور بسیار بدی از فرهنگشان داشت؛ زمانی كه با زبان چینی با آنها حرف می‌زد خوشحالی را در چهره‌شان می‌دید، اما وقتی انگلیسی صحبت می‌كرد این دوری فرهنگ را به وفور می‌دید و همین چینی صحبت كردن باعث شد بفهمد زبان مشترك چقدر خوب است و فرهنگ‌ها را چقدر قابل لمس‌تر می‌كند. مثلا فرهنگ مردم ایران اگر مهمان‌نوازی باشد، فرهنگ چینی‌ها خانواده دوستی است و برایشان یك ارزش است.
زندگی در چین طبقه‌های مختلفی دارد. شما در پكن شاهد زندگی‌ای رباتی هستید كه ناهار و شام و میان‌وعده و كلا همه چیز را نودل تشكیل می‌دهد و آن حجم زیاد جمعیت همیشه در حال دویدن برای رسیدن به كارهاست. یا روستاهایی را خالی از سكنه می‌بینی كه مردمانش برای پیشرفت به شهر‌ها رفته بودند؛ یا روستاهایی هم مثل ابیانه خودمان تبدیل به روستاهای گردشگری شده بودند.

    عربی و دست‌اندازهایش
از نظر محیا همان‌طور كه تفكر درستی بر فرهنگ چینی‌ها نبوده، فرهنگ درستی هم از عرب‌زبان‌ها نداریم و خب شاید این به خاطر اتفاقاتی است كه در طول تاریخ رخ داده. محیا عرب‌زبانان را افرادی خونگرم مثل ایرانی‌ها می‌داند. زبانشان پر از زیبایی است. جالب اینجاست كه عربی واقعا زبان سختی مخصوصا در تلفظ است اما برعكس آن چینی گرامر و تلفظ سختی ندارد و تنها نوشتار آن سخت است.
كلا تفكر بد درخصوص مردمان كشورهای دیگر ممكن است وجود داشته باشد و از نظر محیا این زبان است كه پرده‌های اشتباه فكر را برمی‌دارد و دل‌ها را به هم نزدیك‌تر می‌كند.
جالب است بدانید محیا با كنكور زبان چینی دانشگاه تهران قبول شد اما تصمیم گرفت در چین، چینی را یاد بگیرد. هدفش این است كه زبان‌های سازمان ملل را یاد بگیرد كه در آینده به سازمان ملل برای كار برود. اصلا قبل از این‌كه بخواهد چینی بخواند برای ورود به سازمان ملل تصمیم داشت حقوق بخواند. اما بعد تصمیم گرفت در كشور چین كارآموز سازمان ملل شود و از آن راه به سازمان ملل ورود كند.

    حسن خوب مشترک
ممکن است برای شما هم این سوال پیش‌آمده باشد که اساسا محیا سراغ هیچ چیز دیگری نرفته است؟ ما هم همین سوال را از او پرسیدیم و متوجه شدیم که خوشبختانه او آدم تک بعدی نیست. او هم از تلاشش در حوزه ادبیات و نوشتن داستان کوتاه گفت و همچنین رفتن به سراغ نقاشی، تا جایی که چندگالری هم برپا کرده است. اما جالب این جاست که علی رغم ورود به مهارت های دیگر، تنها چیزی که عمیقا به او حس آرامش می دهد همین یادگرفتن زبان های دیگر است. می‌گوید:«نمی‌دانید وقتی با یک خارجی مواجه می‌شوی و به جای اینکه تلاش کنی با یک زبان مشترک مثل انگلیسی با او حرف بزنی، با زبان خودش با او صحبت کنی، چقدر حس خوبی دارد. اصلاخود آن آدم ها هم وقتی با زبان خودشان حرف می زنند انگار یک آدم دیگر می شوند و خود حقیقی‌شان را بروز می‌دهند.»اما خواهر کوچکترش که او هم مانند محیا به چند زبان مسلط است، هنر را اولویت زندگی اش قرار داده است. هر دو اهل ورزش هم هستند و شنا و بدمینتون را به طور حرفه ای دنبال می کنند. خلاصه اینکه حواسشان به ابعاد دیگر زندگی هم هست ولی خب هر کسی علاقه اصلی‌اش یک چیز است و محیا هم معتقد است خلأ درونش را فقط با آموختن زبان های مختلف می‌تواند پر کند. 
راستی او در فضای مجازی سعی می کند ایران و زیبای های آن را به زبان‌های مختلف به جهانیان معرفی کند. که این یعنی حواست باشد از هنری که داری به بهترین شکل استفاده کنی.

ضمیمه نوجوانه