نسخه Pdf

بر بند سر سفره، بگشای ره بالا

بر بند سر سفره، بگشای ره بالا

آزاده جهان احمدی / مدرس دانشگاه

 سال‌های اوایل دهه 80 ماه رمضان مصادف با پاییز و زمستان شده بود. مقارن با ترم‌های تحصیلی دانشگاه. روزها كوتاه بود و سرد؛ چشم بر هم می‌زدیم آفتاب غروب می‌كرد و از بلندگوهای دانشكده شعر معروف این دهان بستی دهانی‌باز شد، پخش می‌شد.
آن سال‌ها كلاس‌ها گاهی تا شش عصر طول می‌كشید وقت اذان مغرب كه می‌شد كنار نمازخانه كه زیرزمین دانشكده بود بساط چای و لقمه‌های آماده نان و پنیر و خرما فراهم بود. یكی از دوستان ما دختر طنازی بود كه ادبیات فارسی می‌خواند و همان سال‌های اول دانشكده با پسر عمویش كه مكانیك بود ازدواج كرده بود. بعد از نماز یك لیوان چای و یك لقمه نان و پنیر پیچیده در كیسه فریزر را بر می‌داشتیم و به سمت كلاس‌ها می‌رفتیم. تقریبا همیشه ما می‌رفتیم و او می‌آمد. دیرتر از همه ما. در این برخورد هم بی‌استثنا اشاره به لقمه‌ها می‌كرد و می‌گفت چند خوردی چرب و شیرین از طعام و درحالی كه از كنار ما می‌گذشت سرش را به سوی آسمان بلند می‌كرد و می‌گفت همه از خداییم به سوی خدا برویم.
یك بار جمله‌ای گفت كه بعید است تا آخر عمرم فراموش كنم. گفت فكر كن ما ایرانی‌ها چه شانسی داریم كه در ذهن خیلی‌هایمان ماه رمضان با یك شعر ماندگار شده. خودش كم سرمایه‌ای نیست.
راست می‌گفت. ما ایرانی‌ها كم سرمایه‌ای نداریم. ادبیات و شعر فارسی همواره بستر ظهور مفاهیم مذهبی بوده است. در این میان ماه رمضان به واسطه قرار داشتن مفاهیم بسیاری در ذیلش و بعد معنوی قوی و جاری در آن موضوع مورد علاقه شعرای ایرانی است. بر این اساس ادبیات ما متاثر از سبك زندگی و فرهنگ جاری در سرزمین‌مان مملو از اشارات و حكایات و اشعاری است كه به نوعی اشاره به ماه رمضان و روزه دارند و عملا تبدیل به سرمایه فرهنگی ما شده‌اند. اكنون در پایان دهه 90 شمسی بناست به قدر بضاعت تعداد محدودی كلمه با شما سیری در اشعار فارسی كرده و بخشی از این سرمایه بی‌بدیل را در این زمینه مرور كنیم.
شاعران در نگاه و اشاره به ماه رمضان، سحر، افطار، شب قدر و روزه مناظر و زوایای گوناگونی رامدنظر داشته‌اند. برخی با نگاهی كلی به ماه رمضان اشاره كرده‌اند وتمركزشان بر وجه تزكیه نفس و قرب به خدا بوده و برخی دیگر با یادآوری وظیفه انسانی در مقابل فقرا با نگاهی اجتماعی به این موضوع نگریسته، برخی دیگر وجه عرفانی و اخلاقی آن را متذكر شده‌ و عده‌ای دیگر به مناسبت‌های خاص این ماه مانند شب‌قدر، پرداخته‌اند. هر چند ماه رمضان ماه عبادت و نیایش و تضرع به درگاه الهی است لكن نگاه طنز به مفاهیمی چون ریاكاری در این ماه با بعد عرفانی آن منافاتی ندارد كما این‌كه برخی از شعرای ایرانی این مسیر را در سرودن برگزیده‌اند. علاوه بر اینها شروع این ماه، پایانش (عید فطر) و لحظات خاص سحرگاهی هم خود موضوعاتی جذاب برای شاعران 
بوده است.
مولانا در غزل‌ها و رباعی‌های گوناگونی از روزه و ماه صیام سخن گفته و در چند جا از «مثنوی معنوی» نیز به حقیقت روزه اشاره كرده است. قدر و منزلت روزه‌ اصیل و حقیقی در نظر مولانا آنچنان رفیع است كه چندین قطعه شعر را به شكل كامل درباره روزه و بر اساس مضمون روزه‌داری و پرهیز سروده است. تا جایی كه حتی چند غزل با ردیف «روزه» و «صیام» دارد، 
از جمله این غزل‌ بلند كه با ردیف «صیام» ساخته شده است:
 می‌بسازد جان و دل را بس عجایب كان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام
مولوی در این غزل یكایك ویژگی‌های انسان‌ساز روزه را 
بر می‌شمرد و پس از آنكه تأكید می‌كند كه تنِ آدمی بی‌بهره از نور معرفت و علم، حیوان است و حیف است كه انسان از سرِ راحت طلبی برای این جسمِ حیوانی و فانی روزه را رها كند. روزه‌ای كه اگر حقیقی باشد روح را در مسیر نزدیكی به حق قرار می‌دهد. حتی در جایی اشاره می‌كند و می‌گوید كه نفس اماره انسان حتی اگر همچون رستمِ نیرومند بر روح الهی او تسلط داشته باشد، روزه می‌تواند بر تنِ این رستمِ نفس لرزه افكند و او را مغلوب سازد و به سوی درگاه حق اوج گیرد:
گرچه نفست رستمی باشد مسلط بر دلت/ لرز بر وی افكند چون بر گل لرزان صیام
همه ما در همان اوان كودكی كه با مفهوم امساك و روزه آشنا می‌شدیم این موضوع را به كرات شنیده و بعدها گفته‌ایم كه باطن و معنای این پرهیز امری مهم‌تر و قطعا سخت‌تر است. توجه به این نكته در شعر ناصر خسرو قبادیانی به چشم می‌خورد. او تشنگی و گرسنگی، بدون درك كردن معنای واقعی روزه را سختی بی‌فایده می‌بیند كه برای روزه دار كوچكترین سودی ندارد.
چون روزه ندانی كه چه چیز است چه سود است/ بیهوده همه روزه تو را بودن ناهار
سعدی هم علاوه بر این‌كه ماه رمضان را زمان طرب و دست‌افشانی می‌داند و مستی سرخوشی ناشی از تقرب به خدا را در این ماه تذكر می‌دهد:
كسان كه در رمضان چنگ می‌شكستندی/ نسیم گل بشنیدند و توبه بشكستند 
مانند ناصرخسرو به معرفت و اخلاق در این ماه نیز توجه جدی دارد و روزه‌ای را كه در آن نیت خالص برای خدا نباشد؛ برای فخر به دیگران گرفته شده باشد و ریا وجه همت روزه‌دارش باشد را عبادتی عبث و بی‌مغز می‌داند كه برای فرد جز گرسنگی سودی ندارد.
شنیدم كه نابالغی روزه داشت/ به صد محنت آورد روزی به چاشت
چو بر وی گذر كرد یك نیمه روز/ فتاد اندر او ز آتش معده سوز
كه داند چو در بند حق نیستی/ اگر بی‌وضو در نماز ایستی؟
پس این پیر از آن طفل نادان‌تر است/ كه از بهر مردم به طاعت در است
اما شاعران سبك عراقی از جمله عطار، مولانا و حافظ شب‌های قدر را در لفافه‌ای از تعابیر عرفانی به تصویر كشیده‌اند. تعابیری چون خلوت با دوست، بشارت و تجلی كمال و جمال عرفانی درباره این شب عظیم در اشعار آنان هویداست. حافظ از شب‌های قدر به عنوان شب‌های بشارت و زمانی كه خداوند دروازه آسمان را به روی بندگان می‌گشاید؛ یاد می‌كند و در باره این فرصت بی‌نظیر كه فاصله زمین و آسمان را كم می‌كند می‌گوید:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر كه این تازه براتم دادند 
و در غزلی دیگر از شب قدر به عنوان شبی یاد می‌كند كه بندگان به قرب حق و وصل می‌رسند:
 آن شب قدری كه گویند اهل خلوت امشب است/ یا رب این تاثیر دولت در كدامین كوكب است
نمی‌توان این یادداشت را به پایان رساند و از شعر كودك و نوجوان نگفت. هر چند این موضوع به تنهایی قابلیت پژوهش و نوشتاری مستقل را دارد لكن در این فرصت كوتاه به شعری از افشین علا كه به زبان امروزی برای مخاطب كودك و نوجوان سروده شده، اشاره می‌كنم. علا در این شعر مخاطب را به الگو‌وارگی حضرت امیر و نفی اشرافیت در زندگی راهنمایی می‌كند.
توی سفره‌اش، علی(ع)/ شربت خنك نداشت
در كنار نان جو/ او به جز نمك نداشت
زرق و برق سفره‌ها/ كم نمی‌شود ولی
كاش زندگی كنیم/ مثل حضرت علی(ع) 
ضمیمه قاب کوچک