«مــــرغ دریــایـــی» مــــــردن یا پـــــرواز
زینب مرتضاییفرد / نویسنده
چه اشكالی دارد گاهی هم به جای داستان و رمان برویم سراغ نمایشنامه. آن هم نمایشنامهای از آنتون چخوف، نویسنده بزرگ روس كه در عرصه داستان كوتاه انقلابی به پا كرده است. انقلابی كه هنوز هم اثراتش پابرجاست و شیفتگان بسیار دارد. جالب است نویسندهای كه تنها 44 سال عمر كرده این همه اثر ارزشمند دارد، اما شمردن داستانهای كوتاه و بلند و نمایشنامههایش كار چندان راحتی نیست. ضمن اینكه ایجاز خاص چخوف هم خودش ماجرایی است كه از شیوه داستاننویسی او به ما رسیده و هی به نویسندههای جوان پس از خودش یادآوری میكند این همه حاشیه رفتن و ایجاد پیچیدگی را بریز دور و ساده و سرراست حرف حسابت را بگو.
چخوف قرن نوزدهمی كه البته چند سالی را هم در قرن بیستم زندگی كرده و در سال 1904 بر اثر سكته مغزی میمیرد، هنوز در قرن بیست و یكم زنده و مورد توجه است. نمایشنامههایش در سراسر جهان اجرا و خوانده میشود و میتوان مطمئن بود كه روند توجه به او همیشه ادامه داشته باشد.
«مرغ دریایی» یكی از نمایشنامههای خاص اوست كه باید حتما خواندش. هم مقدمه خوب كامران فانی را بر این نمایشنامه كه از سوی نشر قطره منتشر شده و هم خود نمایشنامه را. در این اثر با آدمهایی روبهروییم كه هر یك بهنوعی تلاش میكنند تا هنرمند باشند، اما هر كدام بسته به انتخابهایشان به تصمیمها و البته شیوه خاص خود میرسند.
این نمایشنامه شخصیترین اثر چخوف است و در عین حال نقطه عطفی در زندگی او بهشمار میرود كه قطعا بهترین و مشهورترین نمایشنامه این داستاننویس چیرهدست روس هم هست. چخوف در این نمایشنامه افكار و ایدههای والایش درباره هنر، قریحه هنری و چیستی هنر را با صراحت و شفافیتی كمنظیر بیان میكند. سراسر این نمایشنامه پر است از رنج و حرمان و یاس و پوچیهای آدمهای به تنگ آمده از یكنواختی و روزمرگی زندگی.
مرغ دریایی پر است از عشق، عشقهای ناكام و شكستخورده، عشقهای پرملال و كهنه و عشقهای یكجانبه و مصیبتبار. شش رابطه تو در تو و پیچیده عاشقانه بستر اصلی نمایشنامه مرغ دریایی است. شخصیتهای مرغ دریایی به مانند اغلب شخصیتهای چخوفی مردمانی مردد، سستنهاد و حقیرند كه گاه از سر بیكاری و تنها برای قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگی به سادگی دل میبازند.
آدمهای چخوف در این اثر به قول خودش «بردگان ابتذال»اند. همه گرفتار در منجلاب كسالت، ناتوانی و اجبار و همه در حال زوال و فروپاشی. آنتون چخوف انسان نمونه عصر خود را
این گونه میدید. ذوق، استعداد و قریحه انسانی است كه در این ورطه انحطاط به هدر میرود. آن كه در وادی هنر سیر میكند نیز از این انسداد و انجماد فكری بیشتر متضرر میشود. این جبر جهان چخوفی است. چخوف گاه چنان با شخصیتهای داستانی و نمایشیاش ابراز همدردی و همذاتپنداری میكند كه گویی خود و زندگی خود را نگاشتهاست و گاه چنان بیرحمانه شلاق تیز انتقاد را بر پیكره شخصیتهایش میكوبد كه پنداری از حضور این گونه افراد در اطراف خود رنجهای بسیار بردهاست.
كسانی كه گاه بهرغم استعدادهای غیرقابل انكار، به واسطه بی هدفی یا گمراهی به دامان ابتذال و بیانگیزگی غلتیدهاند. در نمایشنامه مرغ دریایی، آنتون چخوف صرفا داستانی درباره چند هنرمند و عشق نمینویسد. چخوف با بهرهمندی از ویژگیهای متمایزی كه در تكتك شخصیتهایش وجود دارد، انواع مختلف یك هنرمند بهویژه یك هنرمند عاشق را به تصویر میكشد. هر چهار قهرمان اصلی داستان هنرمندان عاشقی هستند. آركادینا، تریگورین، ترپلف و نینا نسبت به هنر و عشقهای خود دارای ارتباطهای مختلفی هستند. آركادینا و نینا برای بازیگری ارزشی ویژه قائلاند و آن را امری با ارزشتر از زندگی روزانه میدانند. آركادینا برای خودش هم چنین ارزشی قائل بوده و معتقد است به واسطه هنر بازیگری خود شایسته غرور و تكبر است. نینا هم همیشه با دیده تحسین به بازیگری نگاه میكند. ولی برعكس آركادینا، او معتقد است بازیگری نیازمند نجابت، از خود گذشتگی و بخشش است. ترپلف همیشه به دنبال كمال در نوشتن میگردد و با این هدف عملا دچار انفعال شده است. از سوی دیگر اما تریگورین مرتب در حال جمع كردن جزئیات زندگی اطراف خود و استفاده از آنها در كارهایش است. بدون این كه اجازه دهد كارش تاثیری روی زندگیاش داشته باشد. در پایان نمایش هم میبینیم مسیری كه آدمها میروند را نگاهشان به هنر تعیین میكند. از مسیرها و انتخابهای راحتی چون مرگ گرفته تا زندگی هنری!
چخوف قرن نوزدهمی كه البته چند سالی را هم در قرن بیستم زندگی كرده و در سال 1904 بر اثر سكته مغزی میمیرد، هنوز در قرن بیست و یكم زنده و مورد توجه است. نمایشنامههایش در سراسر جهان اجرا و خوانده میشود و میتوان مطمئن بود كه روند توجه به او همیشه ادامه داشته باشد.
«مرغ دریایی» یكی از نمایشنامههای خاص اوست كه باید حتما خواندش. هم مقدمه خوب كامران فانی را بر این نمایشنامه كه از سوی نشر قطره منتشر شده و هم خود نمایشنامه را. در این اثر با آدمهایی روبهروییم كه هر یك بهنوعی تلاش میكنند تا هنرمند باشند، اما هر كدام بسته به انتخابهایشان به تصمیمها و البته شیوه خاص خود میرسند.
این نمایشنامه شخصیترین اثر چخوف است و در عین حال نقطه عطفی در زندگی او بهشمار میرود كه قطعا بهترین و مشهورترین نمایشنامه این داستاننویس چیرهدست روس هم هست. چخوف در این نمایشنامه افكار و ایدههای والایش درباره هنر، قریحه هنری و چیستی هنر را با صراحت و شفافیتی كمنظیر بیان میكند. سراسر این نمایشنامه پر است از رنج و حرمان و یاس و پوچیهای آدمهای به تنگ آمده از یكنواختی و روزمرگی زندگی.
مرغ دریایی پر است از عشق، عشقهای ناكام و شكستخورده، عشقهای پرملال و كهنه و عشقهای یكجانبه و مصیبتبار. شش رابطه تو در تو و پیچیده عاشقانه بستر اصلی نمایشنامه مرغ دریایی است. شخصیتهای مرغ دریایی به مانند اغلب شخصیتهای چخوفی مردمانی مردد، سستنهاد و حقیرند كه گاه از سر بیكاری و تنها برای قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگی به سادگی دل میبازند.
آدمهای چخوف در این اثر به قول خودش «بردگان ابتذال»اند. همه گرفتار در منجلاب كسالت، ناتوانی و اجبار و همه در حال زوال و فروپاشی. آنتون چخوف انسان نمونه عصر خود را
این گونه میدید. ذوق، استعداد و قریحه انسانی است كه در این ورطه انحطاط به هدر میرود. آن كه در وادی هنر سیر میكند نیز از این انسداد و انجماد فكری بیشتر متضرر میشود. این جبر جهان چخوفی است. چخوف گاه چنان با شخصیتهای داستانی و نمایشیاش ابراز همدردی و همذاتپنداری میكند كه گویی خود و زندگی خود را نگاشتهاست و گاه چنان بیرحمانه شلاق تیز انتقاد را بر پیكره شخصیتهایش میكوبد كه پنداری از حضور این گونه افراد در اطراف خود رنجهای بسیار بردهاست.
كسانی كه گاه بهرغم استعدادهای غیرقابل انكار، به واسطه بی هدفی یا گمراهی به دامان ابتذال و بیانگیزگی غلتیدهاند. در نمایشنامه مرغ دریایی، آنتون چخوف صرفا داستانی درباره چند هنرمند و عشق نمینویسد. چخوف با بهرهمندی از ویژگیهای متمایزی كه در تكتك شخصیتهایش وجود دارد، انواع مختلف یك هنرمند بهویژه یك هنرمند عاشق را به تصویر میكشد. هر چهار قهرمان اصلی داستان هنرمندان عاشقی هستند. آركادینا، تریگورین، ترپلف و نینا نسبت به هنر و عشقهای خود دارای ارتباطهای مختلفی هستند. آركادینا و نینا برای بازیگری ارزشی ویژه قائلاند و آن را امری با ارزشتر از زندگی روزانه میدانند. آركادینا برای خودش هم چنین ارزشی قائل بوده و معتقد است به واسطه هنر بازیگری خود شایسته غرور و تكبر است. نینا هم همیشه با دیده تحسین به بازیگری نگاه میكند. ولی برعكس آركادینا، او معتقد است بازیگری نیازمند نجابت، از خود گذشتگی و بخشش است. ترپلف همیشه به دنبال كمال در نوشتن میگردد و با این هدف عملا دچار انفعال شده است. از سوی دیگر اما تریگورین مرتب در حال جمع كردن جزئیات زندگی اطراف خود و استفاده از آنها در كارهایش است. بدون این كه اجازه دهد كارش تاثیری روی زندگیاش داشته باشد. در پایان نمایش هم میبینیم مسیری كه آدمها میروند را نگاهشان به هنر تعیین میكند. از مسیرها و انتخابهای راحتی چون مرگ گرفته تا زندگی هنری!