راز جنایت در دوربین مداربسته
ساعت 6 صبح آخرین روز سال 98 و تنها ساعاتی قبل از سال تحویل، گزارش كشف جسدی در یكی از خیابانهای مشهد به بازپرس جنایی اعلام شد. جسد مرد میانسالی داخل پتو پیچیده شده بود.
قبل از رسیدن بازپرس جنایی و تیم تحقیق در محل حادثه جمعیت زیادی جمع شده بود. با حضور تیم جنایی، آنها با جسد مردی 50 ساله در حالی رو به رو شدند كه با ضربات چاقو مجروح شده بود و كبودی دور گردنش نیز از خفگی خبر میداد.
در نخستین اقدام بازپرسی جنایی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه را صادر كرد. با بازبینی دوربینها، هویت عاملان جنایت خیلی زود برملا شد.
دوربینها تصویر دو مرد و یك زن جوان را ضبط كرده بودند. آنچه دوربینها به بازپرس میرزایی و تیم جنایی نشان دادند این بود كه دو مرد و یك زن، جسد مرد ناشناس را روی موتورسیكلتی قرار داده و پیاده در حال انتقال جسد به بیابانهای اطراف بودند. به دستور بازپرس كاظم میرزایی، تصویر متهمان از دوربین مداربسته گرفته شد و ماموران به تحقیق میدانی پرداختند. با نشان دادن تصویر متهمان، چند نفری از اهالی محل آنها را شناسایی كردند و یكی از آنها به ماموران گفت: زن جوان، فرنگیس نام دارد تا آنجا كه من میدانم همسر صیغهای حجت است؛ همان مرد میانسالی كه در عكس میبینید. پسر جوان هم پدرام؛ پسر صاحبخانهشان است. هر سه آنها اعتیاد به مواد مخدر دارند و گاهی خانهشان پاتوق شبانه میشود و در آنجا دورهم جمع میشوند.
در ادامه بررسیها كارآگاهان جنایی مشهد باخبر شدند كه مرد جوانی به یكی از كلانتریها رفته و ناپدید شدن پدر افغانش را خبر داده است. او در تحقیقات گفته بود: پدرم 50 سال دارد و دیشب برای انجام كاری با موتورسیكلتش از خانه خارج شد، اما دیگر برنگشت. مادرم نروژ زندگی میكند و ما مدتهاست كه با پدرم در ایران زندگی میكنیم و حتی كارت اقامت هم داریم. سابقه نداشت كه پدرم دیر به خانه بیاید، آن هم شب سال نو. برای همین نگرانش شدیم. ابتدا با دوستان و اقوامی كه در ایران داریم تماس گرفتیم اما از او خبری به دست نیامد.
ماموران كلانتری هم كه از كشف جسد در حوزه استحفاظی دیگری با خبر بودند احتمال دادند جنازه متعلق به این مرد به نام مراد باشد. برای همین از مرد جوان خواستند تا به پزشكی قانونی برود و بدین ترتیب هویت جسد برملا شد.
با اطلاعاتی كه تیم تحقیق به دست آوردند آنها راهی خانه حجت شده و مرد میانسال و پسر صاحبخانه را بازداشت كردند.
در تحقیقات اولیه دو مرد به جنایت اعتراف كرده و پدرام به ماموران گفت: فرنگیس همسر صیغهای حجت است. البته مدتی است كه صیغهشان تمام شده اما چون جایی برای زندگی ندارد در خانه حجت میماند و من هم گاهی اوقات به دیدن آنها میآیم. آن شب لوله فاضلاب خانه گرفته بود و هر كاری كردیم موفق نشدیم لوله را باز كنیم. در نهایت فرنگیس گفت بیرون میرود تا شخصی را برای باز كردن لوله بیاورد.
فرنگیس چند دقیقه بعد با مراد برگشت. گفت او را درحال عبور با موتورسیكلتش سر خیابان دیده و از او كمك خواسته است. وقتی مراد وارد خانه شد وسوسه شدیم كه پولهایش را سرقت كنیم. با اینكه افغان بود اما از لباسهایش میشد فهمید كه وضع مالی خوبی دارد. برای همین تصمیم گرفتیم پولهایش را سرقت كنیم اما او كه از ماجرا باخبر شده بود شروع به داد و فریاد كرد. از آنجا كه میترسیدیم همسایهها متوجه شوند با چاقو به جانش افتادیم و بعد با طناب مراد را خفه كردیم.
قبل از رسیدن بازپرس جنایی و تیم تحقیق در محل حادثه جمعیت زیادی جمع شده بود. با حضور تیم جنایی، آنها با جسد مردی 50 ساله در حالی رو به رو شدند كه با ضربات چاقو مجروح شده بود و كبودی دور گردنش نیز از خفگی خبر میداد.
در نخستین اقدام بازپرسی جنایی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه را صادر كرد. با بازبینی دوربینها، هویت عاملان جنایت خیلی زود برملا شد.
دوربینها تصویر دو مرد و یك زن جوان را ضبط كرده بودند. آنچه دوربینها به بازپرس میرزایی و تیم جنایی نشان دادند این بود كه دو مرد و یك زن، جسد مرد ناشناس را روی موتورسیكلتی قرار داده و پیاده در حال انتقال جسد به بیابانهای اطراف بودند. به دستور بازپرس كاظم میرزایی، تصویر متهمان از دوربین مداربسته گرفته شد و ماموران به تحقیق میدانی پرداختند. با نشان دادن تصویر متهمان، چند نفری از اهالی محل آنها را شناسایی كردند و یكی از آنها به ماموران گفت: زن جوان، فرنگیس نام دارد تا آنجا كه من میدانم همسر صیغهای حجت است؛ همان مرد میانسالی كه در عكس میبینید. پسر جوان هم پدرام؛ پسر صاحبخانهشان است. هر سه آنها اعتیاد به مواد مخدر دارند و گاهی خانهشان پاتوق شبانه میشود و در آنجا دورهم جمع میشوند.
در ادامه بررسیها كارآگاهان جنایی مشهد باخبر شدند كه مرد جوانی به یكی از كلانتریها رفته و ناپدید شدن پدر افغانش را خبر داده است. او در تحقیقات گفته بود: پدرم 50 سال دارد و دیشب برای انجام كاری با موتورسیكلتش از خانه خارج شد، اما دیگر برنگشت. مادرم نروژ زندگی میكند و ما مدتهاست كه با پدرم در ایران زندگی میكنیم و حتی كارت اقامت هم داریم. سابقه نداشت كه پدرم دیر به خانه بیاید، آن هم شب سال نو. برای همین نگرانش شدیم. ابتدا با دوستان و اقوامی كه در ایران داریم تماس گرفتیم اما از او خبری به دست نیامد.
ماموران كلانتری هم كه از كشف جسد در حوزه استحفاظی دیگری با خبر بودند احتمال دادند جنازه متعلق به این مرد به نام مراد باشد. برای همین از مرد جوان خواستند تا به پزشكی قانونی برود و بدین ترتیب هویت جسد برملا شد.
با اطلاعاتی كه تیم تحقیق به دست آوردند آنها راهی خانه حجت شده و مرد میانسال و پسر صاحبخانه را بازداشت كردند.
در تحقیقات اولیه دو مرد به جنایت اعتراف كرده و پدرام به ماموران گفت: فرنگیس همسر صیغهای حجت است. البته مدتی است كه صیغهشان تمام شده اما چون جایی برای زندگی ندارد در خانه حجت میماند و من هم گاهی اوقات به دیدن آنها میآیم. آن شب لوله فاضلاب خانه گرفته بود و هر كاری كردیم موفق نشدیم لوله را باز كنیم. در نهایت فرنگیس گفت بیرون میرود تا شخصی را برای باز كردن لوله بیاورد.
فرنگیس چند دقیقه بعد با مراد برگشت. گفت او را درحال عبور با موتورسیكلتش سر خیابان دیده و از او كمك خواسته است. وقتی مراد وارد خانه شد وسوسه شدیم كه پولهایش را سرقت كنیم. با اینكه افغان بود اما از لباسهایش میشد فهمید كه وضع مالی خوبی دارد. برای همین تصمیم گرفتیم پولهایش را سرقت كنیم اما او كه از ماجرا باخبر شده بود شروع به داد و فریاد كرد. از آنجا كه میترسیدیم همسایهها متوجه شوند با چاقو به جانش افتادیم و بعد با طناب مراد را خفه كردیم.