نوشتن با دوربین

به بهانه نمایش فیلم «خانه»، سراغ منتقدانی رفته‌ایم كه سر از فیلمسازی درآوردند

نوشتن با دوربین

درخشش كلود شابرول، فرانسوا تروفو و ژان لوك گدار در اواخر دهه 50 و پیشگامی آنها در جنبش سینمایی و جریان موج نوی سینمای فرانسه، سند و دلیل محكمی است كه منتقدان و نویسندگان سینمایی نه‌تنها می‌توانند تبدیل به فیلمسازان خوب و مهمی شوند، بلكه حتی قابلیت تغییر جهان سینمایی و ایجاد یك موج و جریان قوی و تاثیرگذار و گسترده را هم دارند. اما باوجود ورود برخی منتقدان دیگر به عرصه فیلمسازی، چنین جنبش و جریان تاثیرگذاری تكرار نشد و به رغم فیلم‌های خوب و جسته گریخته‌ای كه برخی منتقدان سابق در سینما ساختند، كم و به‌ندرت پیش آمده كه این دسته آثار موردتوجه بسیار قرار گیرد و حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشد. ورود فیلم «خانه» (ائو) به نویسندگی، كارگردانی و تهیه‌كنندگی اصغر یوسفی‌نژاد به شبكه نمایش خانگی باعث شد، سراغ منتقدان و رسانه‌ای‌هایی برویم كه سر از كارگردانی درآوردند. یوسفی‌نژاد كه از منتقدان و نویسندگان قدیمی مجله فیلم است و سال‌ها در این ماهنامه سینمایی به معرفی و نقد كتاب می‌پرداخت، در نخستین فیلم سینمایی خود موفق عمل كرد و خانه هم تحسین منتقدان و تماشاگران را در پی داشت و هم در سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر جوایز سیمرغ زرین و سیمین بهترین فیلم و فیلمنامه را به دست آورد. ساخته سینمایی یوسفی‌نژاد همچنین جایزه خلاقیت و استعداد درخشان جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی را هم از آنِ خود كرد؛ جایزه‌ای كه احتمالا اعطای آن به دل خود داوران هم خوش نشسته باشد كه فیلمی ساخته یك منتقد، به این موفقیت دست پیدا می‌كند.

فرخ غفاری
از چهره‌های سرشناس سینمای ایران كه به‌عنوان منتقد سینما، مورخ، سینماشناس، فعالیت می‌كرد و پایه‌گذار كانون فیلم تهران و فیلمخانه ملی ایران بود. غفاری كه به‌دلیل شغل پدرش كه وزیرمختار ایران در بلژیك بود، سال‌های كودكی و جوانی‌اش را در اروپا گذراند، خیلی زود جذب سینما شد و بسیاری از فیلم‌های كلاسیك و آن‌موقع سینمای جهان را دید. او چند سال برای مجله مشهور پوزیتیف كه افكار و گرایشی مقابل مجله مشهور كایه دو سینما داشت، نقد فیلم می‌نوشت. همین نوشتن‌ها سبب آشنایی و دوستی‌اش با هانری لانگلوا، موسس سینماتك پاریس و همكاری او با این نهاد مهم سینمایی شد. غفاری كه تجربیاتی هم در بازیگری تئاتر داشت، به ایران برگشت و به فیلمسازی هم روآورد. غفاری در مجموع شش فیلم بیشتر نساخت، اما در آن میان شب قوزی و زنبورك حرف‌هایی برای گفتن داشتند و اگر سانسور زمان پهلوی آن بلاها را بر سر فیلم جنوب شهر (1337) نمی‌آورد و آن را با اسم رقابت در شهر به نمایش نمی‌گذاشت، چه‌بسا آن فیلم هم به اثر ماندگار و تاثیرگذاری تبدیل می‌شد. در مجموع می‌توان فیلمسازی غفاری را موفق دانست.


حمید نعمت‌ا...
کارگردان بوتیک و رگ خواب سابقه فعالیت مطبوعاتی و نقدنویسی در نشریاتی چون گزارش فیلم و سینما را دارد و با دستیاری مسعود كیمیایی، به فعالیت سینمایی هم پرداخت. نعمت‌ا... از جمله چهره‌های موفقی است كه از عرصه نقد به فیلمنامه‌نویسی و كارگردانی رو آورده است.


سیامك شایقی
او كه به‌تازگی بر اثر بیماری درگذشت، چه در دوران فعالیت مطبوعاتی و نقدنویسی‌اش و چه در دوران كارگردانی سینما عملكرد نرمی داشت كه هر دو از شخصیت متین و آرامش نشأت می‌گرفت. برخی فیلم‌های شایقی در سینما حالا به خاطراتی از دهه‌های 60 و 70 تبدیل شده‌اند، همچون جهیزیه‌ای برای رباب، رنو تهران 29 و راه و بیراه. با این حال به‌جز این وجه نوستالژیك، تقریبا هیچ‌كدام چندان ویژه نبودند و راهشان از تحسین منتقدان جدا بود.

كیومرث پوراحمد
كارش را با نوشتن نقد فیلم در ماهنامه فیلم شروع كرد، اما پیشتر از آن دغدغه ورود به عرصه سینما و تلویزیون و كارگردانی را داشت. چرا كه دستیار نادر ابراهیمی در سریال آتش بدون دود بود. بهاریه‌های هرساله او برای مجله فیلم، هنوز سرپا و خواندنی است. اگر فیلم‌های ناكام و ناموفق او در سال‌های اخیر را نادیده بگیریم، پوراحمد هم در نقدنویسی و نوشته‌های سینمایی‌اش موفق عمل كرده و هم در سینما و تلویزیون، به عنوان كارگردانی كاربلد شناخته می‌شود. سریال‌های قصه‌های مجید و سرنخ و فیلم‌های شب یلدا و اتوبوس شب، دلایل محكمی در این زمینه هستند.


سیروس الوند
او پیش از انقلاب در مجله‌های ستاره سینما و فردوسی نقد فیلم می‌نوشت. یكی از سریالی‌ترین نقدهای فیلم متعلق به اوست، به‌طوری‌كه تا ده شماره برای یكی از مجله‌های هنری آن‌موقع فقط درباره فیلم قیصر نقد می‌نوشت! علاقه به سینما او را به سمت فیلمنامه‌نویسی و بعد هم كارگردانی كشاند.
بیشترین فعالیت الوند در سینمای بدنه و تجاری بود، اما در این میان فیلم یك‌بار برای همیشه او با بازی خسرو شكیبایی و فاطمه معتمدآریا، بیشتر از سوی منتقدان و تماشاگران نخبه‌پسندتر قدر دید. موفقیت همین یك فیلم و فعالیت مستمر او در سینما، باعث می‌شود او را به عنوان یك كارگردان سرشناس بپذیریم.


هوشنگ كاووسی
از منتقدان و نویسندگان سینمایی برجسته سینمای ایران بود كه در مدرسه سینمایی ایدك فرانسه تحصیل كرده بود. كاووسی با این پشتوانه تحصیلی و تماشای فیلم‌های مطرح سینمای جهان، گمان می‌كرد كه می‌تواند پس از بازگشت به ایران، به فعالیت فیلمسازی بپردازد و بدون دغدغه فیلم‌های باارزشی تولید كند. آشنایی‌اش با دكتر كوشان از فعالان آن وقت سینمای ایران به این امید دامن زد، اما وقتی به ایران برگشت و بنا را بر فعالیت فیلمسازی گذاشت، هم با كمبود امكانات سینمای ایران مواجه شد و هم با سینماگرانی كه نگاهشان به سینما با نگاه ایده آلیستی كاووسی در تضاد بود، دریافت كه اوضاع تا چه حد نابسامان است و مطابق میل و خواسته‌های او نیست. این سرخوردگی باعث شد كاووسی دانش و تجربیات سینمایی‌اش در اروپا را در نقدنویسی به كار بگیرد. نتیجه نقدهای تندی علیه جریان سینمای عامه‌پسند شد. كاووسی را بنیانگذار نقد تحلیلی سینما در ایران می‌دانند. همچنین ظاهرا برای نخستین بار واژه «فیلمفارسی» را او در نكوهش سینمای ضعیف و سطح پایین عامه‌پسند به كار برد.  كاووسی دو  فیلم هفده روز به اعدام و خانه كنار دریا را ساخت. نكته جالب واكنش‌ها به فیلم هفده روز به اعدام بود و آن گروه از فیلمسازانی كه پیشتر كاووسی با نقدهایش به آثارشان تاخته بود، این جا از خجالت منتقدِ فیلمساز شده درآمدند.
به احتمال زیاد بهتر است كاووسی بیشتر به عنوان منتقد به یاد آورده شود تا فیلمساز.


ایرج كریمی
از منتقدان برجسته سینمای ایران بود كه خوانندگان مجله فیلم سال‌ها خواننده مباحث تئوریك و نقد و تحلیل‌های خواندنی او بودند. كریمی وقتی وارد سینما و فیلمسازی شد هم در حال و هوای نوشته‌هایش فیلم می‌ساخت. كریمی كه چند كتاب سینمایی را نیز تالیف و ترجمه كرده بود، فیلم‌های از كنار هم می‌گذریم، چند تار مو، باغ‌های كندلوس، نسل جادویی و نیمرخ‌ها را ساخت كه از این میان اولی و باغ‌های كندلوس بیشتر قدر دیدند و با تحسین روبه‌رو شدند. باوجود این كارهای خوب و قابل تامل، كریمی منتقد دست‌نیافتنی‌تر است.


احمد امینی
نقدهای خوب او در مجله فیلم هنوز هم به یاد آورده می‌شود. شاید بدانید كه او علاوه بر نقدنویسی، سال‌ها مسؤول بخش پاسخ به نامه‌های این ماهنامه هم بود. او از جمله منتقدانی است كه آبرو و اعتبار منتقدان را در سینما و تلویزیون حفظ كرده و درمجموع، آثار قابل تاملی ساخت؛ به‌ویژه این زن حرف نمی‌زند و سایه‌های هجوم در سینما حرف‌هایی برای گفتن داشتند و سریال‌های اولین شب آرامش و بی‌گناهان به كارگردانی او هم با اقبال مخاطبان در تلویزیون روبه‌رو شدند. پرچم امینی هم در نقد و هم در كارگردانی بالاست.

ابوالحسن داوودی
یكی دیگر از چهره‌هایی است كه هم در نقدنویسی عملكرد خوبی داشته و هم وقتی وارد عرصه فیلمسازی شده؛ داوودی با تنوع ژانری در كارگردانی و موفقیت گیشه‌ای در 4 دهه، دست به كار بزرگی زده كه حتی بسیاری از سینماگران صرف و بدون پشتوانه مطبوعاتی هم به گرد پایش نمی‌رسند. سفر جادویی در دهه 60، جیب‌برها به بهشت نمی‌روند و من زمین را دوست دارم در دهه70، نان عشق و موتور هزار در دهه 80 و هزارپا در دهه 90، به موفقیت خوب در گیشه دست یافتند و محبوب تماشاگران بودند و هستند.


صفی یزدانیان
سال‌ها به عنوان نویسنده سینمایی و منتقد فیلم مطرح بود. نوشته‌های سینمایی‌اش در قالب كتابی با عنوان ترجمه تنهایی منتشر شده است. اما وقتی در دنیای تو ساعت چند است؟ را با بازی لیلا حاتمی و علی مصفا ساخت، شاخك‌ها برای ادامه فیلمسازی یزدانیان تیز شد، اما فیلم بعدی‌اش «ناگهان درخت»، كمی سرخوردگی ایجاد كرد و در حال و هوای تكرار نه چندان خوب فیلم اولش بود. با این حال و با وجود این‌كه یزدانیان منتقد حرف اول را می‌زند، اما همان یك فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ هم كفه فیلمسازی او را سنگین كرده و پرچمش در هر دو عرصه را بالا برده است.




دیگر منتقدان و رسانه‌ای‌های دوربین به دست
پرویز نوری، فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی، رضا درمیشیان، زاون قوكاسیان، شهید مرتضی آوینی، احمد طالبی‌نژاد، مهرداد فرید، اصغر نعیمی، بهزاد عشقی، مسعود ده‌نمكی، هادی مقدم‌دوست، امیر قادری، نیما حسنی نسب، آیدین سیارسریع، شادمهر راستین، ابوالقاسم طالبی، مینا اكبری، مجید توكلی، محمدرضا لطفی، شاهرخ دولكو، زنده‌یاد علی معلم، احمدرضا معتمدی، خسرو پرویزی، روبرت اكهارت، بهرام ری‌پور، هوشنگ حسامی، هژیر داریوش و... از جمله منتقدان یا اهالی رسانه و با سابقه مطبوعاتی هستند كه یا فیلمساز شدند یا در یكی از بخش‌های سینما مشغول فعالیت شدند.

از موج نویی‌ها تا دیگران
كلود شابرول، ژان لوك گدار و فرانسوا تروفو كه چراغ اول موج نو را روشن كردند، سابقه و كارنامه‌ای درخشان و تاثیرگذار در نقدنویسی و در مجله كایه دو سینما داشتند. به‌جز اینها می‌توان از چند چهره سرشناس دیگر فیلمسازی جهان هم نام برد كه سابقه نقدنویسی یا فعالیت مطبوعاتی داشتند. یكی استنلی كوبریك، كارگردان پرآوازه سینما كه در سال 1946 عكاس و خبرنگار تمام وقت مجله لوك در نیویورك بود. همین‌طور ساموئل فولر كه از 12 سالگی برای نیویورك ژورنال می‌نوشت و بعدها هم برای نشریه دیگری گزارش‌های جنایی قلم‌فرسایی می‌كرد. بیلی وایلدر هم روزنامه نگار بود و چند سالی برای روزنامه‌های برلین، گزارش‌های ورزشی و جنایی می‌نوشت. رنه كلر، كارگردان فرانسوی هم پیش از ورود به سینما با نام مستعار رنه دسپره، یك روزنامه‌نگار حرفه‌ای بود. باید به پیتر باگدانوویچ هم اشاره كرد كه هم در فیلمسازی آثار قابل اعتنایی دارد و هم در نقدنویسی و تاریخ‌نگاری سینمای جهان.