روایـتهـای یك مــــادر كتــاببـــــــاز
هیچی کتاب نمیشـــــــه!
سمیهسادات حسینی نویسنده
دخترك گفت: «چه حیف كه مواد شیمیایی برای بچهها مضرن.»
گفتم: «برای همه مضرن. نه فقط بچهها.»
گفت: «نه. همهش نه. مثلا خیلی از لوازم آرایشی، كرمها، رنگ مو، ادكلنها و اسپریها شیمیایی هستن و بزرگترا استفاده میكنن. اما برای بچهها ممنوعن.»
گفتم: «آره خوب. درست میگی. البته برای بزرگترها هم ضرر دارن. زیادهروی توی مصرفشون به بزرگترها هم آسیب میزنه. اما برای بچهها مضرتره، چون...»
دخترك پرید وسط حرفم: «میدونم. میدونم! چون بچهها هنوز رشد بدنشون كامل نشده و بدنشون به قویترین وضعیتش نرسیده. برای همین نمیتونه خوب دفاع كنه از خودش در برابر آسیب از عوامل خارجی.»
گفتم: «باریكلا! این درسته. اما فقط این نیست. اینم هست كه...»
تندی گفت: «اینم میدونم. چون مواد شیمیایی ممكنه روی هورمونهای بدن اثر بذارن و هورمونها برای رشد بچهها خیلی ضروریان.»
با تعجب ابرو بالا دادم: «پس لابد میدونی هورمون چیه.»
با خشنودی گفت: «بله. اینم میدونم. هورمون یعنی...»
گفتم: «از كجا میدونی؟ كتابی چیزی خوندی توی مدرسه؟ معلم معرفی كرده؟»
گفت: «نه. میخواستم ببینم، چرا هی میگی فلان چیز برای بچهها ضرر داره. خیلی چیزا براشون خوب نیست. نمیذاری من كرمها و بقیه وسایلتو بردارم. برای همین توی اینترنت جستوجو كردم.»
به وضوح از دست خودش خیلی خوشحال بود، گفتم: «باریكلا واقعا. خوشم اومد. ولی كاش از توی یه كتاب میخوندی. توی اینترنت كنار مطالب خوب و درست و مفید، غلط و اشتباه و دروغ هم زیاد پیدا میشه.»
پسرك كه لم داده بود روی مبل و مثل اغلب اوقات سطح مكالمه را پایینتر از آن میدید كه به شأن اجلش اجازه ورود به بحث را بدهد، در این لحظه بالاخره سكوت ملوكانه را شكست و التفات همایونیاش را متوجه ما كرد: «مامان. یعنی توی كتابا دروغ و اشتباه پیدا نمیشه؟»
گفتم: «حتما پیدا میشه. اما كتابا رو چند برابر بیشتر از اینترنت بررسی میكنن. از چند مرحله تخصصی رد میشه و مطالبش راستیسنجی میشه تا كمترین اشتباه ممكن رو داشته باشه، اما اینترنت اینجوری نیست. بیهیچ نظارتی هركسی كلی مطلب واردش میكنه كه اغلبش غلطه و كسی هم نیست و نمیتونه نظارت كنه.»
پسرك گفت: «مامان كتاب دیگه قدیمی شده. وقتی میشه با یه سرچ كلی مطلب پیدا كرد، مراجعه به كتاب و گشتن دنبال یه مطلب خاص توی یه كتاب، دیگه كار عاقلانهای نیست. تازه اونم بیشتر وقتا فقط نظر نویسنده خودشه. در صورتی كه توی اینترنت یه مطلب مشخص رو هزاران نفر دربارهش حرف زدن و بررسیش كردن.»
گفتم: «خب آخه به این راحتی معلوم نمیشه كدوم مطلب از قول كدوم شخص، درسته و كدوم غلط.»
پسرك بلند شد و نشست. دیگر به مرحله توضیحات علمی رسیده بود و ژست پاندای تنبل روی مبل، مناسب بیان حرفهایش نبود. «ببین مامان. چطوری بگم. انگار وقتی یه نفر یه موضوعی رو سرچ میكنه توی اینترنت، داره كتاب شخصی خودش رو از اون موضوع مینویسه. آدمهای مختلف لینكهای مختلف رو باز میكنن. بعد روشهای مختلف دارن برای بررسی اینكه مطالب سایتی كه باز كردن معتبر هست یا نه. هر كدوم از جنبههای متفاوتی درباره یك موضوع مشخص بررسی میكنن. كلی هم راه وجود داره كه آدم بفهمه مطالبی كه داره میخونه درسته یا نه. توی مدرسه چندتاییشو به ما معرفی كردن.»
گفتم: «كاملا موافقم مامان جون. برای یه كتاب چند نفر متخصص كتاب رو مرحله به مرحله آماده میكنن تا با كمترین غلط ممكن برسه دست خواننده. اما پای اینترنت، انگار هركسی خودش نقش تمام اون متخصصها رو بازی میكنه تا برسه به درستترین مطالبِ در دسترس.
ولی باز هم كتاب یه جایگاه معتبر مهمی داره كه هنوز اینترنت نتونسته جاش رو پر كنه. جعل كتاب، خیلی سختتر از جعل در اینترنته. بههرحال از كتاب غافل نشید. كتاب و اینترنت، دشمن یا رقیب هم نیستن،. بیشتر باهم رفیقند.»
گفتم: «برای همه مضرن. نه فقط بچهها.»
گفت: «نه. همهش نه. مثلا خیلی از لوازم آرایشی، كرمها، رنگ مو، ادكلنها و اسپریها شیمیایی هستن و بزرگترا استفاده میكنن. اما برای بچهها ممنوعن.»
گفتم: «آره خوب. درست میگی. البته برای بزرگترها هم ضرر دارن. زیادهروی توی مصرفشون به بزرگترها هم آسیب میزنه. اما برای بچهها مضرتره، چون...»
دخترك پرید وسط حرفم: «میدونم. میدونم! چون بچهها هنوز رشد بدنشون كامل نشده و بدنشون به قویترین وضعیتش نرسیده. برای همین نمیتونه خوب دفاع كنه از خودش در برابر آسیب از عوامل خارجی.»
گفتم: «باریكلا! این درسته. اما فقط این نیست. اینم هست كه...»
تندی گفت: «اینم میدونم. چون مواد شیمیایی ممكنه روی هورمونهای بدن اثر بذارن و هورمونها برای رشد بچهها خیلی ضروریان.»
با تعجب ابرو بالا دادم: «پس لابد میدونی هورمون چیه.»
با خشنودی گفت: «بله. اینم میدونم. هورمون یعنی...»
گفتم: «از كجا میدونی؟ كتابی چیزی خوندی توی مدرسه؟ معلم معرفی كرده؟»
گفت: «نه. میخواستم ببینم، چرا هی میگی فلان چیز برای بچهها ضرر داره. خیلی چیزا براشون خوب نیست. نمیذاری من كرمها و بقیه وسایلتو بردارم. برای همین توی اینترنت جستوجو كردم.»
به وضوح از دست خودش خیلی خوشحال بود، گفتم: «باریكلا واقعا. خوشم اومد. ولی كاش از توی یه كتاب میخوندی. توی اینترنت كنار مطالب خوب و درست و مفید، غلط و اشتباه و دروغ هم زیاد پیدا میشه.»
پسرك كه لم داده بود روی مبل و مثل اغلب اوقات سطح مكالمه را پایینتر از آن میدید كه به شأن اجلش اجازه ورود به بحث را بدهد، در این لحظه بالاخره سكوت ملوكانه را شكست و التفات همایونیاش را متوجه ما كرد: «مامان. یعنی توی كتابا دروغ و اشتباه پیدا نمیشه؟»
گفتم: «حتما پیدا میشه. اما كتابا رو چند برابر بیشتر از اینترنت بررسی میكنن. از چند مرحله تخصصی رد میشه و مطالبش راستیسنجی میشه تا كمترین اشتباه ممكن رو داشته باشه، اما اینترنت اینجوری نیست. بیهیچ نظارتی هركسی كلی مطلب واردش میكنه كه اغلبش غلطه و كسی هم نیست و نمیتونه نظارت كنه.»
پسرك گفت: «مامان كتاب دیگه قدیمی شده. وقتی میشه با یه سرچ كلی مطلب پیدا كرد، مراجعه به كتاب و گشتن دنبال یه مطلب خاص توی یه كتاب، دیگه كار عاقلانهای نیست. تازه اونم بیشتر وقتا فقط نظر نویسنده خودشه. در صورتی كه توی اینترنت یه مطلب مشخص رو هزاران نفر دربارهش حرف زدن و بررسیش كردن.»
گفتم: «خب آخه به این راحتی معلوم نمیشه كدوم مطلب از قول كدوم شخص، درسته و كدوم غلط.»
پسرك بلند شد و نشست. دیگر به مرحله توضیحات علمی رسیده بود و ژست پاندای تنبل روی مبل، مناسب بیان حرفهایش نبود. «ببین مامان. چطوری بگم. انگار وقتی یه نفر یه موضوعی رو سرچ میكنه توی اینترنت، داره كتاب شخصی خودش رو از اون موضوع مینویسه. آدمهای مختلف لینكهای مختلف رو باز میكنن. بعد روشهای مختلف دارن برای بررسی اینكه مطالب سایتی كه باز كردن معتبر هست یا نه. هر كدوم از جنبههای متفاوتی درباره یك موضوع مشخص بررسی میكنن. كلی هم راه وجود داره كه آدم بفهمه مطالبی كه داره میخونه درسته یا نه. توی مدرسه چندتاییشو به ما معرفی كردن.»
گفتم: «كاملا موافقم مامان جون. برای یه كتاب چند نفر متخصص كتاب رو مرحله به مرحله آماده میكنن تا با كمترین غلط ممكن برسه دست خواننده. اما پای اینترنت، انگار هركسی خودش نقش تمام اون متخصصها رو بازی میكنه تا برسه به درستترین مطالبِ در دسترس.
ولی باز هم كتاب یه جایگاه معتبر مهمی داره كه هنوز اینترنت نتونسته جاش رو پر كنه. جعل كتاب، خیلی سختتر از جعل در اینترنته. بههرحال از كتاب غافل نشید. كتاب و اینترنت، دشمن یا رقیب هم نیستن،. بیشتر باهم رفیقند.»