چرا آمار آتش زدن آثار تاریخی در برخی مناطق کشور بالا رفته است؟
سوختن در آتش بیخبری
طی یکی دو هفته پیش دو اثر ارزشمند تاریخی در استان خوزستان مورد تعرض قرار گرفت و سوزانده و نابود شد؛ اولی درِ 300 ساله یک خانه تاریخی موسوم به خانه مرعشیها در شوشتر بود که توسط عدهای به آتش کشیدهشد و دومی یک مضیف گردشگری ( اقامتگاه بومگردی عربی) در روستای دحیماویه از توابع دشت آزادگان بود که هزینه سنگینی بابت ساخت و استقرار آن پرداختشده و پذیرای گردشگرانی از سراسر ایران و جهان بود. به آتش کشیدن این آثار که هنوز دلیلش به طور رسمی از سوی مسوولان میراثی خوزستان اعلام نشده، نگرانی تازهای در بین میراث دوستان کشور ایجاد کردهاست؛ البته هیچ کدام برخلاف موارد قبلی توسط مالک بنا و به منظور خروج از ثبت ملی و ساخت و ساز نبوده است. به نظر میرسد عامل دیگری درمیان باشد، چیزی از نوع خلأ آموزشهای فرهنگی و آشنا نبودن جوامع محلی با سرمایهها و ارزشهای معنوی و میراثی کشور. برای فهم چرایی تخریب این آثار در خوزستان سراغ مسوولان و کارشناسان میراثی رفتهایم.
پاسخ بد به میراث خوب
سید حکمت موسوی، مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی خوزستان هم میگوید، باید به جوامع محلی و مردم آموزش داد. وی دراین باره به جام جم توضیح میدهد:آموزش جوامع محلی در زمینه گردشگری را پارسال در برنامههایمان داشتیم که امسال بهخاطر شیوع کرونا این کلاسها لغو شد؛کلاسهایی در زمینه بوم گردی، مواجهه با گردشگر، اثرات مثبت گردشگر و تولید ثروت. اما اطلاع دقیقی ندارم که درباره ارزشهای میراثی هم کلاسی برگزار شدهاست یا نه؟ هرچند یقین دارم آموزش در این خصوص هم ضروری است.
به عقیده موسوی، البته شرایط شوشتر کمی متفاوت است، زیرا این شهر مملو از آثار تاریخی، بافت تاریخی و سازههای میراثی جهانی همچون سازههای آبی شوشتر است که قریب به اتفاق فضای شهری و سکونتی مردم را احاطه کرده و حفاظت آنها سخت است و به نوعی برای زندگی عادی مردم دست و پاگیر شدهاند. مدیر میراث خوزستان اضافه میکند، شرایط سخت شوشتر باعث شده بسیاری بگویند شهرمان پیشرفت نکرده و میراث فرهنگی جلوی توسعه را گرفتهاست. متاسفانه این افراد پیشرفت را در ساخت ساختمان 20طبقه و پلهای آنچنانی میبینند. حتی در جشن ثبت جهانی سازههای آبی شوشتر که روزهای اخیر برگزار شد نیز در برنامه تئاتر با طنز و کنایه به ما اشاره کردند چرا میراث فرهنگی در شوشتر برای شهر محدودیت ایجاد کردهاست، اما باید بدانند اگر از این میراث بهخوبی محافظت و بهره برداری شود، عامل سرمایهگذاری، اشتغالزایی، درآمدزایی و توسعه و رونق اقتصادی شهرشان خواهد بود. البته ما هم مشکلات نیروی اجرایی، نگهداری و حفاظت داریم. همچنین اعتبار کافی برای رسیدگی و پوشش همه این حوزهها را نداریم و از سوی دیگر وقتی هزینهای برای این موارد نداشته باشیم شهروندان از ما دلخور میشوند. شاید آتشسوزی درِ خانه مرعشی در شوشتر هم پاسخی به میراث فرهنگی بودهباشد و این یکی از احتمالات است، اما در عمدی بودنِ این اتفاق شکی نیست.
میراث نخودی است
مدیرکل میراث استان خوزستان با بیان اینکه تخریب ابنیهها گرچه در همه شهرستانهای خوزستان است، اما بیشتر در دزفول و توسط مالکان انجام میشود؛ به این ترتیب که بسیاری در فصل بارندگی آبراه را میبندند تا ساختمان فرو بریزد و فاقد ارزش معرفی شود، میگوید: حفظ بافت تاریخی برای میراث فرهنگی با اعتبارات اندک سخت است. بسیاری از شهرها تنها دو یا سه یا حتی یک نفر نیرو دارند و حتی بعضی ادارات وسیله نقلیه در حد موتور سیکلت هم ندارند. بعضی ادارات ما اجارهای است و مجوز استخدام نیرو نمیدهند. در چنین شرایطی باید سازمان و نهادهای دیگر از جمله بنیاد مسکن، دستگاههای کمکرسان در زمینه تسهیلاتِ بیبهره و ... کمک کنند. ما در خوزستان بیش از هزار هکتار بافت تاریخی در شهرها داریم و این رقم جدای از روستاهاست. متاسفانه میراث فرهنگی در خوزستان به اندازه صنایع نفت، فولاد، نیشکر و ... جدی گرفته نمیشود، درحالی که میشود از قِبَل آنها حتی در شرایط تحریم درآمدزایی کرد.
جای خالی آموزش
کارشناسان اما همه مشکلات را در بیپولیِ دولت نمیدانند و این معضل را ریشهای میبینند و معتقدند که آموزش توسط میراث فرهنگی جدی گرفته نمیشود.
محسن عاشوری، مدرس و فعال گردشگری در اینباره به جامجم میگوید: ابتدا در جامعه باید شروع کنیم به شناسایی سرمایهها و بعد از شناسایی باید روی آنها سرمایهگذاری و آنها را تبدیل به مفاهیمی کنیم که مردم با افتخار و احترام از آنها یاد کنند. وقتی توانستیم به داشتهها و سرمایههایمان با افتخار و احترام نگاه کنیم تبدیل به سرمایه نمادین منطقه میشود. بهطور مثال درخصوص اتفاقی که در دحیماویه افتاد، اگر مردم متوجه سرمایه غنی خودشان بودند سازه مضیف را بههیچوجه آتش نمیزدند. کسانی که اقدام به این کار کردند قطعا نسبت به سرمایههای خودشان شناخت نداشتند و آموزش ندیدند و توجیه نشدند. درخصوص حادثه شوشتر هم این مساله صادق است. مردم نمیدانند از قِبَل این سرمایه، درآمد و توسعه منطقه را میتوانند رقم بزنند. باید مردم را آگاه کرد که اگر سرمایهای داشته باشیم باید متعهد به حفظ و نگهداری از آن باشیم. الان مضیف، زیگورات، سازههای آبی، محوطه تاریخی شوش و ... ثبت شده و باید ببینیم مردم چه سهمی در این سرمایههای ثبت شده دارند؟ البته اگر سهمی برای مردم در این سرمایهها لحاظ نشود مسلما آن سرمایههای ثبت شده بههیچوجه به درد مردم نمیخورد و خود را متعهد به حفظ آن نمیدانند.
این مدرس دانشگاه میگوید: در زمینه گردشگری هم ضرورت سهیم و متعهد کردن مردم و آموزش آنها باید مدنظر قرار گیرد، درحالی که تنها 25 درصد از نیروهای شاغل در بخش گردشگری کشور آموزش لازم را دیدهاند و آموزش مردم که کلا نادیده گرفته شده است.
به گفته عاشوری جامعهای موفق است که تاریخ خودش را بشناسند و به آن با احترام بنگرد. آموزش، اساس و پایه توسعه است. البته آموزشی موثر است که در مخاطبش تغییر نگرش ایجاد کند. در پی تغییر نگرش، تغییر رفتار بهوجود میآید. سوختنِ مضیف گردشگری خوزستان الان اشک کسانی که در سایر نقاط کشور است و اهمیت مضیف را میشناسند، درآورده است، اما چون جامعه محلی آموزش ندیده، نمیتواند تشخیص دهد که چه سرمایهای دارد و چه درآمدزایی و رونقی میتواند برایش ایجاد کند. متاسفانه هر بار با مسؤولان اداره کل میراث فرهنگی بحث آموزش را پیش میکشیم، میگویند تامین اعتبار نشده است. وقتی آموزش نمیدهید بازخوردش همین آتشزدنهاست.
فهرست بیخبرها!
چه کسانی و از چه مسائلی درباره میراث فرهنگی بیخبرند و چرا این بیخبری دردسرساز شده است؟! موضوع فقط مردم و بومیها نیستند.
بیخبری یعنی رئیس اداره میراث فرهنگی یک استان بزرگ که آثار تاریخیاش جزو پرتعدادترین آثار در کشور است، خبر نداشته باشد که درخصوص ارزش و اهمیت میراث فرهنگی استانش آموزشی به مردم داده می شود یا نه !
بیخبری یعنی مسؤولان همان اداره ندانند که ارزش و اهمیت میراث فرهنگی در چه سطحی است که اگر میدانستند آموزش را در اولویتهای برنامهریزی و کاری خود قرار میدادند.
بیخبری یعنی مسؤولان میراث فرهنگی و دولتی هنوز به ضرورت این امر نرسیده اند که باید جوامع محلی را در منافع محلی توسعهها و بهرهبرداریهای میراثی و گردشگری سهیم کنند که سهیم کردن آنها یعنی برداشتن اولین گام در راستای حفاظت پایدار از میراث.
بی خبری یعنی جوامع محلی خودشان هم بیخبرند که حقی و سهمی از داشته های باارزش نیاکانشان دارند و به جای تخریب و بیتوجهی به آنها باید مراقبشان باشند و از مسؤولان مطالبه مشارکت اصولی را داشته باشند.
و درنهایت بیخبری یعنی اینکه همه اینها که گفتیم فقط مردم و مسؤولان خوزستان را شامل نمیشود و در سراسر کشور شاهد آن هستیم و همه مردم ایران و همه مسؤولان و بویژه دولتمردان باید به آن توجه کنند و برای اجرایش همت بگمارند.
آتش انتقام، مضیف میسان را خاکستر کرد
در دشتآزادگان خوزستان، در میانه راه سوسنگرد به بستان، در روستای دحیماویه، یک سازه منحصربهفرد بود از جنس نی و حصیر؛ سازهای که حالا نیست! سوخته و خاکسترش را باد برده! میگویند مضیف میسان قربانی آتش اختلافات قبیلهای شده و حالا اثری از این سازه که میراثمعنوی خوزستانیها بوده، نیست.
آبان سال گذشته ما از این مضیف نوشتیم و حال خوبی که نصیب گردشگرانی میشد که ساعاتی را زیر سقفش میگذراندند؛ نوشتیم که فناوری ساخت مضیف و آیین قهوهخوری خاص این مهمانخانه در سال ۹۲ بهعنوان دو اثر معنوی خوزستان در فهرست آثار ملی کشورمان ثبت شدهاست؛ آنموقع هیچکس فکرش را هم نمیکرد که سرنوشت این سازه باارزش گردشگری، شعلههای سوزان آتش باشد. اتفاقی تاسفبرانگیز که هنوز برای باسم حمادی، مدیرعامل موسسه میسان، قابلهضم نیست. حمادی به ما میگوید: «متاسفانه این مضیف بهدلیل اختلافات قومی- قبیله بین دو روستا با تمام امکاناتش که یخچال، کولر و بیش از 30 قالی محلی بود بهآتش کشیدهشد و طبق برآوردها بیش از 300میلیون تومان خسارت بهجا گذاشته و دلیل این اتفاق هم این است که بعضیها قدر میراث معنوی و فرهنگی ما را نمیدانند و برای انتقام فقط روی هرچیزی که متعلق به قوم مقابل است دست میگذارند، حتی اگر این چیز یک اثر گردشگری ارزشمند باشد.» دلیل این انتقام هرچه که بودهباشد حالا جای خالی مضیف میسان در روستای دحیماویه (بردیه کوچک) به چشم میخورد؛ سازهای که از شش سال پیش به یکی از ظرفیتهای جذب گردشگر در این منطقه از خوزستان تبدیل شدهبود. حمادی در این رابطه هم میگوید: «مضیف ما سالانه فقط در فصل زمستان پذیرای بیش از 50تور از نقاط مختلف کشور با ظرفیت بالای 50 نفر بود، یعنی جمعیتی بالای 2500گردشگر از نقاط مختلف کشور به روستای ما میآمد. بهجز این گردشگران داخلی استانمان بسیار زیاد بودند، گردشگران خارجی هم که وجود داشتند و باعث رونق گردشگری در این روستا شدهبودند.»
حکایت مضیف میسان اما فقط پذیرایی از گردشگران و توریستها نبوده و در ایام اربعین، با یک سرنوشت خوب، این سازه حصیری تبدیل میشده به موکب اربعین. حمادی در اینباره میگوید: «ما چون نزدیک مرز چزابه هستیم در ایام محرم و صفر، مضیف را به موکب تبدیل میکردیم. علاوهبراین حدود پنج سال مضیف ما ایستگاه صلواتی شهرداری تهران بود و بسیاری از سران کشور، از وزرا گرفته تا مسؤولان نظامی در اربعین مهمان مضیف ما بودند.»
او اما برای ساخت دوباره مضیفش مصمم است؛ حتی اگر در احیای این سازه قدیمی کم سختی نکشیدهباشد: «در ساخت مضیف میسان که حالا خاکستر شده، ما از افراد مسنی که تجربه ساخت مضیف را داشتند کمک گرفتیم، همه آنها را جمع کرده و براساس این اطلاعات مدون، این سازه قدیمی را احیا کردیم.»