گلستان؛ عکاس همیشهدرصحنه
17 تیر روز تولد کاوه گلستان، عکاس بزرگ ایرانی است.
کاوه گلستان، فرزند ابراهیم گلستان و برادر لیلی گلستان بود. کاوه از جدیترین و مهمترین عکاسان جنگ در تاریخ ایران است و مرگ او نیز در حین انجام ماموریتی با موضوع عکاسی بود.
کاوه از عکاسانی بود که همواره در صحنه حضور داشت بهصورت میدانی به تهیه گزارش میپرداخت و بزرگترین ویژگی او نیز همین حضور بههنگام بهعنوان یک هنرمند در صحنه است. او درباره اوجگیری انقلاب در زمستان 1356 میگوید: «یک مقالهای بود که در روزنامه اطلاعات چاپ شد و مردم قم شلوغ کردند. من عکس همان اولین جرقه انقلاب را دارم. نیروهای شهربانی انتهای خیابان بودند. برای اولینبار بود که من صدای پرتکردن گاز اشکآور را شنیدم. عکسش را دارم. شب عکسگرفتم. خیلی هم سخت بود. اینکه گفتم جرقه، از داخل مردم یک سهراهی پرتشد. سهراهی. یک سهراهی آب است که براده آهن و اینها درون آن میریزند که وقتی منفجر میشود این برادهها هست که تو هوا منفجر میشود. من عکس لحظه انفجار سهراهی را در خیابان چهارمردان قم دارم که تمام جرقههاش دیده میشود. در کتابمان هم چاپ کردم.»
او همچنین در جایی به نماز و راهپیمایی عید فطر، کمیته استقبال و حتی لحظات ورود امام به کشور اشاره میکند:
«از موقعی که امام آمد من با او بودم، این عکسهایی که از پله هواپیما پایین میآید مال من است. این عکسها مال من است.»
کاوه در جایی صراحتا به جنگ اشاره میکند و حضور او در صحنه را با این جملات میشود بهتر لمس کرد:
«این جریان انقلاب و جنگ تحمیلی خیلی در زندگی من اثر گذاشت. به خاطر اینکه من با یکچنین صحنههایی روبهرو میشدم و این زندگی آدمها بود که با گلوله از بین میرفت و خشونت موجود در اینها هیچوقت برای من اتفاق نیفتاد. اینهمهسال در جنگ انواع و اقسام آدم دورم افتاد، گلوله خورد، ترکش خورد، حتی یکدفعه، داشتم با یک نفر راهمیرفتم. در جبهه داشتیم میدویدیم، داشتند کاتیوشا میزدند، میدویدیم که برویم خودمان را بیندازیم داخل یک سنگر. من و او با هم بودیم. یکمرتبه نگاهکردم دیدم یکجفت پا فقط بغل من دارد راه میرود. یک گلوله فیشی آمد خورد نصف بدنش را برد و من دیدم. یعنی دوتا پا هنوز روی هوا بود، قبل از این که بیفتد. میدانی؟ یکمتری من بود. از این وحشتناکتر دیگر نمیتوانستی [تصور کنی]. عکساش را همه دارم».