پروردگارا فرشهایموزهای ما را از جمیع بلایا حفظ بفرما؟
یادتان هست چند سال پیش گفتند قراردادی با آقای«؟» بستهاند برای ساماندهی فرشهای کاخ گلستان، بعد طرف دوخروار تنباکو ریخته بود وسط قالیها و کفنپوششان کرده بود، اسمش را هم گذاشتند ساماندهی با آن قفسهها و برای آن نوع بافتهها و... و اداره کل موزهها هم واکنشی نشان نداد؟
یادتان هست که با کمک همان آقا قرار بود در چهار نوبت هر سری ۱۵ تخته فرش موزهای را در ساعت اداری از ۹ تا ۱۷ عصر برای شستن از کاخ گلستان خارج کنند و به مجموعه بازگردانند و یکی نبود بگوید چگونه امکان دارد ۱۵ فرش را در یک روز هم عکاسیِ آسیبشناسی کنند، هم غبارروبی، هم بشویند، هم ترمیم کنند، هم خشک کنند، هم عکاسیِ مستندنگاری؟!
خواستم بگویم یادتان هست با این احوال، چند صباح بعد خبر رسید که همان آقا آمده در سعدآباد و فرش ۸۰ متریِ... را برده و در چند ساعت شسته و در دستگاه سانتریفیوژ خشک کرده. آن زمان میگفتند از بدِ حادثه این فرش موزهای و منحصر بهفرد هنگام شستوشو پاره شده و همانجا رفویش کرده و باز آوردهاند و البته باز هم آب از آب تکان نخورد که هیچ، همین شخص بعدها مشاور هنری وزارتخانه شد و اقدامات شایستهاش رزومهای شده برای حضور در موزههای دیگر .
داستان تلاش برای بردن فرشهای موزهای با وانت جهت شستوشو آن هم نه تهران بلکه در ورامین و به سنگخوردن آن تیر هم که گفتن ندارد.
یک وقت فکر نکنید این قصه، حاصل نبوغ امروزیهاست، یک دهه قبل از این اتفاقات هم برای شستوشوی ۱۲تخته فرش از نیاوران با یک بخش خصوصی قرارداد بستند، اما فرشها را آوردند و در موزه «فرش» شستند و فرشها را از وسط غلتک مخصوص رد کردند تا آب آنها گرفته شود. باز هم آب از آب تکان نخورد و هیچکس هم نپرسید چرا یک موزه دولتی مکلف شد مکان و آب و برق رایگان در اختیار بخش خصوصی بگذارد تا فرشهای یک موزه دیگر (نیاوران) را آنجا بشویند. واقعا این کار چه منفعتی برای موزه فرش داشت؟ از سویی مگر میتوان برای این فرشها قیمت گذاشت که آنها را اینچنین به آب میسپردند.
درد که یکی دو تا نیست، همین طور توی ذهن آدم رژه میرود، یادتان هست فرش سعدآباد را که شسته بودند، هنوز نمش خشک نشده بود، پهنش کردند کف سالن و کارشناسان و بازدیدکنندگان سعدآباد یک هفته گزارش میدادند که اینجا بوی پشم میدهد، به نظر شما آن فرش که تمام مواد شیمیاییِ آن پارکتها را جذب کرده و آن پارکتها که تمام نم فرش را دریافت کردند چقدر از عمر موزهایشان کم شد؟! حتی یک پارچه ۸۰ سانتی هم در عرض دو سه ساعت شسته و خشک نمیشود چه برسد به فرش موزهای.
همه اینها را بگذارید کنار خبری که از موزههای جهان به گوشمان میرسد، مثلا همان خبری که از موزه «ویکتوریا آلبرت» بریتانیا شنیدیم؛ آنجا که برای شستن یک فرش صفوی یک پروژه مطالعاتی چندساله تعریف کردند و شستوشو توسط تیمی از کارشناسان موزهای و مرمتی انجام شد، نه توسط دستگاههای صنعتی و فرششویان بازاری، حتی برای شستناش سوله و تجهیزات و... هم در نظر گرفتند.
اینها را گفتم تا برسم به اینجا که اگر قرار است (طبق شنیدهها) فرشهای کاخ ملت سعدآباد را حفاظت پیشگیرانه کنند، حواسشان به همه آنچه باید باشد و پیش از این نبوده، باشد. البته ظاهرا اینبار قرار است فرد دیگری این کار را انجام دهد، زیر نظر اساتید و کارشناسان واحد تحقیق و كنترل عوامل بیولوژیك آسیبرسان به بناهای تاریخی و پایگاه میراث جهانی بافت تاریخی یزد.
راستش را بخواهید من این بار هم گیج و سردرگم و حیرانم، چون به هیچ عنوان نسبت بنای تاریخی از نوع یزدی و فرشی از نوع نخ و پشم را متوجه نشدم و عجیبتر اینکه وقتی از کارشناسان موزه فرش و پژوهشکده جویا شدم که چه خبر است، آنها روحشان هم خبر نداشت؛ اداره کل امور موزهها هم که کارشناس فرش ندارد. پروردگارا فقط خواستم بگویم با این اوصاف فقط فرشهای موزهای این سرزمین را از جمیع بلایا حفظ بفرما! آمین.
تیتر خبرها