با برخی بزرگان و خاکخورده های حوزه میراث فرهنگی درباره اهمیت این میراث به گفت و گو نشسته ایم و پیامد غفلتی که امروز در حق آنها روا می داریم
میراث فرهنگی هویت فراموششده
«آثار باستانی و میراث فرهنگی، شناسنامه ملی و هویت مردم ایران است و باید برای حفاظت و انتقال آن به نسل های آینده کوشید»؛ این جملهای است که گاه و بیگاه از زبان مسؤولان میراثی و غیرمیراثی و دلسوزان فرهنگی کشور می شنویم، درعین حال روزی نیست که از گوشه و کنار کشور خبری درباب تخریب یک اثر تاریخی نشنویم؛ تخریب هایی که سررشته آن یا به عوامل انسانی برمی گردد، یا طبیعی، فرقی هم نمی کند، چه اینکه در هر دو حال نشان از نبود معرفت و آگاهی در میان برخی مردم نسبت به ارزش این میراث و بعضا بیتوجهی متولیان و برنامه ریزان به میراث ملی و هویت تاریخی فرهنگی مردمان این سرزمین دارد. میراث فرهنگی فقط جنبه هویت بخشی به این سرزمین را ندارد؛ امروزه کشورهای پیشرفته دنیا از همین میراث چرخهای اقتصادی خود را میچرخانند؛ میراثی که البته در بسیاری موارد گردش هم به تاریخ و قدمت داشته های باستانی سرزمین ما نمی رسد. درواقع در دنیای امروز میراث فرهنگی جزئی از صنعت درآمدزای گردشگری است که میتواند در کنار جاذبه های طبیعی، گردشگران علاقهمند از سراسر جهان را به سوی خود جذب کند و برای کشور مقصد درآمدهای ارزی به ارمغان بیاورد، چنانکه برخی کشورها امروز تنها به یمن چرخش چرخ های ماشین گردشگری خود برقرارند و ادامه حیات می دهند. این ظرفیت عظیم اما در ایران ما گویا همچنان مورد غفلت است که اگر اینچنین نبود شاید شاهد این حجم از تخریب و ویرانی و بیتوجهی به این گنجینه های ارزشمند نبودیم. امروز و در این صفحه به جای ذکر نمونه ها و مصداق های این تخریب ها که گزارش آنها روالی عادی درمطبوعات شده، سراغ بزرگان و اساتیدی رفته ایم که به قول معروف خاک این صحنه را خوردهاند و موی خود را در میدان میراث فرهنگی ایران زمین سپید کردهاند. رفتهایم و پای صحبت های دلسوزانه شان نشستهایم وبرای شما هم نقل میکنیم شاید دیده و شنیده شده و مرهمی شود بر زخم های بیشمار هویت ملی فرهنگی ایران مان.
دكتر مهدی حجت:
یادم میآید زمان جنگ بود و موعد بستن بودجه. هزینه جنگ روزی ۵۰ میلیون تومان حساب شده بود، پیرزنها تخممرغ و النگوهایشان را برای جنگ میدادند و هر كسی به نوعی به این مهم كمك میكرد. همه هم حق داشتند، چون جنگ مهم بود، حفظ خاك میهن و دین و آیین و ناموس مهم بود، اما چه همان زمان و چه حالا میراث فرهنگی جایی در بودجهبندی كشور ندارد. دلیلش هم روشن است هنوز كسی در كشور ما به ارزش میراث فرهنگی واقف نیست، درحالی كه اگر ما بتوانیم اهمیت میراث فرهنگی را به اندازه جنگ نشان دهیم، یعنی بگوییم نابودی میراث فرهنگی هم به مثابه نابودی فرهنگ و آیین و هویت و داشتههای معنوی یك سرزمین است، میتوانیم به اندازه جنگ برایش بودجه بگیریم و از نابودی نجاتش دهیم. واقعیت این است كه در بعضی از كشورها حفاظت از میراث فرهنگی به اندازهای برایشان مهم است كه اعتبار آن را از سرریز اعتبارات بقیه جاها پرداخت نمیكنند، بلكه آن را اولویت اول حساب میكنند، درحالی كه ما هنوز هم از نظر فرهنگی در آن موقعیت قرار نگرفتیم كه هر سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه كه میتوانند نقش مهمی در حفاظت از مواریث فرهنگی داشته باشند، به میزان كافی به ضرورت حفاظت از آثار توجه و اقدام كنند.
من هر زمان میخواستم مطلبی را در مجلس مطرح و توجه مجلسیان را به آن جلب كنم، تعدادی از نمایندههای مجلس را میبردم آثار را از نزدیك ببینند و آنگاه آمادگی داشتند از آن دفاع كنند. به طور مثال ببینید اكنون ذهنها چقدر برای گردشگری آمادگی پیدا كرده، ولی این آمادگی برای میراث فرهنگی وجود ندارد، چرا؟... چون همگان توجیه شدهاند توسعه گردشگری توأم با شغل و پول است، اما میراث فرهنگی را كاری بیهوده میپندارند. درواقع مهم است كه ذهنیت حاكمیت چقدر تمایل دارد به این آثار توجه كند. من میدانم كه مسؤولان رده بالای كشور نسبت به حفاظت از آثار تاریخی كشور علاقهمندند و آن را ضروری میدانند، اما وقتی این مساله به سلسلههای پایینتر میرسد، جایی كه باید به آن پول و اعتبار تخصیص داده شود، اولویتها تغییر كرده و هر كس سعی میكند اعتبارات بیشتری را به سمت خود بكشد و دیوار میراث فرهنگی از همه دیوارها كوتاهتر است. بدون شك برای منی كه عاشق میراث فرهنگی هستم روشن است كه تا جای ممكن پول به این بخش واریز شود تا ریشههای فرهنگی مملكت قویتر شود، اما این مهم باید در اولویت بقیه هم باشد تا محقق شود.
خودآگاهی رمز پایداری فرهنگی
دكتر حكمتا... ملاصالحی:
خودآگاهی تاریخی یعنی اینكه به چنان پختگی عمیق اندیشه و آگاهی تاریخی دست یافته باشی كه بپرسی، بكاوی، بجویی، بیابی، بشناسی، بدانی و بفهمی در كجای تاریخ ایستادهای و نسبتت با تاریخ و فرهنگ خودت و دیگر ملتها چگونه است و از سرچشمههای كدام سنت و میراثی برآمده و بالیده؟ در درون كدام سنت و میراث و عقیده و اندیشه و ارزشها اینك تنفس و زندگی میكنی و ویراستار چگونه جهانی هستی. نه فرهنگ بدون میراث قابل تصور است و نه میراث فرهنگی بدون فرهنگ در ذهن میتواند تداعی شود و بگنجد. اصلا بدون تفكر و تعقل و تخیل و خلاقیت و معرفت كه نمیتوان از تاریخ، فرهنگ و میراث فرهنگی و معنوی سخن گفت و صیانت كرد. ما و میراث ما و تاریخ و فرهنگ و نظامهای فكری و اعتقادی و ارزشی ما اینك در برابر یك چالش و كشمكش عظیم و تناقض آشكار تاریخی قرار گرفته است. فرهنگها به میراثشان زندهاند، به ریشههایشان. جغرافیای سیاسی امروز میهن ما چونان جغرافیای سیاسی یونان، ایتالیا و هند هستهای است بهجامانده از یك منظومه عظیم فرهنگی، مدنی و معنوی. صیانت از اقتدار و انسجام و یكپارچگی این هسته بهجامانده از آن منظومه عظیم فرهنگی و میراث مشترك، هم هوشمندی و حكمت و تدبیر میطلبد، هم دقت و درایت و مراقبت و خودآگاهی تاریخی، هم ردیابی و رصد دقیق و تحلیل درست تحولاتی كه در درون و بیرون مرزهای ما و جهان ما اتفاق میافتد.
نگاهمان باید تغییر كند
دكتر سیاوش صابری:
مهمترین مشكل امروز میراث فرهنگی ما تخریبهای پیاپی آنهاست. اما نكته اینجاست كه برای فهم چرایی این تخریبها و برای حفظ میراث فرهنگی نباید سراغ تخریب آثار رفت، بلكه باید سراغ تخریب منابع انسانی رفت و اینكه بر سر ذهنیت اهالی متعهد به فرهنگ چهآمدهاست؟ مساله اینجاست كه ما همیشه نگاه مبتذلی به كسب درآمد از فرهنگ داشتهایم. قیمت حاملهای انرژی، نیروی انسانی و هزینه ساختمان را محاسبه كرده و بهعنوان عوارض از بازدیدكنندگان موزه مبلغی دریافت میكنیم. شاید این در مورد جاده و راه جواب بدهد، اما در مورد فرهنگ، بخشی از هزینه دریافتی باید صرف آموزش شود، برای اینكه جامعه هویت خودش را بشناسد. از سویی توجه به این نكته هم مهم است كه ما هیچوقت به این موضوع فكر نكردیم كه شاید اگر درست هزینه كنیم حوزه میراث فرهنگی خیلی هم درآمدزاست و اگر این كار نمیشود نشان از عدم برنامهریزی علمی دارد. از طرف دیگر تصمیم هم نگرفتیم كه آیا باید آثار تاریخی را تغییر كاربری بدهیم یا خیر. متاسفانه طی چند دهه اخیر توفیق زیادی در نابودی طبیعت و محیطزیست و میراث فرهنگیمان داشتهایم و اگر توسعه و آبادانی هم بوده، مقطعی و گذرا بودهاست. انتظاری هم نیست، چراكه دغدغه و آموزشی در كار نبوده و نیست. اصلا شما بگویید چقدر پدران و مادران ما درباره حفظ محیطزیست یا میراث فرهنگی با فرزندانشان صحبت میكنند؟ چقدر از گفتوگوهای خانواده به اصل و معنای هویت تاریخی فرهنگیمان اختصاص دارد و آیا همانقدر كه تحلیل سیاسی رویدادها در خانوادههای ایرانی رایج است، موضوعات فرهنگی و زیستمحیطی هم مهم هست؟ پاسخ روشن است، اینگونه نیست، كه اگر بود نتیجه غیر از این بود كه اكنون شاهدش هستیم. اصلا چرا ما فشار افكار عمومی بابت حفاظت از بناهای تاریخی نداریم؟ فشار برای تحقق یا ممانعت از وقوع یك حادثه زمانی رخ میدهد كه یا فهم و علمی نسبت به اهمیت آن وجود دارد و یا بحث نیاز در كار است مثل تشنگی و نیاز به آب. درخصوص مقوله فرهنگ و هویت ما احساس تشنگی و نیاز نداریم، بنابراین چیزی هم نمیگوییم.
ایجاد حساسیت نسبت به مقولات فرهنگی كار یكسال و دوسال نیست. میراث فرهنگی نیازمند یك تیم رصدكننده قوی است، تیمی از مسؤولان و كارشناسان و مردم. مردم خودشان باید برای حفاظت از میراث فرهنگی و تاریخیشان پیشقدم شوند و بدانند كه دولتها كاری برای آنها انجام نمیدهند. باید بدانند دور از عقل و خرد است كه ثروت و میراثشان را برای حفاظت به دولتها بسپارند.
دیگران قدر میراث ما را بهتر میدانند
دكتر ناصر تكمیلهمایون
حفاظت از میراث فرهنگی، حفاظت از گنجینه بیبدیل و هویت یك سرزمین است. اگر استعمارگران اقتصادی نفت را میبرند، استعمارگران فرهنگی، میراث فرهنگی یك ملت را به یغما میبرند. اما درد چپاول یا خسارت فرهنگی را دولتها و مردم نسبت به خسارات اقتصادی دیرتر احساس میكنند. آثار تاریخی ما همواره در طول تاریخ در معرض خطر و نابودی و ویرانی بوده است. از نیروهای مهاجمی چون اسكندر بگیر كه تختجمشید را به آتش كشید یا مغولها كه ویرانیها به بار آوردند تا ظلالسلطان كه كمر به نابودی آثاری در دوران صفویه بست.
البته امیران و وزیران و حاكمان و سردمدارانی هم بودند كه از خود آثاری به یادگار گذاشتند یا دستكم در حفظ آثار گذشتگان كوشا بودند. شاخصترین دوره چه به لحاظ توجه به میراث فرهنگی و احداث بناهای تاریخی و چه از لحاظ نابودی و به تاراج رفتن گنجینههای فرهنگی- تاریخی، دوره قاجار بوده؛ دورهای كه توجه به میراث فرهنگی و باستانشناسی(علم عتیقات) آغاز شد، همانطور كه تاراج آثار و میراث فرهنگی صورت گرفت؛ مثلا خانم دیولافوآ در كتاب خاطراتش به صراحت میگوید، در كاخ آپادانای شوش چون گاو سنگی بزرگی را كه حدود 12 هزار كیلو وزن داشته، نمیتوانسته تكان بدهد و به فرانسه ببرد با پتك تكهتكه كرده است. تاراج مواریث ملی و فرهنگی هم در قراردادهای رسمی فرهنگی با خارجیان (مانند فرانسه، انگلیس، آمریكا و...) به چشم میخورد و هم بهصورت غیرمجاز و از طریق قاچاقچیان در داخل و خارج از كشور، با كمك دولتهای قاجار و پهلوی یا بدون اطلاع آنها رایج بوده و امروز هم به شكل دیگری در حراجیها ادامه دارد. برای مثال كتب باارزش و كمیاب و تكنسخهای كه توسط دانشمندان ایرانی به نگارش درآمده چگونه در موزههای بریتانیا، كتابخانه ملی پاریس یا كتابخانههای پترزبورگ و آمریكا جای گرفته است؟ سكه، سفالها، جامها، مینیاتورهای اصیل ایرانی چگونه زینتبخش كتابخانهها و موزههای غرب شده است؟ چگونه موزه اورشلیم یا موزه كشورهای خلیجفارس یا كشورهای اروپایی و آمریكایی از آثار ایرانی پر شده است؟... اینها نشاندهنده آن است كه این میراث ارزشمند است و گنجینهای بیبدیل، كه بیگانگان به ارزش آن پی بردهاند و به هر وسیلهای درصدد دستیابی به آن هستند و ما همچنان از آن غافل.