نسخه Pdf

ارنست دریابندری

2 ترجمه از رمان مشهور «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی را مرور كرده‌ایم

ارنست دریابندری

حسام آبنوس دبیر قفسه

 بی‌شك «پیرمرد و دریا» مهم‌ترین و برجسته‌ترین اثر ارنست همینگوی است. این اثر پس از دوره‌ای سكوت بیش از ده سال از سوی همینگوی منتشر شد و توجه بسیاری به سمت خود جلب كرد تا جایی كه ویلیام فاكنر كه معمولا درباره آثار نویسندگان دیگر اظهارنظر نمی‌كرد درباره این اثر به اظهارنظر پرداخت و آن را ستایش كرد و نوشت: «زمان ممكن است نشان دهد كه پیرمرد و دریا بهترین نوشته همه ما است.» و به واقع نیز همین‌طور است و این اثر به زبان‌های مختلف ترجمه و نقدها و نظرات بسیاری درباره آن نوشته شده است. تفسیرها و رمزگشایی‌هایی كه از این اثر انجام شد و تحلیل‌هایی كه نشان از عمق این اثر همینگوی داشت؛ سبب شد آخرین اثر منتشر شده در زمان حیات این نویسنده مهم‌ترین اثر زندگی او نیز شود. نویسنده‌ای كه آثار بسیاری از او منتشر شده بود و به‌عنوان یك نویسنده جا افتاده، مخاطبانش توقعاتی از او داشتند كه با انتشار قصه «سانتیاگو» و جنگی كه با طبیعت برای بقا می‌كند، رضایت اكثریت را به دست آورد و توانست تصویر به‌یاد ماندنی از خود به‌جای بگذارد.
درباره این كتاب نوشتن و حرف زدن اتفاق تازه‌ای نیست و من هم دنبال این نیستم كه بخواهم از قصه و شخصیت و جزئیات داستانی این اثر حرف بزنم، چرا كه احتمالا با یك جست‌وجوی ساده در گوگل بتوانید اطلاعات بسیاری درباره این كتاب به دست بیاورید و تصویری از آن در ذهنتان ترسیم كنید. كتابی كه ترجمه‌های متنوعی از آن به زبان فارسی صورت گرفته و هركسی تلاش كرده ترجمه خودش را از این اثر مشهور ارائه كند. ترجمه‌هایی كه بسیاری از آنها مصداق «آب در هاون كوبیدن» هستند و مترجم گران‌قدر «عرض خود برده و زحمت ما داشته»! اما در این مطلب می‌خواهم مروری داشته باشم بر دو ترجمه كه از میان ترجمه‌های دیگر مشهورترند: ترجمه مرحوم نجف دریابندری و نازی عظیما.
 نازی یا نجف؟
بسیاری به قطع و یقین معتقدند ترجمه مرحوم دریابندری بهترین ترجمه موجود از رمان ارنست همینگوی است، ولی برخی بر این باورند كه این‌طور نیست و ترجمه نازی عظیما را ترجمه بهتری در قیاس با ترجمه دریابندری می‌دانند. برای این‌كه نتیجه بهتری بگیرم و بر اساس حدس و گمان یا شنیده‌ها اظهار نظر نكرده باشم، هر دو ترجمه را مطالعه كردم و به مقایسه دست زدم. هرچند این مطلب هم می‌تواند برخاسته از سلیقه نویسنده باشد، ولی مبنای آن مقایسه هر دو متن است و شما به عنوان خواننده این گزارش می‌توانید خودتان هم قضاوت و نتیجه‌گیری كنید.
بد نیست بدانید ترجمه آقای دریابندری از پیرمرد و دریا تیر ۱۳۶۳ منتشر شده و حالا كه نجف دریابندری در میان ما نیست ترجمه‌اش ۳۶ ساله شده است؛ ترجمه‌ای كه به گفته خودش یعنی مترجم، از آن راضی نیست و آن‌طور كه می‌خواسته از آب‌درنیامده است. ترجمه نازی عظیما هم سال ۱۳۵۴ منتشر شده و نشرهای مختلفی آن را منتشر كرده‌اند كه من برای مرور به نسخه ترجمه نشر افق آن دسترسی داشتم. برای مرور دو بخش از ابتدا و اواخر كار انتخاب می‌كنم و با هم مرور می‌كنیم.
دریای عظیما یا دریای دریابندری؟
نازی عظیما  در ترجمه بخشی كه پیرمرد مشغول توصیف دریاست این‌گونه ترجمه كرده‌است: «همیشه پیش خود دریا را لامار می‌خواند كه در زبان اسپانیایی نامی عاشقانه برای دریاست. گاهی عاشقان دریا پشت سرش بد هم می‌گویند، اما همیشه لحن‌شان طوری ا‌ست كه گویی از زنی حرف می‌زنند. بعضی از ماهیگیران جوان‌تر كه به ته طناب‌هایشان گویه‌های شناور می‌بستند و از فروش جگر كوسه پول فراوان به جیب زده و قایق موتوری خریده بودند دریا را ال‌مار كه مذكر است می‌نامیدند و طوری از او حرف می‌زدند كه گویی از حریفشان یا یك محل یا حتی از دشمن‌شان حرف می‌زنند، اما پیرمرد همیشه به دریا چون زنی فكر می‌كرد كه ایثار می‌كرد و دریغ می‌داشت و اگر ستمگر ستیزه‌جو می‌شد دست خودش نبود و تاثیر ماه را بر او چون تاثیر ماه بر زنان می‌دانست.»
نجف دریابندری نیز به این شكل به فارسی ترجمه كرده است: «همیشه در اندیشه‌اش دریا را لامار می‌نامید و این نامی است كه در زبان اسپانیایی كسانی كه دریا را دوست دارند به دریا می‌دهند. گاه دوستداران دریا به دریا دشنام هم می‌دهند، اما دشنام را همیشه چنان می‌دهند كه انگار دریا زن است. برخی از ماهیگیران جوان، آنهایی كه ریسمان‌هاشان گوی شناور دارد و از پول كلان روزهای رونق بازار جگر بَمبَك قایق موتوری خریده‌اند، دریا را ال‌مار می‌نامند كه مذكر است. از دریا همچون یك حریف یا مكان یا حتی دشمن نام می‌برند. ولی پیرمرد همیشه در اندیشه‌اش دریا را همچون زن می‌انگاشت یا همچون چیزی كه مهر و قهر می‌ورزد و هرگاه كار زشت یا وحشیانه‌ای از او سر می‌زند از آن رو است كه اختیارش با خودش نیست. می‌پنداشت كه مهتاب دریا را می‌گیرد، چنانكه زنان را می‌گیرد.»
دریابندری در مقدمه ترجمه‌اش اشاره كرده كه برای اسامی ماهی‌ها به گویش بوشهری رجوع كرده و برای مثال او كوسه را بمبك یا دلفین را پیسو در متن معرفی می‌كند. از آن گذشته نثر دریابندری نثر پخته و فاخرتری در قیاس با نثر عظیما است كه می‌توان تفاوت در نثر را بر اساس سلیقه دسته‌بندی كرد.
بخش دوم مربوط است به جایی كه سانتیاگو با نیزه‌اش به قلب صید زده و مشغول كلنجار رفتن با او است. نازی عظیما چنین ترجمه كرده است: «پیرمرد احساس ضعف و بی‌حالی می‌كرد و نمی‌توانست خوب ببیند، اما طناب را باز كرد و گذاشت كه از میان گوشت نمایان دستش آرام بدود و وقتی توانست ببیند، دید كه ماهی به پشت خوابیده و شكم نقره‌فامش از آب بیرون است.» اما نجف دریابندری این‌گونه این بخش را به فارسی برگردانده است: «پیرمرد دلش ضعف می‌رفت و حالش بد بود و چشمش درست نمی‌دید، اما ریسمان نیزه را باز كرد و آن را از لای دست‌های ناسورش آهسته به دریا دواند و وقتی چشمش دید توانست ببیند كه ماهی به پشت برگشته است و شكم سفیدش بالاست.»
 كدام ترجمه؟
اگر از نثر فاخر و شسته‌رفته دریابندری بتوانیم چشم‌پوشی كنیم كه برای بسیاری ملاك مهمی است نمی‌توان از ویرایش ترجمه عظیما به‌سادگی گذر كرد. نثری كه ویراسته نشده و شلختگی آن می‌تواند شما را از خواندن این شاهكار دلسرد كند. علاوه بر این واژگانی كه دریابندری در متن به كار برده به‌قدری صیقلی و صاف است كه خواننده در خوانش دچار مشكل نمی‌شود این در حالی است كه بعضی كلمات ترجمه عظیما لبه‌هایی دارند كه می‌توانند توی ذوق بزنند و تبدیل به مته شوند.
شاید برخی اصطلاحات دریابندری نامانوس جلوه كند، ولی اگر مقدمه مفصل او را بخوانید بسیاری از این كلمات برایتان مانوس می‌شود. البته نباید از حق گذشت كه اگر دنبال ترجمه ساده هستید و نثر پرطمطراقی را طلب نمی‌كنید ترجمه نازی عظیما می‌تواند پیشنهاد بهتری برای شما باشد چون او سعی كرده نثر ساده‌ای انتخاب كند و متكلف نباشد. البته این به معنای این نیست كه نثر دریابندری متكلف است، بلكه این تلاشی است كه عظیما انجام داده و این‌كه چقدر در رسیدن به این نكته موفق بوده در مواجهه با متن روشن می‌شود، ولی نثر او به نسبت نثر پخته و فاخر دریابندری، شاید نثر ساده‌تری به نظر بیاید، اما لذتی كه خواندن ترجمه دریابندری به خواننده منتقل می‌كند بی‌شك در ترجمه عظیما یافت نمی‌شود. تنهایی سانتیاگو به‌خصوص در یك‌چهارم پایانی به‌قدری سنگین است كه ترجمه عظیما نمی‌تواند آن را منتقل كند، ولی ترجمه نجف دریابندری به‌خوبی حس شخصیت را به خواننده منتقل كرده و او را در غم غریبی فرو می‌برد.
ضمیمه کلیک
تیتر خبرها