در گفتوگو با نویسندگان دفاع مقدس نگاهی انداختهایم به سوژهها و اتفاقاتی از جنگ كه سینماگران میتوانند از آنها استفاده کنند
صید مروارید
مرواریدهای صید نشده بسیارند. اما خبری نیست از غواصهای خوبی كه بشوند صیاد بخش مهمی از اتفاقات تاریخ معاصر ایران، بشوند راوی یك جنگ تحمیلی هشت ساله و به جهان تصویری درست نشان دهند از آنچه بر ایران و مردمانش گذشته است. یك هجوم بیامان كه نام رژیم بعث پایش ثبت شده، اما یك دنیا پشت او ایستاده بوده و با تمام امكانات كمكش میكرده تا مرزهای جغرافیایی ایران را تغییر دهد، گذر از هشت سال جنگ بیآنكه یك وجب از خاك ایران از دست برود، به تنهایی میتواند سوژه یك عمر خلق آثار هنری و بهخصوص فیلمهای سینماییای باشد كه نشان دهد در حدود یك دهه جنگ بر ایران چه گذشته و جوامع بینالمللی و كشورهایی كه داعیه انسانیت سر میدهند چه نقشی در شكلگیری فجایع جنگی نسبت به مردم ایران داشتهاند.
رضا مقصودی
فیلمنامه نویس
یکی از مهمترین نکاتی که در ساخت آثار سینمایی و مستند از جنگ وجود دارد و سبب شده بخش مهمی از جنگ به تصویر کشیده نشود این است که در آثار تصویری ما از جنگ در جبهه خودی مطلقا شخصیت منفی وجود ندارد! تمام آدمهای منفی و عوامل نفوذی یا خطاکار در جبهه مقابل وجود دارند و در جبهه خودی هیچ خطا یا اشتباهی رخ نمیدهد. حال آنکه جبهه عرصهای بود برای آزمایش انسانها و در تاریخ دفاع مقدس در جبهه خودی آدمهای خاکستری بسیاری وجود داشتهاند. به اعتقاد من در این زمینه باید بازتر عمل کنیم و اجازه بدهیم جنگ واقعبینانه روایت شود. مگر میشود در تاریخ هشتساله جنگ در جبهه ما هیچ فرمانده یا عامل نامناسبی وجود نداشتهباشد؟ مگر میشود کارنامه جبهه خودی در جنگ خالی از هرگونه خطا کردن، مسیر غلط رفتن، فرمان غلط دادن و... باشد؟ تهی بودن جبهه خودی از شخصیتهای منفی در آثار حوزه جنگ و دفاع مقدس، جدیترین عامل محدودیت در نوپردازی و خلق آثار بدیع در حوزه دفاع مقدس است.
سینماگران کتابنخوان!
علیرضا کمرهای
پژوهشگر حوزه دفاع مقدس
سوژهها و موضوعاتی که در تاریخ دفاع مقدس وجود دارد را نمیتوان فهرستوار در قالب یک لیست بیان کرد و آنها را در اختیار سینماگران قرار داد تا آنان موضوعی را انتخاب و روی آن کار کنند. در این رابطه، شیوه صحیحتر آن است که اهالی سینما و تمامی هنرمندان در سایر حوزهها و بسترهای فرهنگی و هنری، به کتابها و مستندات حوزه جنگ مراجعه کنند و در لابهلای خاطرات و نوشتههای رزمندگان آنچه را که میتواند برای آنها زمینهساز خلق یک اثر هنری باشد کشف کنند . این آثار همچنین وسعت دید و بینش هنرمند را افزایش میدهد و تصویر درستتری از جنگ به دست میدهد. در این رابطه، آثار چاپشده کم نیست و درحالحاضر نیز انتشار و تولید این آثار ادامه دارد. باید دانست کسی که میخواهد به تماشای دریا بنشیند، بایست خود به ساحل بیاید و زیباییهای دریا را از نزدیک لمس کند. نمیشود آب دریا را کشید و برای آن شخص برد و گفت که این دریاست! چراکه در این صورت آن شخص تصور درستی از دریا نخواهد داشت. هنرمندانی که میخواهند در حوزه دفاع مقدس کار کنند نیز خود به این عرصه بیایند و ساحت را به تماشا بنشینند تا آن را بشناسند. من در زمره آثاری که میتوان از آنها برای ساخت فیلم و آثار تصویری استفاده کرد، نمونههایی سراغ دارم اما نمیخواهم از اثر خاصی اسمی ببرم تا سینماگران خود سراغ مستندات جنگ بروند و خود بخوانند. کار در حوزه دفاع مقدس نیاز به سیر و سلوک دارد و بایست در فضای خاطرات و مستندات جنگ قرار گرفت. اگر تولید یک اثر هنری در موضوع دفاع مقدس را یک قله در نظر بگیریم، در مسیر رسیدن به این قله، خود راه نیز موضوعیت دارد و هنرمند بایست در پیچوخمهای مسیر کوه قرار بگیرد و هیمنه کوه را به تماشا بنشیند. سالها پیش مشابه همین سوال را اکبر نبوی از من پرسید و من آن روزها هم همین جواب را به او دادم. اگر قرار باشد توصیه و سفارشی به سینماگران و سایر هنرمندان داشتهباشم، توصیه من به طور عموم، مطالعه و به طور خاص، مطالعه مستندات جنگ است که ساخت و صورت عینی دارند و میتوانند تصویر درستی از جنگ را به هنرمند القا کنند.
بازگشت به مستندات جنگ
گلعلی بابایی
نویسنده
جنگ پر از سوژه و موضوع برای کار کردن است. همه هنرمندان ازجمله سینماگران مثل من و بقیه مردم جنگ را یا لمس کردهاند یا از آن بهقدر کفایت شنیدهاند. کار کردن در این حوزه نیازمند این است که هنرمندان همتی عالی داشتهباشند تا به مستندات جنگ رجوع کنند و بتوانند آنها را به تصویر بکشند.
در سینمای ما اقتباس انگار بهکلی فراموششدهاست و سینماگران بهجای آنکه از سوژههای زنده و مستند استفاده کنند بیشتر از موضوعات و سوژههایی استفاده میکنند که ذهنی و تخیلی است و زاییده ذهن خودشان است. بهتر است بهجای اینها به زندگینامه شهدا و رزمندگان رجوع کنند تا آثارشان براساس یک داستان واقعی تولید شود. همچنین لازم است این زندگینامهها با اعمالنظر هنرمندانه توسط آنان به شکلی پرداخته شوند که مخاطب پسند باشند و با استقبال مردم عام روبهرو شوند.
جای خالی زنان در سینمای جنگ
رحیم مخدومی
نویسنده
به اعتقاد من، حلقه مفقودهای بین منبع سوژه و سینماگرانی که در این حوزه کار میکنند، وجود دارد. اگر ارتباط بین منبع سوژه و سینماگر بهدرستی شکل بگیرد، ماحصل کار قطعا بهتر خواهد بود. ما در شهر ورامین که نسبتا یک استان بسیار کوچکتر محسوب میشود، زندگی میکنیم و در همین شهر کوچک 1900 شهید و 25هزار رزمنده در دفاع مقدس وجود داشتهاست. در همین بخش کوچک سوژههای متعددی به چشم میخورد که جای پرداختن زیادی دارد. یکی از این سوژهها پرداختن به شخصیت زن و نقشآفرینی او در دفاع مقدس است. بهعنوانمثال خواهر آیت ا... طالقانی که اشرف السادات طالقانی نام دارد در دهه 40 ساکن ورامین بودهاست. او بهصورت خودجوش تصمیم میگیرد در بستر زنان جامعه نقشآفرینی کند و به این نتیجه میرسد که از عهده کلاسهای قرآن، عربی و احکام برمیآید و اقدام به تأسیس جلسات کوچکی با این درونمایه میکند. حاصل این جلسات تربیت چند مادرشهید است که فرزندان رزمنده و انقلابی را تربیت میکنند و به جبههها میفرستند.
خود من سالهای منتهی به وقوع انقلاب اسلامی حدودا 11 ساله بودم و دریکی از سخنرانیهای ممنوعه آن روزها شرکت کردم. یادم هست این برنامه در خانهای برگزار میشد که طبقه پایین آن مردان و طبقه بالا زنان حضور داشتند. من در آن ایام چیز زیادی از ماهیت برنامه نمیدانستم و فقط منتظر بودم واژه «خمینی» در جلسات ذکر شود تا جلسه به هم بریزد و غوغایی در آن پدید آید و شنیدهبودم که قرار است زنان از طبقه بالا که مشرفبه طبقه پایین است، اعلامیهها را به پایین بیندازند و مردان که اعلامیهها را دریافت کردند، از مجلس فرار کنند! تا اینکه پس از مدتی دیدم زنان از طبقه بالا نیمتنه خود را به سمت نردهها خم کردهاند و دارند یکییکی اعلامیهها را به پایین میاندازند و برای من در آن سن این مساله بسیار جالب و عجیب بود که این زنان از اینکه شناسایی شوند، ابایی ندارند و در شرایطی که میتوانند تمام اعلامیهها را در یک بسته بهصورت یکجا به پایین بیندازند، یکییکی با طمأنینه اعلامیهها را پایین میاندازند و از حضور نفوذیها و عوامل دشمن در جلسه هراسی ندارند. این نترسی و بیباک بودن در جریان انقلاب نیز نتیجه داد و نتیجه آن را در 15 خرداد میتوان دید. همین خانم طالقانی بعدها خود در لباس رزمندگی درمیآید و هم رزمنده و هم مادر شهید میشود. ما در جریان تحقیقات دیدیم بعضی از زنان ورامین تا یک سال سابقه حضور در جنگ دارند. این زنان با زعامت خانم طالقانی و باهمت همگانی خود و فروش طلاها و داراییشان ملکی را در پشت جبهه میخرند و نام زینبیه بر آن میگذارند. این پایگاه خود سوژه بسیار مهمی است که جا دارد حتی سریالی از آن ساخته شود. این زینبیه که امروز نیز در ورامین وجود دارد، به پایگاهی برای کمکهای پشت جبهه تبدیل میشود. زنان در این پایگاه رساله امام را به مناطق مختلف میرساندند و در روستاها سخنرانی میکردند. جمعآوری و آمادهسازی ارزاق و کلاسهای اخلاقی و تربیتی از مهمترین فعالیتهای زنان در زینبیه است. حتی در تاریخ آمده این زنان ارزاقی که آماده کردهبودند را برای روحیه دادن به رزمندگان خودشان با ماشین به جبههها میبرند و آنجا به شرایطی برمیخورند که به آنها نیز نیاز است. برای مثال دو وانت از لباسهای کثیف شده رزمندگان را در کنار رودخانه دزفول با دست میشویند. برای بیمارستانها نیرو تامین میکنند و به خطوط مقدم برای کمک سرکشی میکنند. یکی از مهمترین غفلتهای ما در حوزه دفاع مقدس بهخصوص در سینما درباره این بانوانی بوده که شهیدان از دامان آنها به جبهه رفتند و نقش دامانی که شهید را میپرورد کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست. به اعتقاد من قطعا اگر ماموریت مردان در جریان دفاع مقدس به زنان محول میشد، زنها پرشورتر از مردان این نقش را ایفا میکردند.
اقتباس میکنند اما نمیگویند
محسن کاظمی
نویسنده و پژوهشگر
مشکلی که در بخش اقتباس در حوزه ارتباط بین سینما و ادبیات دفاع مقدس وجود دارد، به دو دسته تقسیم میشود: اول اینکه برخی سینماگران سواد و درک درست از پدیده اقتباس ندارند و علاوه بر این توانایی تکنیکی مناسبی نیز برای اقتباس در آنها به چشم نمیخورد. دومین مشکل این است که اگر سینماگر سواد و درک لازم برای اقتباس از یک اثر مکتوب را نیز داشتهباشد، موانع حقوقی بر سر راه او کار را آن قدر سخت میکند که ترجیح میدهد از خیرش بگذرد. آثار مکتوب منتشرشده در حوزه جنگ چند مرجع میتوانند داشتهباشند و نویسنده، راوی و ناشر هریک به نوعی میتوانند مرجع یک اثر در حوزه دفاع مقدس باشند. اگر سینماگری بخواهد به این حوزه ورود کند و از کتابی به عنوان مرجع استفاده کند، میبایست نظام حقوقی اقتباس را بهدرستی رعایت نماید. این موانع سبب شده که تا امروز سینماگران و محققین در حوزه جنگ به هم نزدیک نشدهباشند. البته صداوسیما تلاشهایی در این خصوص انجام داده اما نتوانسته آنطور که باید این اتفاق را رقم بزند. بیشتر توفیق صداوسیما در این مورد به سوژههای تاریخی و قدیمیتر برمیگردد که مربوط به تاریخ اسلام میشوند و نظام حقوقی بر آنها حاکم نیست. سینماگرانی نیز که به این رابطه اقبال نشان دادهاند مثل جناب حاتمیکیا و دیگران نیز به خود اثر اقبالی نشان ندادهاند و صرفا به سوژه توجه داشتهاند. اگر بخواهم مثالی بزنم باید به دو کتاب «خاطرات عزت شاهی» و «احمد احمد» از آثار خودم اشاره کنم که تاکنون بارها در آثار سینمایی و مستند از آنها استفاده شده اما متاسفانه سینماگر حاضر نیست در تیتراژ اثر خود اسمی از کتابها ببرد چراکه از مسائل حقوقی که در حاشیه این کار برایش پیش خواهد آمد هراس دارد. گاهی نیز سینماگر به علت کمسوادی و نداشتن احاطه درست بر حوزه فکر میکند اگر اسم کتابی را به عنوان منبع اقتباس خود ذکر کند، کسر شان او و اثر اوست. حال آنکه نمیداند ارجاع یک اثر سینمایی به یک اثر مکتوب، باعث اعتبار آن فیلم است و سبب میشود اقبال تماشاچیان به آن افزایش یابد. رهبر معظم انقلاب در تازهترین سخنان خود با پیشکسوتان دفاع مقدس به برخی نواقص و کمکاریها در این زمینه اشاره کردند. یکی از موضوعاتی که رهبر انقلاب از آن یاد کردند، نقش امامخمینی (ره) در جنگ بودهاست که حقیقتا در این خصوص کمکاری شدهاست. این موضوع از جمله موضوعاتی است که در حوزه کتاب به آن بیتوجهی شده و طبعا در سینما مطلقا به آن پرداخته نشدهاست. برای مثال یکی از کتابهایی که میتوان نقش امام در جنگ را در آن تا حدودی دید، کتاب «شبهای بیمهتاب» من است. سرهنگ شهابالدین شهبازی در این کتاب از 10 سال اسارت خود در کشور عراق سخن گفته و آزار و اذیتهای آنان را نسبت به ایرانیان شرح دادهاست. ارادت این افسر ژاندارمری به امام سبب میشود در دوران اسارت مدافع سرسخت امام لقب بگیرد و از همین منظر ردپای امام را در جای جای کتاب میتوان دید. سوال اینجاست که کدام مستندساز یا سینماگری تاکنون سراغ چنین سوژه یا سوژههایی از این دست رفتهاست؟ یکی دیگر از مواردی که کمتر به آن پرداخته شده، مساله نقش جهادسازندگی در جنگ است. نقش جهاد صرفا عمران و آبادی در روستاهای محروم نبوده، بلکه در عملیات مهندسی، ساختن پلها و بسیاری موارد دیگر از این نهاد مهم و تاثیرگذار در دوران جنگ بهره بردهایم. علاوه بر این، مساله شیمیاییها یا حتی واقعه حمله شیمیایی سردشت نیز از موضوعات مغفول مانده دوران جنگ است. در این موضوع آثاری تولید شده اما کماکان جای کار دارد. مساله دیگر، شکستهای جنگ است. جنگ ما صرفا پیروزی نبوده و عملیاتهایی نظیر خیبر، بدر و کربلای 4 نیز از زوایای مهم و تاثیرگذار جنگ بودهاند که باید به آنها بیشتر پرداخته شود. سیاست خارجی در جنگ و تلاش عوامل آن از جمله موضوعاتی است که میتوان به آن بیش از پیش توجه کرد. نقش سیاستخارجی در رویدادهای دوران جنگ نقش پررنگی بوده و در کتب دفاعمقدس به آن نسبتا به صورت مناسبی پرداخته شدهاست اما اثر سینمایی یا مستندی را در این موضوع نداریم. مساله دیگر، موضوع اسراست. در مساله اسارت بیشتر به اسرا در موصل و رمادی و تکریت یعنی به اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق پرداخته شده، حال آنکه بخش دیگری از اسرا، اسیران عراقی هستند که در خاک ایران اسیر بودهاند. در سینمای ما به جریان اسرای عراقی در ایران پرداختهنشده. این اسیران در اردوگاههایی در مازندران، حشمتیه تهران و مناطق دیگر دورانی گذراندهاند که بایست به تصویر کشیدهشود.
اسطورهسازی را یاد بگیریم
صباح پیری
پژوهشگر دفاع مقدس
جنگ دریایی پر از سوژه است و میتوان هزاران موضوع مختلف را از تاریخ جنگ استخراج کرد. یکی از ایرادات ما در این سالها این بودهاست که همه هنرمندان در حوزه دفاعمقدس سراغ خط مقدمیها رفتهاند یا از لشکر و گردان حرف زدهاند. حال آنکه بهتر است از یک فرد یا یک شخصیت در جریان دفاعمقدس صحبت شود و ابعاد شخصیتی یک رزمنده را به طور مشخص به تصویر بکشیم. در فیلمهای خارجی از یک شخصیت که خیلی وقتها خیالی است اسطورهسازی میشود و ما نیز باید این اسطورهسازی از شهدا و رزمندگان را یاد بگیریم. خیلی وقتها هم این پرداختن به شخصیتها در آثار ما حول محور فرماندهها اتفاق میافتد که این نیز کافی نیست. در جریان مدافعان حرم، شخصیت سردارسلیمانی یکی از اسطورههایی است که قابلیت پرداخت بسیاری دارد اما میتوان از شخصیتهایی که به لحاظ درجه نظامی در رتبه پایینتری بودند مثل شهید حججی نیز اسطورهسازی کرد. رهبر معظم انقلاب در جریان تقریظی که بر کتاب من «شانههای زخمی خاکریز» نوشتهبودند به شخصیتهای فرعی جبهه مثل آشپزها، بهدارها، مهندسها و شخصیتهای پشتیبانی جبهه اشاره کردند و فرمودند خوب است به این شخصیتهای جانبی بیشتر پرداخته شود. در تاریخ جنگ داریم که فاصله نقطه خروجی هور تا پشت جبهه 13 کیلومتر بوده و در چنین شرایطی نمیتوان محل آمادهسازی غذا و بهداری را در فاصله 13 کیلومتری برپا کرد چون هر صرف وعده غذایی نیاز به طی فاصله 13 کیلومتری خواهدداشت. بنابراین رزمندگان ما مجبور شدند روی آب آشپزخانه و بهداری برپا کنند! اینها باید به تصویر کشیدهشوند.