خاکی که طلا شد

اهالی روستای وامنان استان‌گلستان با تغییر الگوی کشت و ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی، رونق را به روستایشان بازگردانده‌اند

خاکی که طلا شد

درست همین روزها، همین میانه‌های پاییز در استان‌گلستان، شهرستان آزادشهر، دهستان چشمه‌ساران و روستای وامنان، خیلی‌ها مشغول کارند؛ خیلی‌ها سرِ زمین‌هایشان از طلوع آفتاب تا تاریکی هوا، گل زعفران می‌چینند؛ گل‌های بنفش‌رنگی که نقشی از نشاط و امید به زندگی همه اهالی روستا پاشیده‌اند؛ آن‌قدر که هیچ خانواده‌ای نیست که در این روستا زعفران نکاشته‌باشد و حالا بیش از 400 هکتار از زمین‌های وامنان زیر کشت زعفران است؛ طلای سرخی که با خودش برکت به زندگی این مردمان پرتلاش آورده‌است. گزارش امروز ما، حکایت تلاش مردمانی است که با تغییر الگوی کشت، زمین‌هایشان، همان زمین‌هایی که قبلا میزبان عدس و لوبیا و سیب‌زمینی بود و سال تا سال محصول سوددهی به آنها نمی‌داد، حالا هم روستایشان را به قطب تولید زعفران در استان‌گلستان تبدیل کرده و هم زعفران‌شان را به یک برند قابل عرضه و پرطرفدار در بازارهای داخلی و بین‌المللی.

 یک ایده نجات‌بخش
او اولین نفر است؛ روحانی روستای وامنان که برای اولین‌بار با یک ایده نو، در بخشی از زمین‌های وامنان پیاز زعفران کاشت؛ ماجرایی که سررشته‌اش به سال‌ها پیش برمی‌گردد. محمد احمدی را همه در وامنان حاج‌آقا احمدی صدا می‌زنند؛ ما هم.
او همان روحانی‌ای است که در آخرین نقطه استان‌گلستان در مسیر شاهرود و استان‌سمنان، موجی از امیدواری به وجود آورده‌است. اهالی روستا می‌گویند او بعد از این‌که گل‌های زعفران وحشی را در اطراف روستایش دید، به فکر کشت زعفران در زمین‌های روستا افتاد؛ بذر زعفران را از جنوب خراسان خریداری کرد و همین موضوع سررشته اتفاق‌های خوب دیگر در وامنان شد. بهانه‌ای که باعث می‌شود پای صحبت‌هایش بنشینیم و او به ما بگوید: «در روستای ما خیلی‌ها کشاورزند، من هم تا یادم می‌آید پدر و مادر و خانواده‌ام سر زمین مشغول کشاورزی بوده‌اند. اما به دلیل این‌که اینجا خیلی‌ها خرده‌مالک بودند و درآمد چندانی از زمین‌هایشان نداشتند و محصولاتی که می‌کاشتند هم پرسود نبود، کم‌کم اهالی به فکر کوچ افتاده‌بودند. حتی یادم هست که جوان‌های روستا خیلی‌ها برای کار به شهرهای اطراف می‌رفتند. فکر کنم سال 72 یا 73 بود که من به فکر کشت جایگزین افتادم.»
چرا زعفران؟ این سوالی است که ما می‌پرسیم و حاج‌آقا احمدی در جواب می‌گوید: «طبیعت منطقه ما خودش از مدت‌ها قبل راه را به ما نشان داده‌بود ولی ما ندیده‌بودیم. اینجا در جنگل‌های اطراف روستا در ارتفاعات و ... زعفران وحشی از قدیم رویش داشته، ما شاید این زعفران‌های وحشی را دیده‌ اما توجه نکرده‌بودیم. این‌بار من این احتمال را دادم که زعفران بتواند کشت خوب و مناسبی در زمین‌های روستای ما باشد.»
او اما برای اجرایی کردن این ایده راه طولانی‌ای را طی کرد: «اول 30 کیلو پیاز زعفران را در یک فضای کوچک کاشتم و بعد از چهار سال وقتی دیدم که نتیجه داد ایده کاشت آن را در بقیه زمین‌های روستا هم مطرح کردم. برای این کار ما به یک بازه زمانی چهارساله احتیاج داشتیم چون باید محصول را کمیت‌سنجی هم می‌کردیم وگرنه کیفتیش که از همان برداشت اول قابل تشخیص بود اما باید می‌دیدیم که مثلا در هر هزار متر، چقدر زعفران برداشت می‌کنیم، آیا سود دارد؟ آیا به زحمتش می‌ارزد؟ که خوشبختانه در منطقه ما این عدد بین 18 تا 22 کیلو در مقیاس هکتار بود.»
 تغییرِ سخت، اما دلنشین
این اما تازه آغاز ماجرا بود، حاج‌آقا احمدی از زمین خودش شروع کرد و کم‌کم اهالی فامیل و قوم و خویشان ترغیب شدند و زنجیروار بقیه اهالی روستا هم به کشت زعفران روی آوردند؛ فرآیندی که البته خیلی هم سهل و آسان نبود و حاج‌آقا احمدی می‌گوید: «اوایل تعداد کمی به ما پیوستند بعد کم‌کم آمار بالاتر رفت؛ البته مردم حق داشتند، قاعدتا وقتی می‌خواهد یک کار نو در یک جایی راه بیفتد این اتفاق‌ها قابل پیش‌بینی است. چون هم آگاهی و علمش بین مردم وجود ندارد و هم این باور وجود ندارد که می‌توانند موفق شوند، در نتیجه همیشه مخالفت‌ها و مقاومت‌هایی دیده می‌شود. در این کار هم از همان اول خیلی‌ها با ما همراه نبودند، اما هرچه کار ما جلوتر رفت، هرچه که دستاوردهایش دیده‌شد، تعداد بیشتری به ما پیوستند و در زمین‌هایشان زعفران کشت کردند.»
او از آن روزهای دور که حالا خاطره شده‌اند، حرف برای گفتن زیاد دارد: «خیلی‌ها در برابر کاشت زعفران مقاومت می‌کردند. من می‌گفتم ایرادی ندارد، شما اول یک قطعه کوچک از زمینت را بکار، اگر فایده دیدی، زمین را اضافه کن. بعد پیش خودت ببین مثلا اگر سیب‌زمینی بکاری چقدر سود می‌بری، اگر زعفران بکاری چقدر؟ چون تا مردم به چشم خودشان نتیجه کار را نمی‌دیدند نمی‌توانستند ریسک کنند. آنها به کشت گندم، جو، عدس و این محصولات عادت داشتند و تغییر الگوی کشت واقعا کار آسانی نبود اما نیاز روستای ما بود که خدا را شکر بالاخره انجام شد.»
مهاجرتی که معکوس شد
نتیجه همه این تلاش‌ها حالا همین است؛ این‌که بیش از 400 هکتار از زمین‌های روستای وامنان دل به دل گُل‌های بنفش‌رنگی داده‌اند که حکم طلا را برایشان دارد؛ گل‌های بنفش‌رنگی که روزگار وامنان و وامنانی‌ها را عوض کرده‌است:« بعد از این‌که کشت زعفران در روستای ما همه‌گیر شد، نه‌تنها دیگر کوچ نداشتیم که مهاجرت معکوس داشتیم، یعنی خیلی‌ها که رفته‌بودند دوباره برگشتند، زمین‌هایی که خالی مانده‌بود و سال‌به‌سال رنگ محصول به خودش نمی‌دید، دوباره زیر کشت رفت و الان در همین ایام که فصل برداشت گل زعفران است، روزانه بیش از 20 هزار نفر جمعیت در روستای وامنان مشغول به کارند. این عدد واقعا قابل‌توجه است، چون علاوه بر اهالی روستا خیلی‌ها از جاهای دیگر هم می‌آیند و گل زعفران را به خانه‌هایشان می‌برند و آنجا فرآیند جداسازی را انجام می‌دهند و حقیقتا برای خیلی‌ها اینجا اشتغال‌آفرینی شده‌است.»
وامنان بعدازاین موفقیت به الگوی روستاهای دیگر در استان‌گلستان هم تبدیل‌شده و نتیجه، اختصاص بیش از هزار هکتار از زمین‌های کشاورزی در استان‌گلستان به کشت زعفران است.
 رفته‌ها برگشتند
محمود خان احمدی، دهیار روستای وامنان از نزدیک شاهد همه این تلاش‌ها در روستایش بوده و هم روزهای سخت وامنان را به چشم دیده؛ هم روزهای خوبش را  هم روزهایی که اهالی دلسرد از شرایط اقتصادی، قید کشاورزی را می‌زدند و یکی‌یکی زمین‌هایشان را رها می‌کردند و به شهر می‌رفتند و هم روزهایی که آنها یکی‌یکی برگشته‌اند؛ حکایت روزهای برگشت  اما برای او بارنگی از امیدواری آمیخته‌است.
او که از هشت سال پیش دهیار روستای وامنان شده به ما می‌گوید که وامنان طبق سرشماری سال 95، 1386 نفر جمعیت دارد و 486 خانوار. اما این جمعیت به گفته او در فصل برداشت زعفران حتی به دو برابر هم می‌رسد:« بین2000 تا 3000 نفر در این ایام به روستای ما می‌آیند. قبلا چون مردم ما درآمدی نداشتند، به ماندن در روستا فکر نمی‌کردند، همه جوان‌ها رفته‌بودند گرگان، گنبد، آزادشهر، حتی تهران. اما از وقتی‌که کشت زعفران رایج شد و سوددهی‌اش را دیدند، خیلی از رفته‌ها برگشتند، هرکس هر مقداری که زمین داشت، شروع به کاشت کرد. چه 2000 متر چه 1000 متر. هرکس هرکاری که داشت و نداشت، باز زعفران کاشت، چه فرهنگی، چه کارمند، چه راننده. همه مشغول این کار شدند و واقعا نتیجه‌اش را هم دیدند و الان از کل خانوارهای روستای ما، کسی نیست که زعفران نکاشته‌باشد.
فرهنگ جاری
فرهنگ کشت زعفران به روستاهای دیگر هم سرایت کرده و الان خیلی جاها در همین اطراف زعفران می‌کارند.
دهیار وامنان به یک ویژگی خاص کاشت زعفران هم در وامنان اشاره می‌کند؛ همان که کاشت زعفران را در این منطقه پربازده کرده:« در مشهد میزان آب‌دهی زعفران پنج تا شش نوبت است، ولی در روستای ما یک نوبت آب‌دهی کافی است. میانگین تولید زعفران در هر هکتار، بین 18 تا 22 کیلوگرم است که رقم قابل‌توجهی است. البته مردم روستای ما در سال‌های اخیر به‌جز زعفران به کاشت گیاهان دارویی و گل محمدی هم پرداخته‌اند که خود این موضوع هم باعث سودآوری به روستا شده‌است.»

دست‌کوتاه واسطه
وامنانی‌ها از وقتی زعفران کار شدند، از وقتی زعفران‌هایشان گل داد و گل‌هایشان به محصول نشست به فکر فروش هم افتادند. اوایل مثل هرجای دیگری واسطه‌ها و دلال‌ها تا دم زمین می‌آمدند و زعفران را به ارزان‌ترین قیمت ممکن از آنها می‌خریدند یا اهالی خودشان زعفران‌شان را به مشهد می‌بردند و مستقیم در بازار رضا می‌فروختند. اما نتیجه هیچ‌کدام از اینها رضایت‌بخش نبود یا محصول شان به قیمت ارزان خریداری می‌شد  یا چک هایشان نقد نمی‌شد. بعدتر اما اهالی به فکر حذف واسطه‌ها افتادند و جرقه‌های تشکیل یک تعاونی روستایی همین‌جا شکل گرفت و درنهایت سال 92 تعاونی زعفران کاران وامنان تشکیل شد. اهالی نفری 50 هزارتومان پول روی‌هم گذاشتند و بیش از 600 نفر از سرپرستان خانوار در وامنان عضو این شرکت تعاونی شدند. تعاونی حالا چرخ‌های اقتصاد را در این روستا سریع‌تر از قبل به گردش درآورده؛ حالا همه زعفران‌کاران در فروش محصولات و سودشان شریکند و دست واسطه‌ها و دلال‌ها حداقل در این روستا از سر زعفران کوتاه شده‌است.