کلمه که برود، سینما می‌آید

گفت‌وگو با جهانگیر الماسی ؛ بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون:

کلمه که برود، سینما می‌آید

خیلی پیش از اینها ناگزیر از ارتباط و گفت‌وگو با چهره‌های پرآوازه سینمایی بودم(به سخنِ معاصرانه: سِلِبریتی‌ها) آن سطح از بینش و دانش‌شان چنانم نومید ساخته‌بود که نگو! اجازه بدین یادی کنم از آل پاچینو که فقط بازیگر نیست، یک پژوهشگرِ قرص و قایم و تمام‌عیار است در حوزه تخصصی خودش. کافی است در جست‌وجوی خود هِنری شانزدهمش را ببینین تا به درک عمیق و ژرفای دانش ادبی و هنری او به عنوان یک صاحب‌نظر پی ببرین. باری! داشت باورم می‌شد که توفیق مصاحبت و مصاحبه با جهانگیر الماسی سپهر زیست مرا به افق‌های دیگر برد؛ آن روزگاران عصرگاه‌های بسیاری خودم را می‌رساندم به آتی‌ساز برای همگامی با همسایه بزرگوارم استاد دینانی که ساعتی را در محوطه پیاده‌روی می‌کرد و لحظات کمینه را آبادان. چندی بود کتاب دفتر عقل و آیت عشق ایشان منتشر شده‌بود؛ کتابی که زمینه صحبت‌های من و جهانگیر الماسی گردید و یک دوستی دیرینه و عمیق را شکل داد و از دیگرسو باور مرا به چهره‌های پرآوازه سینما امیدوارکرد که... اینک پس از دقیقا یک‌سال و هفت‌ماه تماس و سلام و فرصت‌نشدن، سرانجام پای گفت‌وگویی نشسته‌اید که تا 2 نیمه‌شب به درازا کشید و فردا و پس‌فردا ادامه یافت و... الماسی از نسلیه که دانایی ، دانش و دانشگاه براشون ارزش به شمار میاد؛ اما به بیان خودش: در مقطعی هستیم که چنین نیست. مثل تیپ‌های دلال و بی‌منش و... که چیزی برایشان مهم نیست مگر پول‌دوستی و صد البته پول‌پرستی، ورگرفتن همه‌جا؛ در درازمدت طبقه‌ای که پایبند اصول و قاعده‌ای نیست به چیزی باور نداره پول و امکانات رو در اختیار گرفته و حتی دولت هم مدیریت فرهنگی کشور رو به اونا سپرده برخوردشان با هنر و به‌ویژه هنرمندهای باسابقه به مثابه کالاست! تبعیض‌ها فراوانه. دغدغه ما اینه که به مردم کاری ارائه بدیم که یه پله بالاتر برن که یه اتفاقی در زندگی‌شون رخ بده اما اونا... خودتون که بهتر می‌دونین.

 اگه واقعا نقش عزرائیل رو به شما بدن، به چه کسی فرصت دوباره میدین؟
به اونایی که به‌خاطر مناسبت‌های اجتماعی و ناکامی از جوهره خودشون دور افتادن - البته کم هم نیستن - تا بلکه راه سالمی برای رشد و علو درجات باطنی انسان پیدا بکنن.
 عمر چه کسانی رو می‌برین؟
عمر اونارو که عمر دیگران رو می‌بُرن.
 به کیا سخت می‌گرفتین؟
اونایی که به دیگران سخت می‌گیرن.
 سختگیری‌شون از چه جهته؟
حسد، کینه، پلیدی و زشتی. از دیگران به نفع خودشون بهره می‌برَن.
 لابد آسون می‌گرفتین با اونایی که به مردم آسون می‌گیرن؟
اونایی که تابع قانونمندی جدی هستن.
 قانونی که شما باهاش بزرگ شدین؟
قدیما معتقد بودن اونایی باید از مزیت‌های اجتماعی بهره ببرن که بیشترین خدمت رو به جامعه ارائه می‌دن.
 اگه دوران ساسانی بودین ؟
طبقه‌بندی اجتماعی، جایگاهی به ما می‌داد که شایستگی‌هامون پنهون می‌موند و در جایگاه‌مون باقی می‌موندیم.
 اون دوره دوست داشتین جزو کدوم طبقه باشین؟
طبقه دبیران تا فرصت مطالعه و خوندن و نوشتن و یادگرفتن داشته‌باشم.
 جالبه تاثیر فرهنگ ما بر تمام جهان متمدن دیروز از سیاست تا ادیان بزرگ!
همواره در ادیان بزرگ خاورمیانه چند مُغ حضور داشتن.
 سفر مغُان برای بشارت تولد عیسی؟
از اون جالب‌تر زمانیه که مادر موسی داشت موسی رو به نیل می‌انداخت. سه‌نفر توی نیزار شاهد بودن که یکی به دیگری میگه این رو بنویس که پیامبر خدا سفرش رو برای قبول مسؤولیت پیامبری آغاز کرد.
 اونایی که زودپز نژاد و ژنوم برتر میدن و...؟
از اینها فاصله می‌گیرم؛ چون بهترین کلمه برای تفاوت انسان‌ها همون تقوا و اخلاقه.
 به‌عنوان سینماگر و بازیگر چهره‌ای که تحسین می‌کنین؟
ایرانی یا فرنگی.
 فرنگی‌ها؟
اونی که اجازه می‌گیره این‌همه گریم متفاوت بشه و با آگاهی و دانش تلاش می‌کنه خودش نباشه و نقش رو بازی بکنه و یه شخصیت جدید خلق کنه؛ جانی دپه.
 دیگه؟
جوانی‌های رابرت دنیرو که شاهکاره، همچنین دنیل دی لوئیس انگلستانی. این سه تا خیلی خاصن.
 از بازی‌های جانی دِپ؟
دزدان دریایی کارائیب، ادوارد دست‌قیچی، آلیس در سرزمین عجایب در نقش کلاه ساز و توریست.
 ویژگی بازی جانی دپ؟
از خودش فاصله می‌گیره و شخصیت دیگه‌ای می‌سازه. این کارش خیلی ارزشمنده به‌لحاظ بازیگری. این هستش که اسمش بازیگریه.
 چهره ناخوشایند و کریه؟
باز همین رابرت دنیرو توی فرانکشتاین یا اون بازیگری که روی صورتش کارهای عجیبی به‌لحاظ گریم انجام دادن در نقش هِل‌بوی.
 بازی بازیگر کی لطمه می‌بینه؟
وقتی به خودش فکر بکنه.
 بازیگری که با هنر بازیگریش از خودش چهره‌ای منفور و کریه ارائه بده؟
آنتونی هاپکینز در سکوت بره‌ها. دنیل دی لوئیس در خون به‌پا خواهدشد.
 هالیوود به دیگر سینماها اجازه نمیده نفس بکشن و جایگاهی پیدابکنن.
توی اروپای شرقی و اسکاندیناوی کارهایی شده و شخصیت‌هایی تحسین‌برانگیز ظهور کردن. فیلم‌هایی پسامدرن تک و توک خوب بود، بقیه‌اش تیر و تخته است.
 توی کشور ما به مخاطب یاد دادن از تیپ‌هایی خاص خوشش بیاد.
چه ضرورتیه که کلاه‌گیس میذارن. انگار بازیگر باید عقرب زلف کج داشته‌باشه.
 سعی شما در حضور اجتماعی؟
سعی کردم اخلاق رو انتخاب کنم که قاعده‌مند باشه. هم جوامع و اقوام پذیرفتنش هم جنبه سیاسی توش نیست.
 چهره‌ای که دلرباست؟
دلربایی در منش و رفتار و اخلاق و فرهنگه، نه افاده.
 چهره فراموش‌نشدنی در عالم سینما؟
برای من الگوهای عجیب و غریبی هستن؛ لوسه، اینوکنتی اِسنوتُنُفسکی بازیگر هملت، اثر کوزینوتسپ اونجا که از پله‌ها داره میاد پایین. هرگز اینو فراموش نمی‌کنم.
 و یکی دیگه؟
چارتون هستون که تا آخر عمرش سعی کرد حرمت شخصیت‌هایی رو که نقش اونا رو بازی کرده مثل موسی و عیسی حفظ کنه. برای من این خیلی ارزشمندو گرامیه و فراموش‌نشدنی.
 این فهرست رو ادامه میدین؟
پیتر اوتول در لورنس عربستان که شگفت‌زده شدم، بعدا با نقش کالیگولا رویاهامو برباد داد و پشتمو لرزوند.
 بازهم از چهره‌های فراموش‌نشدنی؟
پیتر سِلِرز در دکتراسترنج‌لاو.
 توی ایران چطور؟
با تکنیک بازیگریش کار ندارم که بازیگری بلد نبود. محمدعلی فردین از ورزش کشتی، اخلاقی رو وارد سینما کرد که خواسته دست‌اندرکاران نبود و اون چشمِ پاک بود. فیلم‌های اولیه‌اش البته از روی حیا در مقطعی حریمی رو حفظ کرد.
 و بهروز وثوقی و امثالهم؟
اونا رو در برابر اخلاق‌های این‌جوری و حیا، عَلم کردن.
 از چی می‌ترسین؟
از ریسمان سیاه و سفید.
 این ریسمان‌ها چی هست؟
همه از دیدِ‌خودشون دشمنِ من شدن و کسی رو که من هستم ندیدن و نشناختن.
 چگونه؟ چه تفاوتی با دیگرون یا همکارها دارین؟
میگم. همه میگن چی بده ولی مرد اونه که بگه چی خوبه. من تلاشم این بوده که بگم چی خوبه ولی انگار عده‌ای اذیت میشن. نمی‌دونم چرا.
 قضاوت‌تون از 50 سال عمر گذشته؟
هرکسی از ظن خود شد دشمنم/ وز درون من نجست او که منم.
 چرا دشمنی این‌قدر راحته و دوست‌شدن این‌قدر سخت؟
(مثالی سینمایی می‌زند فروهر در سوته‌دلان، فقط با دو حرکت تف‌کردن و بینی گرفتنش نشون میده چقدر منفی و پلیده) ولی باید 100تا حرکت خاص بکنه تا باور کنیم آدم خوبیه.
 در این‌باره از بدآموزی‌های دوران تجدد که هنوز...؟
به‌نظرم از دارالفنون و دوران امیرکبیر شروع شد. طرف توانایی رشد و پیشرفت نداره، از راهِ خراب‌کردنِ دیگران و تخریب‌شون برای خودش جایگاه می‌تراشه.
 چنانچه برمی‌گشتین به 50سال پیش؟
هرگز این‌کارو  پیش نمی‌گرفتم؛ چون به‌خاطر نبود تعاریف مشترک خیلی سختی کشیدم آقای مظاهری. اطرافیانم رو هم در فشارهای عجیب و غریبی گذاشتم.
 مشکلات که پوست رو کلفت می‌کنه؟
در درازمدت اما آدم رو ضعیف می‌کنه.
 شما در 30 سال پیش؟
الان که نگاه می‌کنم خودم رو تحسین می‌کنم. می‌ایستادم و می‌جنگیدم.
... و الان که نگاه می‌کنین به خودتون؟
میگم همش فقط فرار کردی دیگه دلِ جنگ نداری.
 این‌قدر روحتون زخم خورده؟
زخمایی که خورده خوب نشده، جوری که دیگه جایی برای زخم خوردن نمونده.
 برگردیم استاد! با قلب مهربون سعی داره خودش رو تلخ و تند و صعب نشون بده؟
بعضی وقت‌ها شبیه خودمه انگار.
 با تجربه شما، بانویی که با استعداد و دانش سینمایی و زمینه مساعد و جذابیت ظاهری و غیره هیچ‌وقت دنبال چهره‌شدن نرفته؟
بسیار هوشمنده؛ یعنی پابند اصوله.
 آدمِ لجباز؟
مترونوم.
 دوست‌تون که در شرایطی دشمنی کنه؟
یا می‌خواد چیزی بهم غیرمستقیم یاد بده که در این‌صورت دوسته یا داره نقشی رو پاک می‌کنه که بازیش می‌کرده.
 پوسترِ تاثیرگذار؟
پوستری بود با عکس پرنده توی 18سالگیم در آبادان دیدم (شعری انگلیسی می‌خواند با این مضمون:) اگه دوسش داری آزاد و رهاش بگذار اگه به سوی تو برگشت از اول مالِ تو بوده اگه برنگشت هرگز مال تو نبوده.
 چشم‌هایی که هر روزِ خدا با محبت بهتون خیره میشن؟
اون چشم‌ها می‌خواد به من بگه تنها نیستی، می‌خواد بگه همیشه دوتا چشم مراقب تو هست.
 با دست پس می‌زنه با پا پیش می‌کشه؟
هم جذبت می‌کنه هم دورت. ای‌کاش مث اون دوتا چشم که نگاه می‌کنه چند ثانیه در سکوت بهم خیره بشه.
 نقشی که کاش شما بازی کرده‌بودین؟
سه چهارتا که گاهی حسودیم می‌شه. فیلم پیشخدمت اثر با بازی دِرِک بوگارد.
 شخصیتی که دوست دارین نقشش رو بازی کنین؟
فرخی یزدی شاعر.
 جاش توی سینما و تئاتر ما خیلی خالیه؟
در سینما و تئاتر ما خیلی کمتر به شعور و معرفت و فرهنگ و دانش پرداخته‌شده؛ چون به‌خاطر ذات سینما بیشتر به حرکت توجه داشتیم.
 کسی نتونسته اون رو به نمایش بذاره؟
هیچ بازیگری نتونسته شعور رو به نمایش بذاره.
 بازی رویای‌ای و ایده‌آل شما؟
دوست دارم بازی‌ای کنم که نیازی به کلمه نداشته‌باشه.
 حرف و گفت و صوت را برهم زنم/ تا که بی‌این هرسه با تو دم زنم؟
اونجاست که سینما متولد میشه مثل سینمای آنتونیونی.
 هدیه‌اش به شما «رسم عاشقی» بوده؟
یه زن بوده که دوست داشتم نقش همسرش رو بازی بکنم و اون پروین اعتصامیه که در جهان واقعی همسرم اون نقش رو ایفا کرد با تحمل سختی‌ها؛ چون خودش و من و زندگیش رو دوست داشت.
 جون‌تون به جونش بسته؟
مادر، کپی مادر همون همسره.
 همسری که به این جایگاه مادرانه برسه؟
اون واقعیت همه‌چیزه. تعریف زندگیه. این نوع همسرها شدیدا واقعگرا و رک هستند. خوشا به سعادت کسی که چنین زنی رو درک کنه.
 قهر حساب‌شده و آگاهانه؟
خیلی دوستت داره، چون می‌خواد با این قهرش به تو بفهمونه چقدر دوسش داری و به‌خودش ثابت کنه چقدر دوستت داره.
 شباهت زن و هنر؟
مث دنیای هنر، زن این توانایی رو داره که بدون نیاز به کلمه و دیالوگ برای رفتارش معانی ایجاد کنه؛ با یه قهر و آشتی تو رو متوجه جریانی در درونت می‌کنه و تصوری ایجاد می‌کنه که ازش فاصله بگیری و مدتی بعد بفهمی چه کلاهی سرت رفته و چه گنجی رو از دست دادی.
 تنها چیزیه که ارزش عاشق‌شدن داره؟
عشقه عشق. گرعشق نبودی و غم عشق نبودی/ چندین سخنِ نَغز که گفتی که شنودی؟
 برای این دمِ پایانی مصاحبه؟
هنوز که شروع نشده بخواد به
پایان برسه!