دهقان دوم را چه شد؟ دهقان اول را چطور؟
امید مهدینژاد طنزنویس
حکیمی که همراه مریدانش از دهکدهای در ناحیه سیانتائو عبور میکرد، دو دهقان را دید که با بیل به نزد وی آمدند و پس از سلام و احوالپرسی از وی خواستند برای آنها دعایی بکند. حکیم رو به دهقان اول کرد و گفت: تو خواستار چی هستی و دوست داری کائنات برایت چی بکند؟ دهقان اول گفت: آرزویم این است که مشکلات مالیام حل شود و همانقدر که لیاقت دارم مال و اموال هم داشتهباشم. حکیم زیر لب وردی خواند و گفت: کائنات شنواست و همین که خواستهای را از درونت بخواهی به آن میرسی، با اینحال من نیز برای محکمکاری سفارش کردم. وی سپس رو به دهقان دوم کرد و گفت: تو چی؟ دهقان دوم گفت: من آرزو دارم تمام کیفهای دنیا را بکنم و کیفی نماندهباشد که نکردهباشم. حکیم زیر لب وردی خواند و گفت: در مورد تو هم همان که گفتم، اما من نیز سفارش کردم. حکیم سپس از آندو خداحافظی کرد و همراه مریدان به راه خود ادامه داد.
دو سال بعد بار دیگر حکیم از آن دهکده عبور کرد و خانهای مجلل دید که سه اتومبیل خارجی نیز جلوی در آن پارک شدهاست. در این لحظه صاحبخانه که همان دهقان اول بود از خانه بیرون آمد و برای حکیم فرش قرمز پهن کرد و به او هدایایی گرانبها داد و گفت: ای حکیم بزرگ، دعای تو اثر کرد و من الان بسیار پولدار هستم. حکیم گفت: لیاقتش را داشتی. وی سپس پرسید: آنیکی دهقان چه؟ صاحبخانه گفت: او دچار انواع بیماریها از جمله کلسترول بالا و تریگلیسیرید و نارسایی کبد و کلیه و مشکلات تنفسی و ایدز شده و اکنون در حالت دائمالخمر در یک قرنطینه که هزینهاش را من میدهم نگهداری میشود. حکیم رو به مریدان کرد و گفت: بفرمایید، این هم عاقبت خواستن همه کیفهای دنیا، بدون داشتن ظرفیت آن. سپس از دهقان اول خواست اولا هزینههای نگهداری دهقان دوم را تا آخر بدهد و ثانیا اسپانسر فعالیتهای پژوهشی مؤسسه حکمت معاصر هم بشود. دهقان نیز چکش را کشید و به حکیم داد و آنها را تا فعالیتهای پژوهشی مؤسسه بدرقه کرد.
دو سال بعد بار دیگر حکیم از آن دهکده عبور کرد و خانهای مجلل دید که سه اتومبیل خارجی نیز جلوی در آن پارک شدهاست. در این لحظه صاحبخانه که همان دهقان اول بود از خانه بیرون آمد و برای حکیم فرش قرمز پهن کرد و به او هدایایی گرانبها داد و گفت: ای حکیم بزرگ، دعای تو اثر کرد و من الان بسیار پولدار هستم. حکیم گفت: لیاقتش را داشتی. وی سپس پرسید: آنیکی دهقان چه؟ صاحبخانه گفت: او دچار انواع بیماریها از جمله کلسترول بالا و تریگلیسیرید و نارسایی کبد و کلیه و مشکلات تنفسی و ایدز شده و اکنون در حالت دائمالخمر در یک قرنطینه که هزینهاش را من میدهم نگهداری میشود. حکیم رو به مریدان کرد و گفت: بفرمایید، این هم عاقبت خواستن همه کیفهای دنیا، بدون داشتن ظرفیت آن. سپس از دهقان اول خواست اولا هزینههای نگهداری دهقان دوم را تا آخر بدهد و ثانیا اسپانسر فعالیتهای پژوهشی مؤسسه حکمت معاصر هم بشود. دهقان نیز چکش را کشید و به حکیم داد و آنها را تا فعالیتهای پژوهشی مؤسسه بدرقه کرد.
تیتر خبرها