نسخه Pdf

شاطر نانوایی، گوش مردی را با دندان کند  و کف دستش گذاشت

شاطر نانوایی، گوش مردی را با دندان کند و کف دستش گذاشت

در این ستون، حوادث گذشته را دوباره بازخوانی می‌کنیم. حوادثی بسیار قدیمی که فقط برخی افراد سن و سال‌دار آن را به یاد دارند و بازخوانی آن با همان ادبیات و نثر و نگارش قدیمی، برای ما و نسل قدیم بسیار جذاب و یادآور خاطرات آن زمان خواهد بود. در این شماره، جالب‌ترین حادثه 12 آذر 1340 روزنامه اطلاعات را بررسی می‌کنیم.

عصر دیروز در اثر نزاعی که مابین گلگیرسازی بنام اصغر و شاطری بنام غلامرضا در خیابان سیروس درگرفت، شاطر غلامرضا، گوش اصغر گلگیرساز را با دندان کند و کف دستش گذاشت. شاطر پس از کندن گوش همسایه‌اش متواری گردیده و تاکنون دستگیر نشده است.
 این نزاع خیلی ساده و بدون مقدمه روی داد و موقعی همسایه‌ها و کاسب‌های حوالی تکیه رضا‌قلی‌خان متوجه  نزاع شدند که گوش بریده کف دست گلگیرساز افتاده بود.
همسایه‌های گلگیرساز، فوری او را به بیمارستان سینا منتقل کردند و بستری نمودند. صبح امروز خبرنگار ما که برای دیدن اصغر به بیمارستان سینا رفته بود، او را هنگام خروج از بیمارستان دید. چون دورتادور سر و گوش‌های اصغر باندپیچی شده بود، خبرنگار ما حدس زد که وی باید همان آقای گوش بریده باشد. باین جهت جلو رفت و از وی پرسید: آقا معذرت می‌خواهم، شما گوش بریده هستید؟مردی که دورسرش باندهای سفید پیچیده شده بود، با حال نزاری اظهار داشت: بله آقا، من همان گوش بریده بیچاره هستم. دیروز هر دو گوشم سالم بود، ولی اکنون فقط یک گوش دارم. خبرنگار ما قدری او را دلداری داد و سپس پرسید: چرا گوش تورا کندند؟
آقای اصغر اظهار داشت: خیلی ساده آقا، من اصلا نفهمیدم. موقعی متوجه شدم که گوش بریده در دستم بود.من سال‌هاست خیابان سیروس، نزدیک تکیه رضا‌قلی‌خان مغازه مکانیکی و گلگیرسازی دارم و آزارم تاکنون به مورچه‌ای هم نرسیده است. تمام کاسب‌های آن حوالی مرا می‌شناسند. دوسال است که غلامرضا نزدیک مغازه من مغازه نانوایی باز کرده و از همان موقع آسایش آن حدود را از من سلب کرده است.
عصر دیروز من در حال کار در مغازه خود بودم که سروصدایی از بیرون به گوشم رسید. از مغازه بیرون آمدم و دیدم غلامرضا با حسین آقا چوب‌بر بگو‌مگو می‌کند و به‌هم فحش می‌دهند. جلو رفتم از نزاع آنها جلوگیری کنم که غلامرضا به محض دیدن من، دست از حسین آقا برداشت و در حالی‌که بشدت فحش می‌داد، به طرفم آمد و گلاویز شد و به من گفت اصلا به تو چه مربوط است که وارد دعوایی می‌شوی. الان حقت را کف دستت می‌گذارم. تا خواستم یقه‌اش را بگیرم، گوش چپم را به دندان گرفت و آنرا از بیخ کند و کف دستم گذاشت و گفت بگیر این هم حق تو و بعد پا به فرار گذاشت.  دیروز به بیمارستان آمدیم و یکی از جراحان بیمارستان گوشم را بخیه زد. دیشب اینجا بستری بودم و اکنون می‌روم که در منزل بخوابم. اصغر درودیان پس از گفتن این ماجرا در حالی‌که دستش را به محل پانسمان گوشش گرفته بود، از در بیمارستان خارج شد. اکنون مامورین در تعقیب غلامرضا هستند.