گفتوگو با محمدحسن شهسواری درباره رمان 10جلدی ایرانشهر که تا امروز 3جلد آن منتشر شده و پیرامون اشغال خرمشهر در جنگ ایران و عراق است
مخاطب ثابتی ندارم که نگران ریزشش باشم!
محمدحسن شهسواری را احتمالا اکثر ادبیاتدوستان و اهالی رمان و داستان ایرانی میشناسند. نویسندهای که با رمانهای خوبش خیلی زود توانست بین مخاطبان داستان ایرانی طرفدار پیدا کند. مضاف بر این، کتابی به نام «حرکت در مه» که به عقیده بسیاری از کارشناسان، یکی از بهترین مجموعههای آموزش داستاننویسی است تاکنون توسط یک نویسنده ایرانی نوشته شده است. شهسواری با چنین سابقهای در سال 97 رمانی را با انتشارات شهرستانادب منتشر کرد به نام «ایرانشهر» که روی جلد آن و درست بالای اسم کتاب نوشته شده بود: «1» و این یعنی شهسواری تجربه تازهای را شروع کرده بود: «یک رمان چندجلدی». در مهرماه امسال، دو جلد دیگر از «ایرانشهر» رونمایی و در خبرها اعلام شد که «ایرانشهر» قرار است 10جلد داشته باشد. شهسواری در ایرانشهر، به روایت شهر خرمشهر از روزهای نخست جنگ تا سقوط میپردازد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خرمشهر صحنه نبرد خیابانی میان مدافعان خرمشهر و نیروهای متجاوز بعثی شد و پس از مدتی در ۴ آبان ۵۹ این شهر بهدست نیروهای متجاوز اشغال شد. سرانجام خرداد ۶۱ طی یک سلسلهعملیات این شهر آزاد شد و سرنوشت جنگ تغییر کرد. شهسواری با مطالعات فراوان و استفاده از زبانی داستانی به بیان اتفاقات آن برهه از تاریخ ایران پرداختهاست. البته این اولین تجربه او در زمینه ادبیات جنگ نیست اما تجربه یک رمان جنگی چندجلدی در این شکل و شمایل برای او تازه است. در این گفتوگو با او پیرامون «ایرانشهر» و حواشی آن صحبت کردهایم و او با سعه صدر به تمام پرسشها پاسخ دادهاست.
حقیقت این است که نرفتن به سمت چنین سوژهای جای سوال دارد. مگر نه که ادبیات نور انداختن بر مسائل اجتماعی و فردی مهم هر ملت و مردمانش است؟ بدون شک جنگ هشت ساله ایران و عراق یکی از دو سه مسأله مهم تاریخ معاصر است. نگارش رمان ایرانشهر اصلا سفارش ناشر به بنده نبود. همه نامهها و اسناد موجود است که اولینبار من به موسسه شهرستان ادب نامه نوشتم و ابراز کردم میخواهم در مورد جنگ رمانی بنویسم و اینکه چرا به شهرستان ادب این پیشنهاد را دادم به چند دلیل بود؛ یکی اینکه از تجربه رمان پیشینم با این نشر راضی بودم و دیگر این که میدانستم تنها شهرستان ادب است که با درخواست من در مورد نوع قرارداد موافقت خواهد کرد. این که حق اقتباس سینمایی و ترجمه با من باشد و نه ناشر. سایر ناشران محترمی که تا آن زمان با آنها کار کرده بودم از این پیشنهاد استقبال نمیکردند.
آنطور که شنیدهایم ایرانشهر یک رمان 10جلدی خواهد بود. این ایده که رمان آرام آرام نوشته و منتشر شود از کجا آمد؟ به نظر شما اینکه رمان را سریالی منتشر کنیم چقدر در بهتر خواندهشدنش موثر است؟
اینکه چقدر خواننده از رمانی که سریالی منتشر شود استقبال خواهد کرد، نمیدانم اما این روند انتشار در مورد اکثر قریب به اتفاق رمانهای طولانی دنیا به همین شکل بوده؛ مثلا «کلیدر» که انتشارشان شش سال طول کشید یا رمان «نغمههای آتش و یخ» که از ۲۵سال پیش تاکنون در حال انتشار است. رمانهای بزرگ قرن ۱۹ مانند «برادران کارامازوف» و «جنگ و صلح» نیز یکجا منتظر نشده بلکه جلد به جلد و به مرور عرضه شدهاند.
عنوان ایرانشهر از کجا آمده، نگاه تاریخی یا یک ایده شخصی؟
«شهر» در متون کلاسیک ما به معنای سرزمین است. پس «ایرانشهر» یعنی «سرزمین ایران». معمولا اسم گذاشتن برایم بسیار سخت است و این کتاب نیز تا مدتها اسم نداشت. ایرانشهر اسم بزرگی بود و بضاعت من اندک. ظرف و مظروف بههم نمیخورد اما وقتی جلوتر رفتم و فهمیدم قرار است چه رمانی بنویسم به خودم قول دادم حاصل چیزی شود که در خور این نام باشد. فضای رمان هم این اجازه را به من میداد. از صد سال پیش جنوب خوزستان مرکز اقوام ایرانی بودهاست؛ آبادان بهخاطر پالایشگاه و خرمشهر بهخاطر بندر بودنش و نیز وقتی جنگ شروع شد مردم از تمام نقاط ایران برای دفاع به آنجا آمدند.
انتشارات شهرستان ادب پیش از این نیز اثری از شما منتشر کرده بود. تجربه همکاری با یک ناشر اینچنینی برای هنرمندی مثل شما میتواند با ریزش مخاطب همراه باشد. نظر خودتان چیست؟
متوجه منظورتان نشدم. اگر میشود در مورد ناشر اینچنینی و هنرمندی مثل شما، بیشتر توضیح دهید! چون راستش «وقتی دلی» را که من با شهرستان ادب منتشر کردم در کنار «شب ممکن» که در انتشارات چشمه منتشر شده از پرمخاطبترین آثار من هستند. هر کدام در چاپ هفتم هستند.
منظورم این است که برخی معتقدند همکاری با ناشرانی چون سوره مهر و شهرستان ادب با چاپ آثاری با محوریت جریان شعر و داستان انقلاب اسلامی، شاید میتواند با ریزش مخاطب برایشان همراه باشد. البته بعضیها اساسا به همین جریان تعلق دارند و در آن فعالیت میکنند. اما شما که الزاما تمام آثارتان در خصوص انقلاب نبوده. فکر نکردید شاید این همکاری در جذب مخاطب آثار بعدیتان خللی ایجاد کند؟
نه حقیقتا. اساسا من مخاطب ثابتی ندارم که بخواهم نگران ریزش یا رویش آن باشم.
رمان ایرانشهر را میتوان تا حد بسیاری شخصیت محور دانست. به این معنا که ایرانشهر شخصیتهای جذابی دارد که اغلب نیز مثبت هستند، آیا تعمدی در ساخت این شخصیتها بوده؟
در زمان حمله عراق به ایران، خرمشهر 140هزار نفر جمعیت داشت. در روزهای آخر اشغال هزار نفر از این تعداد برای دفاع از شهر مانده بودند. سر جمع هم از سایر نقاط ایران هزار نفر برای دفاع آمده بودند. ایرانشهر رمان آن ۱۴۰هزار نفر جمعیت خرمشهر و ۳۶میلیون جمعیت ایران نیست. ایرانشهر رمان آن 2000نفر است. به نظر شما اینها آدمهای غیرجذاب و غیرمثبتی هستند؟ راستش اگر میخواستم از آدمهای غیرجذاب و غیرمثبت استفاده کنم، کاری تعمدی کرده بودم. با این همه آنهایی که رمان را در حد همین سه جلد منتشر شده خواندهاند، شاهدند که در رمان خائنین به وطن (ستون پنجم عراق) یا دزدهایی که به خانههای نیمه ویران مردم دستبرد میزدند هم هستند، منتها نه به عنوان شخصیتهای اصلی.
رمان ایرانشهر پر از اطلاعات جالبتوجه است که میتوان از آنها اشراف نویسنده به موضوع را نتیجه گرفت. برای نوشتن ایرانشهر چقدر تحقیق و پژوهش به کمکتان آمده؟
از روزی که شروع کردم تا روزی که اولین کلمه را نوشتم، هشت ماه طول کشید. اما مساله این است تا روزی که این رمان تمام نشود، پژوهشش هم تمام نمیشود. حدود ۲۵۰کتاب دارم که بهآنها مراجعه میکنم. تعداد کمتری فیلم و خودم هم که برای تحقیقات میدانی رفتهام. کل مسیر عراقیها از شلمچه تا پل خرمشهر را فیلم گرفتهام و با افرادی مهم درگیر آن روزها هم مصاحبه کردهام و باز هم سر هر چیزی باید تحقیق شود. بنابراین کار تحقیق این رمان تمام ده سالی که برایش در نظر گرفتم ادامه خواهد داشت، چون رشته من در کارشناسی ارشد، روش تحقیق بود و با اصول چنین کار پژوهشی آشنا هستم. اما یک مورد از کارهایی که انجام دادهام را اگر بخواهم بگویم این است که همه ۴۰۰ صفحه فرهنگ اصطلاحات خرمشهر را تایپ کردم تا با آن آشنا شوم.
شایعه مبلغ قابلتوجهی که برای نوشتن ایرانشهر دریافت کردید، واقعیت دارد؟ دستمزد شما برای این رمان چقدر بوده؟
یادم است چهار پنج سال پیش خبری پیچید که فلان نویسنده ۴۰میلیون تومان برای نگارش رمانی دستمزد گرفتهاست. من راستش خیلی خوشحال شدم که ارزش ادبیات بالا رفته. به دوستان میگفتم باید خوشحال باشیم. میگفتم اگر ایشان 40میلیون دریافت کردهاند شاید به من هم چهار میلیون حقالتالیف بدهند. باری، گرچه گمان نمیکنم شکل و نوع قرارداد یک نویسنده با ناشرش به هیچ کس ارتباط داشته باشد، برای شفافسازی جزئیات قرارداد را میگویم. مبلغ قرارداد من برای ایرانشهر با موسسه شهرستان ادب بر اساس درصد فروش است. کموبیش همان درصدی که با سایر ناشرانم دارم. نه یک ریال بیشتر نه یک ریال کمتر. قراردادش هم موجود است. اساسا من گمان نمیکنم شهرستان ادب توان پرداخت مبالغ قابل توجه را داشته باشد. با این همه امیدوارم هم برای من و هم برای تمام نویسندگان عزیز وطنم، ادبیات حاوی مبالغ قابل توجه باشد.
بعد از ایرانشهر با چه وجهی از شخصیت محمدحسن شهسواری مواجه خواهیم بود؟ ادامه همین فضا در نوشتن رمان تاریخی؟ تغییر فضا و یک دگردیسی برای تنفس؟
نمیدانم و راستش اصلا هم به آن فکر نمیکنم و نکردهام. من هنوز در نیمهراه نوشتن ایرانشهر هم نیستم. بهتر است تمرکزم را بگذارم روی کار پیش رو ، نه آینده دور و شاید هم نیامدنی.
در انتشاراتمان رمان سفارشی نداریم
محمدامین اکبری / مدیر انتشارات شهرستان ادب
این که شهرستان ادب تا چه اندازه موفق بوده، سوالی است که باید منتقدان و مخاطبان پاسخ بدهند.
ولی اگر من در اینجا در مقام مخاطب نه در جایگاه سازمانی بخواهم قضاوت کنم، انتشارات شهرستان ادب به گواه کتابهایی که تا امروز چه در حوزه شعر و چه در حوزه داستان منتشر کرده، نشری جریانساز و در حوزه تولید آثار ادبی تاثیرگذار بوده است، آن هم در زمانهای که بازار ترجمه و واردات ادبی گرم است و ناشران ترجیح میدهند کمتر سراغ تالیف بروند.
اما در مورد رمان انقلاب، به نظرم ما به دو شکل میتوانیم به این مقوله نگاه کنیم، یک اینکه رمان انقلاب را تنها به موضوعات و حتی مواضع صریح انقلابی تقلیل بدیم و فقط رمانی را رمان انقلابی بدانیم که انقلاب اسلامی را بنمایه داستان خود قرار داده (که البته در جای خود محترم و ارزشمند است) یا اینکه مفهومی کلیتر را از رمان انقلاب ارائه بدهیم؛ رمانی که بتواند وارد حیطههای مختلف بشود ولی با گفتمان انقلاب اسلامی که البته متاسفانه مجالی برای شرح و بسط این موضوع نیست.
نمیدانم این پیشفرض که بعضی آثار تولیدی ما سفارشی هستند از کجا آمده و اصلا این عبارت سفارشی دقیقا به چه معناست. فیالمثل به این معناست که شهرستان ادب به رماننویس مشهوری بگوید در مورد این موضوع خاص بنویس که خب چنین چیزی اصلا نبوده. معمولا چنین سفارشهایی به چهرهها میشود تا از قِبل آنها نشر یا سازمانی به اعتباری دست پیدا کند، در صورتی که یکی از بزرگترین دستاوردهای موسسه شهرستان ادب معرفی چهرههای جدید و مستعد ادبیات داستانی و شعر است. برای مثال در مدرسه رمان که داستاننویسان جوان در طول یک سال در دورههای آموزش رمان شرکت میکنند در اول دوره این خود هنرجوها هستند که خلاصه داستانشان را ارائه میکنند و با راهنمایی استاد در طول یکسال از ایده به رمان میرسند. موسسه شهرستان ادب هیچ موضوعی را تحمیل نمیکند. ممکن است پیشنهاد بدهد، ولی تحمیل خیر. طبیعی است کسانی که در دورههای آموزشی رمان (همچنین شعر) موسسه ما شرکت میکنند از لحاظ فکری با ما قرابت دارند و محصولی که ارائه میدهند به آنچه ما میخواهیم در ادبیات معاصر به وقوع بپیوندد، نزدیک است ولی این به معنای سفارشیبودن نیست.
در مورد ماندگاربودن یک اثر فقط میتوان با گذشت زمان نظر قطعی داد که احتمال ماندگاری این اثر چقدر است مطمئنا اثری که بر پایه مولفههای ادبی بنا شده باشد و خواص بپسندندش و عوام بپذیرندش به احتمال زیاد ماندگار خواهد شد و ما سعی داریم چنین آثاری را برای انتشار انتخاب کنیم.
ایرانشهر؛ تمام آن چیزی که از ادبیات جنگ میخواهیم
فاطمه بهروزفخر / نویسنده
اینها کلمههای ایرانشهر است. ایرانشهر بیشتر از اینکه فقط یک رمان باشد؛ قصه تاریخ است. تاریخی برآمده و تجربهشده از روزهایی که آدمهای زیادی با آن دستوپنجه نرم کردهاند و هر کدامشان راوی بخش بزرگی از این قصه شدهاند. ایرانشهر قصه است. تاریخ است و جز اینها؛ همهچیز است. حال این سوال پیش میآید که چطور یک رمان میتواند همهچیز باشد؟
ایرانشهر؛ قصه پرکشش تاریخ
صحبت از یک جلد نیست. صحبت از ده تا 14 جلد است. و احتمالا همین تعدد جلدها ترس به جان آدم بیندازد که مگر میشود قصه خرمشهر را از شروع جنگ تا سقوط و آزادسازیاش، اینهمه با اطناب نوشت؟
و در جواب باید گفت، محمدحسن شهسواری، نویسندهای است که میتواند در عین قصهگویی تاریخ هم بگوید. هدفش تاریخنوشتن نیست، اما تاریخ بهانهای است که شخصیتها و موضوع داستانش را روی آن سوار کند و داستان را پیش ببرد. از این رو، با توجه به استقبال خوانندگان و مخاطبانی که تا به حال، سه جلد منتشرشده ایرانشهر را خواندهاند، میتوان مطمئن شد که ایرانشهر قصه پرکششی است که مخاطب را خسته نمیکند.
ایرانشهر؛ روایتی از متفاوتترینها
بدون اغراق یکی از ویژگیهایی که میتواند ایرانشهر را نه در زمان حال، که بعدها نیز، موردتوجه قرار بدهد، شخصیتهای آن است.
نکته قابلتوجه دیگر درباره شخصیتها، زنان داستان است. با اینکه انتظار میرود داستان با توجه به زمان و مکان جنگیاش، فضایی مردانه داشته باشد، اما نویسنده به خلق شخصیتهای زنی پرداخته است که خارج از کلیشههای مرسومند. زنهایی که از بودن همیشگی در چاردیواری خانه و آشپزخانه درآمدهاند و همچون مرشد، چراغ روشنی به دست گرفتهاند تا مردانشان سره را از ناسره، غلط را از درست، و ترسیدن را از جرات کردن بازشناسند و قدم در راه وطن بگذارند.
با این حال، میتوان بهعنوان نقد، این سوال را مطرح کرد که چه لزومی دارد، همه شخصیتهای داستان، اینقدر عمیق، متفاوت و دوستداشتنی باشند؟ چرا رمان بدون حضور شخصیتی منفی است که گاهی حس نفرت را درون ما زنده کند؟ چرا همه شخصیتها باید اینقدر عمیق فکر کنند و جهانبینی کامل و متفاوتی نسبت به امور بدیهی داشته باشند؟
بهنظر میرسد نویسنده در پی این بوده است که با خلق ایرانشهر، دنیای آرمانی خودش را بهتصویر بکشد و در دنیای آرمانی او، همه شخصیتها همینقدر متفاوت و تحسینبرانگیزند. با این حال نمیتوان منکر شد که گاهی نویسنده در خلق شخصیتها و پرداختن به آنها از واقعگرایی دور میشود.
-
میخواهم در لیگبرتر بمانم
-
فناوری تشخیص چهره برای حیوانات
-
13 سال پیش بایدن به جامجم چهگفت؟
-
باتلاق آنلاین
-
میخواهیم جلوی آسیبهای سوانح رانندگی را بگیریم
-
منابع دلاری خیالی هزینههای ریالی واقعی
-
«آمد» رفت !
-
مخاطب ثابتی ندارم که نگران ریزشش باشم!
-
صدام خود شیطان بود
-
چگونه راه نفوذ را سد کنیم؟
-
خطر شبنشینی با ویروس
-
فریادهای آنلاین
-
بازی چند لایه بایدن در قبال برجام