جولان قهرمانان پوشالی

نگاهی به اثرات فرهنگی آثار پویانمایی خارجی بر کودکان و نوجوانان

جولان قهرمانان پوشالی

بعد از مدت‌ها همگی خانه عمو جمع شده‌ایم. خانه شلوغ است. خانم‌ها نشسته‌اند به صحبت و گل می‌گویند و حتما گل هم می‌شنوند. دخترها در آشپزخانه مشغول آماده‌کردن شام و آقایان هم گوشه‌ای از خانه مشغولند به تحلیل اوضاع جامعه. بچه‌ها اما سرشان گرم بازی است. لاله عروسکش را روی پاهایش خوابانده و برایش لالایی می‌خواند. حسین که تازه پنج‌ساله شده سعی می‌کند خود را در بازی برادر و پسرعمویش جا دهد. اما ماهان و امیر چهار سال از حسین بزرگ‌تر و نسبت به او بی‌تفاوت‌اند. نگاهشان می‌کنم، فکرم درگیر حسین است. یک آن صدای ماهان بلند می‌شود: «رابل، رابل» خیال می‌کنم بچه‌ها انیمیشن سگ‌های نگهبان را تماشا می‌کنند. اما تلویزیون روی شبکه خبر است. سر برمی‌گردانم طرف ماهان و امیر. غرق بازی هستند. می‌گویند و می‌خندند. امیر دست ماهان را می‌کشد و می‌گوید: «بیا اینجا مارشال» متعجب می‌شوم اما تا آخر شب اوضاع همین است. ماهان و امیر شده‌اند دو سگ، دو شخصیت یک اثر پویانمایی، رابل و مارشال. حتی امیر موقع شام با لحنی تند به مادرش گفت: «من امیر نیستم. به من بگو رابل.» همان موقع از نگاه مادرهایشان متوجه شدم آنها هم دل پری از این نوع رفتارها دارند، انگار اصرار این دو پسر برای پررنگ‌کردن شخصیت دو سگ انیمیشنی در خانه هم سابقه داشته‌است. راستش تا آخر مهمانی یک علامت سؤال در ذهنم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. چرا امیر و ماهان در دو شخصیت پویانمایی غرق شده‌اند؟ در این هویت تازه چه جذابیتی دیده‌اند؟ اصلا تا این حد غرق‌شدن در یک اثر پویانمایی و شخصیت‌های آن برای بچه‌ها مفید است یا مخرب؟
دنیاپرستی به جای تفکر توحیدی
می‌دانیم فیلم‌ها و آثار پویانمایی می‌توانند بر روح و روان کودکان و نوجوانان اثراتی مفید یا مخرب بگذارند. جذابیت‌های کارتونی، درهم‌آمیختن لحظات واقعی زندگی با خیال و عالم مجاز کودکان را بیشتر از نوجوانان تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. بی‌شک این اثرات روی کودکان بیشتر از نوجوانان است؛ زیرا آنها در مرحله یادگیری اصول زندگی و هنجارهای آن هستند. اما به‌طور یقین روح نوجوانان نیز با این جذابیت‌ها گره می‌خورد. راستش را بخواهید دنیای پویانمایی هم دنیایی بی‌سروته است. شرکت‌های انیمیشن‌سازی با تکنیک‌هایی به‌روز همراه منبع خوب مالی همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا مسؤولیت والدین را بیشتر کنند. اگر مادر و پدر حواسشان باشد بچه‌هایشان با کدام شخصیت انیمیشنی رابطه بیشتری برقرار می‌کنند یا تکیه‌کلام کدام شخصیت وِردِ زبان بچه‌ها می‌شود ، شاید بتوانند فرزند خود را در مقابل هجمه دشمن بیمه کنند.
حتما شما هم نام‌های بن‌تن، مرد عنکبوتی یا بت‌من را شنیده‌اید. شخصیت‌های آثار پویانمایی که به‌تنهایی قهرمان قصه خود هستند. کاراکترهایی که میزان چشمگیری از خشونت را به روان مخاطب تزریق می‌کنند. این نوع از آثار پویانمایی به‌علت هیجان زیادشان بیشتر در میان پسرها طرفدار دارد. انگار هر پسربچه‌ای در دوره‌ای از زندگی‌اش دوست دارد شبیه مرد عنکبوتی از دیوار بالا برود. در مرد عنکبوتی مخاطب با قهرمانی خارق‌العاده طرف است. قهرمانی که می‌تواند به‌سادگی از ساختمان‌های مرتفع پایین بپرد بدون آن‌که کوچک‌ترین آسیبی ببیند و می‌تواند به‌تنهایی شهر را از بلاهای مختلف نجات دهد. قهرمانی که در موفقیت‌هایش رنگی از توحید و اعتقاد به نیروی لایزال الهی را نمی‌بینیم. این همان اومانیسمی است که از لابه‌لای مکتب‌های غربی با هزار ترفند تصویرسازی، تخیل و هیجان به دل کودکان ما می‌نشیند و چه بخواهیم و چه نخواهیم برایشان هویت و باوری تازه می‌سازد. یکی از مفاهیمی که سال‌هاست شرکت‌های انیمیشن‌سازی تأکید زیادی روی آن دارند اومانیسم یا همان اصالت انسان است. اگر بخواهیم اومانیسم را در یک کلمه خلاصه کنیم، واژه انسان‌گرایی جایگزینی مناسب برای اومانیسم است. در این مکتب انسان در جایگاه خداوندی قرارگرفته و با تکیه بر عقل برای خود و جامعه تصمیم می‌گیرد. تولیدکنندگان آثار پویانمایی سعی دارند با پرورش قهرمان‌هایی این‌چنین، خصوصیات دنیاپرستانه و مادی شخصیت اصلی را جایگزین تفکر توحیدی کنند. اگر این مفهوم در ذهن کودکان ما نهادینه شود، اگر در ضمیر ناخودآگاه فرزند ما جا خوش کند، او از خدا چه تصویری در ذهن خود می‌سازد؟ یا یک نکته مهم‌تر! فرزند ما از این خدای دروغین چه توقعاتی دارد؟ خیال کنید کودکی از همان ابتدای راه با چنین مفهوم و موضوعی به‌صورت غیرمستقیم آشنا شود. قهرمان‌های زندگی‌اش قهرمان‌هایی هستند که در زندگی‌شان هیچ ردپایی از توحید پیدا نمی‌شود. کودک با همین تفکر رشد می‌کند. خدای دروغین ساخته‌شده در ذهن او چه خدایی است؟‌ خدایی که کارهایش مطابق خواسته و سلیقه افراد است. گمان می‌کنم نیاز به گفتن نیست. عکس‌العمل چنین فردی را در برابر کمترین ناملایمات زندگی حتما شما هم می‌توانید تصور کنید.
نمی‌دانم میان قهرمان‌های خانم نام شخصیت‌هایی مانند مریدا در اثر پویانمایی دلیر، راپانزل در گیسوکمند یا نام السا در فروزن را شنیده‌اید یا خیر. از بین این قهرمانان برویم سراغ مریدا. شخصیت اصلی انیمیشنی که جایزه گلدن‌گلوب را نیز دریافت کرده است. او شاهزاده‌ای‌است که به تیرکمان علاقه دارد، مادر مریدا می‌خواهد دخترش ازدواج کند، اما مریدا که قصد دارد آزاد باشد و مسیر زندگی خودش را خودش تعیین کند، از قصر بیرون می‌زند. شما فکر می‌کنید این قهرمان چه تأثیری می‌تواند بر روح یک دختر نوجوان بگذارد؟ به نظر می‌آید آزادی و اصالت لذت دو مفهوم مهم در این کار پویانمایی هستند. عده‌ای در این دنیا معتقدند تنها نکته مهم و خوب این زندگی لذت است. هیچ‌چیزی در این عالم نمی‌تواند جایگزین لذت شود، پس باید کاری کرد تا در این فرصت محدود عمر به هر شیوه‌ای که شده به نهایت لذت رسید. این کار پویانمایی به‌راحتی فمینیسم را تبلیغ و ترویج می‌کند. شخصیتی که ازدواج را سلب آزادی زنان می‌داند چقدر می‌تواند برای دختران ما که خود در آینده قصد تشکیل خانواده را دارند قهرمان باشد. مگر نه این‌که ازدواج و خانواده در فرهنگ ما دو عنصر باارزش تلقی می‌شوند؟ حالا اگر دختری مریدا را الگوی خود قرار دهد چقدر توانایی و انگیزه ساختن زندگی مشترک و تشکیل خانواده را دارد؟ آیا دختری که مریدا را قهرمان می‌داند ویژگی‌های خانواده از نظر اسلام روزبه‌روز برایش کمرنگ‌تر نمی‌شود؟
والت‌دیزنی یکی از شرکت‌های انیمیشن‌سازی بزرگ است. شرکتی که بسیاری از محصولات را تولید می‌کند یا انتشار آن را بر عهده دارد. تولیداتی مانند تام‌وجری و پینوکیو، مولان، مجموعه داستان‌های اسباب‌بازی‌ها و آثار پویانمایی که چند خط قبل از آنها نام بردیم، گیسوکمند، دلیر و فروزن. گاهی حواسمان نیست چنین شرکت‌هایی برای فرزندان ما قهرمان می‌سازند. قهرمانانی که مقابل بدی‌ها و سیاهی‌های شهر مقاومت می‌کنند. شاید با یک نگاه ساده و سطحی کارشان درست به نظر بیاید و مخاطب در صف طرفداران آن‌ها قرار بگیرد. اما وقتی کمی در رفتار و تفکر این قهرمانان دقت کنیم، درمی‌یابیم بهتر است برای آنها از لفظ قهرمانان پوشالی استفاده کنیم. شخصیت‌هایی که اصل خانواده را هدف قرار گرفته‌اند آیا می‌توانند قهرمان فرزندان ما باشند؟!