دوست دارید در آینده چهكاره شوید؟
به نام خداوند حافظ كودكان و با عرض سلام خدمت شما معلم عزیزتر از جانمان انشای خودمان را با موضوع دوست دارید در آینده چهكاره شوید؟ را به خدمت شما ارائه مینماییم.
من دوست دارم در آینده هیچكاره شوم؛ یعنی دوست دارم هیچ كاری نكنم و فقط صبر كنم تا در آینده، نزدیكتر زودتر بمیرم و تبدیل شوم به خاك و بعد خاكم تبدیل شود به یك تكه فلز محكم. من دوست دارم خیلی چاق بشوم تا فلزهای زیادی از من به دست بیاید و بعدش با من كه یك تكه فلز هستم یك بخاری خیلی گرمابخش برای بچههای سرزمینم در زاهدان و شینآباد و جاهای دیگر كه خیلی سرد است و طفلكیهایشان یخ میكنند بشوم، من قول میدهم خودم مراقب حرارت خودم باشم و اجازه ندهم دستهای كوچولوی هیچ بچهای توسط من سوخته گردد. اگر از آن تكه فلز وجود من چیزی هم زیاد آمد دوست دارم از بقیهام یك چند متر گارد ریل درست كنن و كنار جادههای خطرناك خصوصا خیابان پیچدار و سر پایینیدار دانشگاه علوم تحقیقات نصبم كنند تا مراقب اتوبوسهای تركیده و فرسوده كه سرویس دانشگاه هستند، باشم كه خدایی نكرده ترمزشان نبرد و در درون دره نیافتند و از آنها مراقبت بكنند.
ما از این انشا نتیجه میگیریم جان ما بچههای مردم در كشور ما خیلی ارزشی ندارد و ما باید خیلی مراقب خودمان باشیم تا خدایی نكرده اتفاقی برایمان رخ ندهد و بلایی سرمان نیاید.
ما باید خیلی از مسؤولان متشكر باشیم كه بچههای خودشان را به مدارس خارج كه خیلی بد است و هیچكس مثل آدم حرف نمیزند و حتی خوراكی هم به هم نمیدهند بردهاند و مدارس ایران را خلوت نمودهاند تا ما خیلی اذیت نشویم. البته كه مرگ حق است و همه میمیرند و گارد ریل و اتوبوس و بخاری و پراید وسیله هستند و حتی مسؤولان زحمتكش ما هم هیچ تقصیری ندارند و باید به آنها احترام بگذاریم، تا خدای نكرده استعفا ندهند و ادارات و ارگانهای ما بیمسؤول بمانند. من در همینجا انشای خودم را به پایان میرسانم و امیدوارم بتوانیم بزرگسالی را هم تجربه كنیم. با تشكر این بود انشای من.
من دوست دارم در آینده هیچكاره شوم؛ یعنی دوست دارم هیچ كاری نكنم و فقط صبر كنم تا در آینده، نزدیكتر زودتر بمیرم و تبدیل شوم به خاك و بعد خاكم تبدیل شود به یك تكه فلز محكم. من دوست دارم خیلی چاق بشوم تا فلزهای زیادی از من به دست بیاید و بعدش با من كه یك تكه فلز هستم یك بخاری خیلی گرمابخش برای بچههای سرزمینم در زاهدان و شینآباد و جاهای دیگر كه خیلی سرد است و طفلكیهایشان یخ میكنند بشوم، من قول میدهم خودم مراقب حرارت خودم باشم و اجازه ندهم دستهای كوچولوی هیچ بچهای توسط من سوخته گردد. اگر از آن تكه فلز وجود من چیزی هم زیاد آمد دوست دارم از بقیهام یك چند متر گارد ریل درست كنن و كنار جادههای خطرناك خصوصا خیابان پیچدار و سر پایینیدار دانشگاه علوم تحقیقات نصبم كنند تا مراقب اتوبوسهای تركیده و فرسوده كه سرویس دانشگاه هستند، باشم كه خدایی نكرده ترمزشان نبرد و در درون دره نیافتند و از آنها مراقبت بكنند.
ما از این انشا نتیجه میگیریم جان ما بچههای مردم در كشور ما خیلی ارزشی ندارد و ما باید خیلی مراقب خودمان باشیم تا خدایی نكرده اتفاقی برایمان رخ ندهد و بلایی سرمان نیاید.
ما باید خیلی از مسؤولان متشكر باشیم كه بچههای خودشان را به مدارس خارج كه خیلی بد است و هیچكس مثل آدم حرف نمیزند و حتی خوراكی هم به هم نمیدهند بردهاند و مدارس ایران را خلوت نمودهاند تا ما خیلی اذیت نشویم. البته كه مرگ حق است و همه میمیرند و گارد ریل و اتوبوس و بخاری و پراید وسیله هستند و حتی مسؤولان زحمتكش ما هم هیچ تقصیری ندارند و باید به آنها احترام بگذاریم، تا خدای نكرده استعفا ندهند و ادارات و ارگانهای ما بیمسؤول بمانند. من در همینجا انشای خودم را به پایان میرسانم و امیدوارم بتوانیم بزرگسالی را هم تجربه كنیم. با تشكر این بود انشای من.