ماجراهای کلاس آقای افراسیابی و کتاب «سفر به آنسوی دریاها»
کف مرتب به افتخار ایرانیها
نویسنده: مهدی میرکیایی انتشارات: سوره مهر 186 صفحه 16000 تومان
نجمه نیلیپور روزنامهنگار
بهزاد طرفدار پر و پاقرص بارسلونا بود. مهرداد اما عشقش پورتو بود و دیگر هیچ و این دو، سر کلاس ورزش با فریبرز که کشته مرده پرسپولیس بود سر جنگ داشتند. من هم که از بچگی علاقهای به فوتبال نداشتم دست فریبرز را میکشیدم به یک طرف و میگفتم: «بابا ولشون کن بذار دلشون خوش باشه، اونا هر دو تاشون رقیب سرسخت همند، ولی وقتی میبینند تو طرفدار دو آتیشه پرسپولیس هستی، انگار رقیب مشترک پیدا میکنند و میخوان لج تو رو در بیارن، بذار به حال خودشون باشند.» اما چشمتون روز بد نبیند که یک روز، قبل از شروع کلاس آقای افراسیابی، زنگ انشا بهزاد و مهرداد افتادند به جان فریبرز که اگر تیمهای خارجی بد بودند مهدی طارمی امسال در تیم پورتو توپ نمیزد و خلاصه تا ما آمدیم به خودمان بجنبیم خدمت هم رسیدند. فریبرز میگفت: «بیا آقا کمال، بیا اینم اون که هی میگفتی رعایتشونو بکن، ببین چیکار کردند؟» من که سکوت و آقای افراسیابی را تنها راه فرار از خشم به جای فریبرز میدانستم، محکم روی نیمکت نشستم و به در کلاس چشم دوختم و منتظر آمدن آقای افراسیابی ماندم. همانطور که حدس میزدم آقای افراسیابی بهزاد و مهرداد را برای معرفی کتاب هفته آینده انتخاب کرد. «کتاب سفر به آنسوی دریاها، نوشته مهدی میرکیایی، انتشارات سوره مهر» هفته بعد که نوبت به معرفی کتاب رسید، بهزاد و مهرداد قبل از شروع، از فریبرز به خاطر دعوایشان از او جلوی همه بچهها عذرخواهی کردند و مهرداد معرفی را شروع کرد: «بچهها این کتاب در مورد امپراتوری اسپانیا و پرتغال است که قرنها با تمام وجود و وحشیگری تلاش کردند تا دنیا و منابع عظیم همه کشورها و قارهها را از آن خود کنند و در این راه از هیچ ظلمی فروگذار نکردند. در واقع کشورهای اروپایی بهدلیل فقر منابع ارزشمند طبیعی شروع به شناسایی کشورها و قارههای جدیدی کردند که قرنها آنها را تحت استعمار خود درآورده و از آنها بهرهکشی میکردند. پرتغال و اسپانیا جزو دو کشور موفق و پیشتاز در استعمار و غارتگری کشورهای آسیایی بودهاند و از همان ابتدا هم مستی و جهالت را به کشورها و مردم بومی میبخشیدند و بهترین منابع آنها را به رایگان در اختیار میگرفتند و به نظر من یکی از راههای موفقیت آنها همین بوده که ملتهای دیگر را آنقدر حقیر میکردند که اعتماد به نفس آنها را گرفته تا قدرت تمرکز و تعقل را از آنها دور کنند و با هوش و فراست، قبایل و کشورها را به جان یکدیگر بیندازند و حکومت کنند. در این کتاب حکایت کریستف کلمب و کشورگشاییهایش هم آمده که از خواندنش حتما لذت میبرید». بهزاد هم در ادامه قسمتی از کتاب را برایمان خواند: «وقتی کریستف کلمب قاره جدید را کشف کرد، پادشاه اسپانیا از پاپ الکساندر ششم خواست تصرف این سرزمینها توسط اسپانیا را تایید کند. پاپ هم مالکیت پادشاه اسپانیا بر قاره جدید را تایید کرد.
پادشاه پرتغال با دیدن اعلامیه پاپ به جنب و جوش افتاد و از او خواست حمایتش را از پرتغال نیز اعلام کند و تعلق بسیاری از مناطق آفریقا و جزایر اقیانوس اطلس به پرتغال را به رسمیت بشناسد.
پاپ که میدانست ماجرا به همین جا ختم نمیشود و این دو قدرت دریایی مدتی بعد پشتیبانی او را برای تصرف و تسلط بر یک سرزمین را خواهند خواست، تصمیم گرفت تکلیف هر دو را برای همیشه و به شکلی واضح روشنکند.
راهحل نهایی پاپ این بود: روی نقشه، نقطهای در صد فرسنگی غرب جزایر آزور که در اقیانوس اطلس قرارداشت و پیش از این توسط پرتغال کشف شده بود، مشخص شود. سپس یک خط فرضی از شمال به جنوب رسم شود که از این نقطه بگذرد. بنا به اعلام پاپ، تمام سرزمینهایی که در شرق این خط قرار میگرفتند، در محدوده فعالیت اکتشافی پرتغال و تمام مناطق کشف شده در غرب این خط، به اسپانیا متعلق بودند. بنابراین با این تصمیم، ظاهرا اختلافات دو کشور کاتولیک اینطور حل میشد». سپس مهرداد گفت: «این کتاب اطلاعات تاریخی بسیار مفیدی به من داد و با خواندن این کتاب فهمیدم که دعوا بر سر قدرت همیشه تاریخ بین انسانها بوده و هست. آنها که قدرت داشتهاند همیشه تلاش کردهاند بین مردمی که ضعیفتر هستند اختلاف ایجاد کنند تا بتوانند خودشان بر آنها مسلط شوند و به منافع و اهدافشان برسند. امروز و از همین تریبون اعلام میکنم من و بهزاد هم از این به بعد طرفدار تیم پرسپولیس هستیم.»
حالا دیدن چهره فریبرز دیدنی بود که رنگش شده بود، همرنگ تیم دلخواهش و در پوست خودش نمیگنجید. آقای افراسیابی با غرور بین مهرداد و بهزاد ایستاد، دو دستش را روی شانههایشان گذاشت و گفت: «بچهها شاید به ظاهر طرفداری از یک تیم خیلی مسأله مهمی نباشد، ولی وقتی که به تاریخ نگاه میکنیم و بیشتر از اون سر در میاریم، میبینیم که هر ملتی که با هم بودند و قدر داشتههای خودشون رو داشتند همیشه موفقتر بودند. حالا به افتخار همه تیمهای ایرانی خودمون و بهزاد و مهرداد و فریبرز یه کف مرتب بزنید.»
پادشاه پرتغال با دیدن اعلامیه پاپ به جنب و جوش افتاد و از او خواست حمایتش را از پرتغال نیز اعلام کند و تعلق بسیاری از مناطق آفریقا و جزایر اقیانوس اطلس به پرتغال را به رسمیت بشناسد.
پاپ که میدانست ماجرا به همین جا ختم نمیشود و این دو قدرت دریایی مدتی بعد پشتیبانی او را برای تصرف و تسلط بر یک سرزمین را خواهند خواست، تصمیم گرفت تکلیف هر دو را برای همیشه و به شکلی واضح روشنکند.
راهحل نهایی پاپ این بود: روی نقشه، نقطهای در صد فرسنگی غرب جزایر آزور که در اقیانوس اطلس قرارداشت و پیش از این توسط پرتغال کشف شده بود، مشخص شود. سپس یک خط فرضی از شمال به جنوب رسم شود که از این نقطه بگذرد. بنا به اعلام پاپ، تمام سرزمینهایی که در شرق این خط قرار میگرفتند، در محدوده فعالیت اکتشافی پرتغال و تمام مناطق کشف شده در غرب این خط، به اسپانیا متعلق بودند. بنابراین با این تصمیم، ظاهرا اختلافات دو کشور کاتولیک اینطور حل میشد». سپس مهرداد گفت: «این کتاب اطلاعات تاریخی بسیار مفیدی به من داد و با خواندن این کتاب فهمیدم که دعوا بر سر قدرت همیشه تاریخ بین انسانها بوده و هست. آنها که قدرت داشتهاند همیشه تلاش کردهاند بین مردمی که ضعیفتر هستند اختلاف ایجاد کنند تا بتوانند خودشان بر آنها مسلط شوند و به منافع و اهدافشان برسند. امروز و از همین تریبون اعلام میکنم من و بهزاد هم از این به بعد طرفدار تیم پرسپولیس هستیم.»
حالا دیدن چهره فریبرز دیدنی بود که رنگش شده بود، همرنگ تیم دلخواهش و در پوست خودش نمیگنجید. آقای افراسیابی با غرور بین مهرداد و بهزاد ایستاد، دو دستش را روی شانههایشان گذاشت و گفت: «بچهها شاید به ظاهر طرفداری از یک تیم خیلی مسأله مهمی نباشد، ولی وقتی که به تاریخ نگاه میکنیم و بیشتر از اون سر در میاریم، میبینیم که هر ملتی که با هم بودند و قدر داشتههای خودشون رو داشتند همیشه موفقتر بودند. حالا به افتخار همه تیمهای ایرانی خودمون و بهزاد و مهرداد و فریبرز یه کف مرتب بزنید.»