نسخه Pdf

راز جنایت در عمق چاه

راز جنایت در عمق چاه

 سال ۹۵ در اداره آگاهی تهران مشغول بررسی پرونده‌ای بودم که مردی با مراجعه به من خودش را تبعه افغان معرفی کرد و مدعی شد برادرش سه روز است ناپدید شده و هیچ خبری از او ندارد. بررسی‌های اولیه را شروع کردیم که مشخص شد مرد جوان در یک کارگاه ساختمانی کار می‌کرده و سه روز قبل از ساختمان خارج شده و به محل کارش بازنگشته‌است. 
چند سناریو طراحی کردیم. اولین احتمال این بود که دستگیر و از کشور خارج شده‌است. دومین احتمال خروج از کشور توسط خودش بود. گرفتاری در دام آدم‌ربایی یا قتل هم دو احتمال دیگر ما بود. چند روزی دنبال ردپایی از پسر ۲۶ساله گشتیم اما هیچ رد به دست نیاوردیم. حدود یک هفته بعد سرنخ‌هایی به دست آمد که نشان می‌داد مرد افغان آخرین بار حوالی میدان بهشت نازی‌آباد دیده شده‌است. این یک سرنخ طلایی برای حل موضوع بود. 
دنبال چرایی حضور مرد گمشده به نام نورمحمد در محله نازی‌آباد بودیم که متوجه شدیم در نزدیکی میدان بهشت پسر جوانی افغان به نام حمید مشغول کار است که با خانواده جوان گمشده در افغانستان اختلاف دارد. 
برادر نورمحمد را به پلیس آگاهی دعوت کردیم و از او خواستیم در مورد اختلافات خانوادگی‌شان در افغانستان با خانواده حمید بگوید. مرد میانسال گفت: خانواده ما با خانواده حمید بر سر تقسیم اراضی اختلافات ریشه‌ای و قدیمی دارند. من نمی‌دانستم او در نزدیکی محل کار برادرم مشغول کار است و حالا که فهمیدم احتمال می‌دهم او قاتل باشد. 
با به دست آمدن این سرنخ، سراغ حمید رفتیم اما او در ساختمان محل کارش نبود و همکارانش مدعی شدند بیش از یک هفته است تسویه کرده و از اینجا رفته‌است. تاریخ تسویه مرد جوان را بررسی کردیم و متوجه شدیم او همزمان با مفقود شدن نورمحمد از محل کارش رفته‌است. 
شک ما داشت به یقین تبدیل می‌شد که احتمالا پسر جوان به دست هموطن خودش به قتل رسیده‌است. رد زنی را برای یافتن حمید ۲۸ساله شروع کردیم اما خبری از او در پاتوق‌هایش نبود، تحقیقات ما نشان می‌داد او با هویت جعلی به افغانستان رفته‌است.  دیگر مطمئن شدیم نورمحمد به قتل رسیده و قاتلش هم به افغانستان فرار کرده، چند ماهی رسیدگی به پرونده ادامه داشت تا این‌که متوجه شدیم حمید با هویت جعلی به ایران آمده و در شیراز به کار مشغول شده‌است. تیمی را با نیابت قضایی به شیراز فرستادم و با دستگیری مرد افغان به تهران بازگشتند. 
تحقیقات از تنها مظنون پرونده ادامه داشت و حمید منکر هرگونه اطلاعی از هموطن خود بود، سرانجام پس از چند هفته مهر سکوتش را شکست و به قتل هموطنش اعتراف کرد. قاتل خونسرد گفت: با نور محمد و خانواده‌اش سر زمین‌های داخل افغانستان اختلاف قدیمی داشتیم و هر کدام مدعی سهم و مالکیت بیشتری بودیم. دلم نمی‌خواست حق ما خورده شود، او هم می‌گفت من و خانواده‌ام حقش را خورده‌ایم. روز حادثه او برای دعوا سر این بحث‌ها به کارگاه ساختمانی ما آمد. من حوصله او و حرف‌هایش را نداشتم، باز بحث مالکیت را پیش کشید که عصبانی شدم، وقتی به خودم آمدم، دیدم هموطنم را خفه کرده‌ام. یک جنازه روی دستم مانده‌بود و باید از شر آن خلاص می‌شدم. به همین خاطر جسد را داخل چاهی که در ساختمان بود انداختم. 
پنج روز، کل ساختمان و چاه‌های آن را گشتیم تا بالاخره بقای جسد مرد افغان را از عمق ۲۰ متری چاه بیرون کشیدیم.