بررسی نقاط قوت و ضعف برنامه «مامانها» که تفاوت زیادی با سایر برنامههای خانواده محور دارد
کلیشههایی که با «مامانها» شکست
اگر بخواهیم درباره تصویر یك زن خوب در تلویزیون صحبت كنیم شبیه این است كه بخواهیم درباره یك شترگاوپلنگ حرف بزنیم. زنان در چند سال اخیر در صورتی به تلویزیون دعوت میشوند كه احتمالا تا آنجا كه توانستهاند تحصیل كردهاند، بهموقع ازدواج كردهاند و چند فرزند دارند اما هیچكدام از این موارد نتوانسته سرعتشان در طی كردن پلههای موفقیت را كاهش دهد و چهبسا خانواده همهجوره كمكشان كرده و یك زن موفق در شغل و فعالیت اجتماعیشان هستند. اما این فعاالیت اجتماعی هیچ تاثیری در اینكه از مادری و همسری كم بگذارند نداشته و در این دو مورد هم مثل همه موارد قبلی سنگتمام گذاشتهاند. بله، باید بگویم این زن همهكارهای كه ملاحظه كردید زن ایدهآل سالهای اخیر در رسانه است. زنی كه آمدهاست الهامبخش باشد اما هیچكدام از همجنسهایش نهتنها نمیتوانند با او ارتباط بگیرند بلكه روز به روز فروخوردهتر میشوند و حالشان از وضعیتی كه دارند بههم میخورد.
عطیه همتی روزنامهنگار
کارشناسی که نباید کارشناس باشد!
در طول دورانی كه در حوزه خانواده فعالیت میكنم بهخوبی فهمیدهام اگرچه كارشناسان این حوزه كمكهای زیادی به خانوادهها میكنند، اما جامعه پذیرش بیشتری نسبت به حرف افراد از جنس خودشان دارد. آنها ترجیح میدهند پای حرفهای كسی شبیه خودشان بنشینند و از تجربههای خوبشان بشنوند تا اینكه كسی از منظر یك دكتر، كارشناس و روانشناس به شكل یكطرفه برایشان صحبت كند. حتی روانشناس بهتر است از منظر یك مادر یا موقعیتی مشابه مخاطبش
شروع به صحبت كند و از تجربیات واقعی و دانستههای امتحانپسدادهاش حرف بزند. همه این موارد است كه یك برنامه تلویزیونی در حوزه خانواده را از شكل یك خطابه كارشناسمحور خشكوخالی تبدیل به برنامهای كرده كه توانسته به كام مخاطبانش خوشبیاید. كلیشههای قبل را شكسته و در ساعت ابتدایی شب كه از ساعات طلایی تلویزیون است در آنتن پربینندهترین شبكه سیما پخش میشود. این مادران درباره مهمترین موضوع بشر یعنی خانواده و تربیت فرزند حرف میزنند اما آدمهای معمولی هستند! شبیه خود ما، شبیه بیشتر مامانهای واقعی!
یكی از اشتباهات حوزه خانواده در رسانههای رسمی كشور تصورات یكسان از انواع و اقسام مادرهاست. گویی قالبهای از پیش تعیین شدهای برای مادری وجود دارد كه متر و معیار مادری را میسازد و هر مادری به اندازه تشابههایی كه با آن قالب كلیشهای دارد نمره میگیرد. این موضوع بهخصوص برای مادرانی كه بهاصطلاح عادی هستند یا برچسب دیگری جز مادری ندارند پررنگتر هم میشود. جامعه از آنها توقع دارد به هرشكل ممكن كودكشان را از شیر خودشان تغذیه كنند، خستگیناپذیر باشند و وقت زیادی را با حوصله به كودكشان اختصاص بدهند. دستپخت دلچسب و ایدهآلی داشته باشند. نقش تلویزیون و بازیهای دیجیتال را تمام و كمال برای فرزندشان بازی كنند و اگر در موردی به استیصال برسند یك جمله بشنوند: «این هنر زن بودن و مادری است كه باید خودت داشتهباشی» اینقبیل كلیشهها و این قبیل جملات كه به زور شاید از 10 كلمه هم تشكیل نشوند، میتوانند یك زن را از پا دربیاورند و با از پا درآمدن او یك خانواده را بههم بریزند. اما وقتی این ایدهآلها و كلیشهها در برنامهای توسط خود مادران به چالش كشیده میشود و بیآنكه حس بدی داشته باشند این فرضیات را رد میكنند حس بینظیری به مخاطبی كه برچسبهای ناجوانمردانهای به او خوردهاست داده میشود. مامانها در این یكی حسابی موفق بودهاست.
گریز از مرکز
اگرچه بهشخصه این برنامه تلویزیونی را بسیار دوست دارم. اما با همه علاقهام دوست دارم یك ایراد مهم از او بگیرم تا در صورت ادامه و ساخت فصلهای بعد بهتر پیش برود. یكی از مشكلات مامانهای فعلی شهری بودن بیش از حد مهمانان است. اگر شهری نبودن و دور از مركز بودن برنامهسازی را سخت میكند. اما حضور مادران غیرشهری و غیرتهرانی به رنگارنگی برنامه و اثر نفوذ آن بیشتر كمك كند. البته اتفاق دوری نیست. امیدواریم كه در ادامه این اتفاق هم بیفتد.
مادرهایی که کامل نیستند اما واقعیاند
حال بیایید نگاهی به برنامه تازهوارد «مامانها» در شبكه سه سیما داشته باشیم. برنامهای كاملا زنانه، رنگی، شاد و حتی استودیویی كه شبیه خانه طراحی شدهاست و مهمانانی كه بهجای استفاده از جملات عصاقورتداده، شبیه زندگی روزمره حرف میزنند. اما آنها از چه حرف میزنند؟ مگر این جمع زنانه چه حرفی برای گفتن دارد كه حتی ساعت پخش آن با معمول برنامههای زنانه همخوانی ندارد؟ برنامه «مامانها» چه خودش حواسش باشد و به عمد این كار را كرده باشد و چه غیرعمد برخی از كلیشههای برنامهسازی تلویزیون در حوزه زنان و خانواده را شكستهاست. مدعوین برنامه قرار نیست
از جنس مادران همهكاره و همهچیزتمام مورد علاقه تلویزیون باشند.
آنها هرچه خواندهاند و هرچه شدهاند را پشت دوربین گذاشتهاند و میخواهند روبهروی دوربین فقط درباره مادری حرف بزنند. آنهم نه مادری صورتی و قلبقلبی غلطی كه كلیشه ذهنی ماست؛ درباره واقعیت مادری و تربیت فرزندهایشان در موقعیتهای مختلف زندگی در جامعه امروز. هیچكدام هم كامل نیستند. قرار هم نیست باشند. آنها درباره تفاوتها و استراتژیهای مادرانهشان حرف میزنند. جدل میكنند و قرار هم نیست كسی به عنوان مادر نمونه شناخته شود. بلكه بیننده هربار موقعیتهای مختلف را در نظر میگیرد و با مادر ملموسی كه روی صندلی و اتاقی شبیه یك خانه نشسته همذاتپنداری میكند. آن هم نه یك مادر كارشناس تئوریقورتداده كه قرار است جلوی تلویزیون هرچه درس خوانده را پس بدهد؛ بلكه مادری كه بیننده با او فاصله چندانی را احساس نمیكند.