مردم «دیر» برای نجات جنگلهای حرا پا پیش گذاشتهاند
حال «حرا» خراب است
اعلام اینکه وجود جنگلهای حرا چقدر به تنوع زیستی منطقه کمک میکنند بدیهیتر از آن است که در این گزارش قید شود. اهمیت بقای این جنگلها برای بومیان سواحل جنوبی کشور هم روشن است؛ به یمن فعالیت بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در این مناطق، حالا بومیان میدانند حتیمعیشت زندگیشان بسته به مانایی این جنگلهاست. همین نوع نگاه است که باعث شده تنها در سال 1396 حدود 15هزار اصله نهال حرا با همکاری سازمانهای مردمنهاد در چند شبانهروز کاشته شود. این فعالیتها که حالا تبدیل به یک مطالبه عمومی شدهاست، منجر به تشکیل زنجیرهانسانی 2000نفره در این منطقه شده است تا بومیان منطقه به مسؤولان و مدیران این پیام روشن را برسانند که جنگلهای حرا برای آنها به نوعی خط قرمز محسوب میشود. اما این تنها یک سوی ماجرا نیست، در همه این سالها که مردم به پاسداری از این منابع طبیعی میپرداختند جریانی با محوریت تولید و صنعت به بهانه سودآوری و بهرهبرداری اقتصادی از باقیماندههایی از ساحل کمر به نابودی این جنگلها بستهبود. یکی از این بهانههای بهرهبرداری هم پرورش میگوست. خور بردستان در نزدیکی جنگلهای حرا، وسوسه تاسیس تکثیر و پرورش میگو برای کسانی است که بدون صرف هیچ هزینهای به طور طبیعی از آب این کانالها استفاده کنند و به نوعی زمینهساز مرگ تدریجی جنگلهای حرا شوند و این همان چیزی است که حالا مدتهاست مورد اعتراض فعالان حوزه محیطزیست و برخی مسؤولان ذیربط شدهاست. اما چرا این جنگلها اینقدر مهم هستند؟ حتی اگر به اشتباه نقش زیست محیطی این جنگلها را هم نادیده بگیریم اصلا از بین بردن اکوسیستم این منطقه و تخریب این جنگلها با بهانه اشتغالزایی چقدر توجیه اقتصادی دارد که حالا بیمحابا و بدون توجه به اعتراض بسیاری روند تخریب آن سرعت گرفتهاست؟ در این میان چه ارگانهایی متولی پاسداری از منابع طبیعی هستند و برای جلوگیری از این روند چه کردهاند؟
به اندازه فواید جنگلهای حرا، تهدید برای تخریب این جنگلها وجود دارد. از ورود آبهای آلوده حاصل از فاضلابهای شهری و پسماندهای صنعتی و مواد نفتی بگیرید تا سرشاخهزنی به منظور تامین غذای دام. اما تهدید تازه نامش پروژه پرورش لارو میگوست. این پروژه در محدوده تالاب بردستان-دیر اعتراض گسترده فعالان محیطزیست استان بوشهر را برانگیختهاست؛ آنگونه که آنها میگویند این سایت پرورش میگو قرار است روی بستر رودخانه دلوار که محل ورود آب از بالادست به پاییندست رودخانه و راه تغذیه تالاب دیر است احداث شود و در صورت عملیاتی شدن منجر به یک فاجعه زیستمحیطی خواهد شد. این ماجرا هم البته که تازه نیست. روایت فرهاد قلینژاد، مدیر کل حفاظت محیط زیست استان بوشهر نشان میدهد این ماجرا از سال 96 آغاز شدهاست. او به جامجم میگوید: «سال 96 که این پروژه مطرح شد ما مخالفت کردیم آن هم به دلیل مشخص نبودن حریم محدوده خور بردستان. سال 98 هم با پیگیری توانستیم خور بردستان را به عنوان یکی از تالابهای کشور وارد فهرست تالابهای ایران کنیم.» اما این محدوده بین سازمان محیطزیست و سایر ارگانها مورد اختلاف واقع شد. به این مفهوم که در تعیین حریم خور تفاوت نظر وجود داشت. قلینژاد به جامجم میگوید: «از همان ابتدا ما موافق حریم تعیین شده از سوی این ارگانها نبودیم وقتی اختلافها بالا گرفت از مرجع حریم تالابها که به عهده وزارت نیرو یعنی سازمان آب منطقهای هست استعلام شد. این سازمان به عنوان متولی امر حریمهای خورها و تالابها به ما اعلام کرد که 2.5هکتار از این محدوده خارج از حریم خور قرار دارد. الان فاز بهرهبرداری فقط 13هزار متر مربع یعنی 1.3هکتار است.»
جادهای که صاحب ندارد
با توجه به مجوز صادر شده از وزارت نیرو حالا این پروژه خارج از محدوده حریم خور قرار گرفتهاست. در حال حاضر فاصله محل احداث این حوضچه که 1.3هکتار است طبق نظر امور آب خارج از حریم خور تشخیص دادهشده و فاصله هوایی آن تا محدوده رویشگاه جنگلهای حرا 600 متر است. درگیری و تفاوت نظر سازمان محیط زیست استان بوشهر با این نهادها بر سر این فاصله نبود بلکه بر سر این بود که این سازمان معتقد بود این منطقه جزئی از حریم خور است. اما وزارت نیرو که طبق قانون موظف است حد بستر را مشخص کند، اعلام کرد این منطقه در خارج از حریم قرار دارد. البته این تنها نکته مورد اعتراض نیست، با همه این اوصاف، آنطور که فرهاد قلینژاد میگوید در همان جلسه مورد اشاره مقرر شدهاست برای جادهکشی این پروژه دوباره مجوز گرفته شود که سازمان محیط زیست با آن مخالفت کرد هر چند وزارت راه و شهرسازی قرار منع تعقیب برای آن صادر کرد. معنای حرف مدیرکل سازمان محیط زیست بوشهر آن است که حتی درباره جادهکشی این پروژه هم برخلاف نظر این سازمان مجوزی اخذ نشدهاست. جادهای که نه مجوز محیط زیست را دارد نه سازمان آب منطقهای را. این جاده، هم راه ورود آب و سیلاب را به جنگلهای حرا میبندد و هم بستر رودخانه دلوار را تخریب میکند و البته کسی زیر بار آن هم نمیرود.
اشتغالزایی، کلیدواژه تخریب
استدلال جریان موافق با این پروژه حول محور یک واژه میچرخد؛ اشتغالزایی. کلیدواژهای برای توجیه تخریب منابع طبیعی. نهفقط خور بردستان که جایجای دیگر طبیعت این سرزمین هم با همین تابلوی اشتغالزایی نابود شده است. اما ساخت حوضچه پرورش میگو در 600 متری حریم جنگلهای حرا چقدر به اشتغالزایی منجر خواهد شد. فرهاد قلینژاد میگوید: «براساس بازدیدهای میدانی که از مناطق پرورش میگو در منطقه داشتیم اگر بخواهیم برآوردی از میزان اشتغالزایی این پروژه داشته باشیم باید بگوییم بین پنج تا 10 شغل به واسطه این طرح ایجاد خواهد شد!» فکر کنید تمام این اعتراضها به از بین بدن جنگلهای بینظیر حرا در این منطقه بهواسطه ایجاد 10 شغل است. به این مفهوم که ما تنوع زیستی یکی از بکرترین جنگلهای جهان را تنها به بهانه ایجاد 10 شغل از بین میبریم. هادی کیادلیری، کارشناس جنگل میگوید: «هر جا حرف از اشتغالزایی بوده است به ازبین رفتن محیطزیست آن منطقه منجر شده است. به نوعی اشتغالزایی کلیدواژه این تخریبهاست. در این مملکت متاسفانه به هر دلیلی توسعه را روی کشاورزی بنا کردهاند. در حالی که دنیا رفته است سراغ تولیدات پیچیده اما ما در حالی این توسعه را روی کشاورزی قرار دادیم که بوم این سرزمین به درد کشاورزی نمیخورد، چراکه 93 درصد از این سرزمین خشک و نیمهخشک است.»
آنطور که این کارشناس به جامجم میگوید: «از آنجا که کشاورزی هم تحمل بار توسعه را ندارد بنابراین از جیب منابع طبیعی این مملکت هزینه میشود. به این مفهوم که در حوزه خشک این سرزمین از 90درصد آب منابع طبیعی در کشاورزی استفاده میشود که اشتغالزایی کرده باشد! سد میزند به بهانه اشتغالزایی! این در حالی است که این کار حتی هیچ توجیه اقتصادی هم ندارد. یکی از بزرگترین دلایل تخریب منابع طبیعی هم نداشتن همین توجیه اقتصادی این کار است. یکی از چالشها در این حوزه عدم درک هزینههای زیستمحیطی در تولید است. این نگاه اشتباه در حوزه آبزیان به منطقه بحرانی رسیده است و در خیلی از موارد ما در این حوزه به نقطه ورشکستگی رسیدهایم.»
چرا حرا مهم است؟
پاسخ به چرایی اهمیت وجود یک جنگل درست مثل توضیح درباره ناپسند بودن یک امر اخلاقی است؛ به این مفهوم که بخواهیم برای شخصی از معایب انجام یک قتل توضیح دهیم، به همین اندازه بدیهی و پرواضح. اما این جنگلها یکی از باارزشترین اکوسیستمهای دنیا به شمار میآیند. این جنگلها که به واسطه وجود درختهای مانگرو با نام جنگلهای مانگرو هم شناخته میشوند در ایران حدود 27هزار هکتار وسعت دارند. ۱۰ گونه از درختهای مانگرو دردنیا وجود دارند و دو گونه از آن به نامهای «حرا» و «چندل» در ایران دیده میشوند. این جنگلها قادرند سالانه حدود شش تا هشت تن کربن را در یکهکتار از خاک ذخیره کنند. حفاظت سواحل از گزند سیلاب و سونامی، جلوگیری از فرسایش سواحل، پشتیبانی چرخه مواد مغذی موجود در آب، زیستگاه بسیار مناسب برای رشد گیاهان و جانوران، تولید اکسیژن تهیه مواد اولیه رزین و تانن، وابستگی گونههایی از ماهیان و میگوها در دورهای از زندگی خود به این درختان، استفاده از این درختان در زیست فناوری به عنوان منابع ژنتیکی، خواص طبی، کاربرد آنها در ترکیبات دارویی، زیبایی و چشمانداز طبیعی و جذب توریست؛ تنها بخشی از فواید جنگلهای حراست.