قدم نو رسیده
سیدسپهر جمعهزاده
آن جریده مکتوب، آن ضمیمه محبوب، آن برادر آقای رساله، آن حاوی ستون سرمقاله، آن صاحب صفحه رسانه، آن پدر جمله کلافها و سینجیمها، آنیکی از ما، آن سلطان قلمرو اهل کتاب، آن آلبوم عکسهای بی قاب، آن دارنده مصاحبههای کمیاب بلکه نایاب، آن ز حیث طعم و رنگ بهتر از هندوانه، گنده مطبوعات، جناب نوجوانه – دامت انتشاره- همین لعبت شکرین 16صفحهای پیش رویتان است که میبینید.
در روایات منسوخه آمده است در طول تاریخ، مستعجلترین دولتها، نشریات حوزه کودک و نوجوان بودهاند، چراکه معمولا دو،سه روز پس از جشن تأسیس به علل مختلفی ازجمله عدم تخصیص صحیح نرخ بهره استقراض بینبانکی و تقاضای اندک سوسیالیسم بازار در منحنی تراژدی انبازهها (همه این اراجیف را که جمع کنی میشود همان بیپولی خودمان!) تعطیل میگشتند. شاید با خود بگویید این سازمانهای متولی، مگر قبل از جشن تأسیس متوجه کمبود بودجه نبودند که از اول اصلا نشریهای نزنند که بعد بخواهند به تعطیلی بکشانندش. پاسخ ما این است که چرا، میدانستند ولی مشکل اینجاست که اصولا عادت دارند خلاف دانستهها عمل کنند. شاید هم شوخی میکنند؛ خلاصه اینکه بودجه نیست، مزاحم نشو آقا!
البته این نکته هم خالی از لطف نیست که برخی مدیران هم عادت بهصرفه جویی داشته و دارند. مثلا ممکن است برای استفاده صحیح از بیتالمال، مراسم افتتاحیه و اختتامیه یک نشریه حوزه نوجوان را یکی کنند و بهجای مراسم هفتم و چهلم آن مرحوم نیز بروند سفر شمال به مدت چند روز. لذا کمبود بودجه از نبود بودجه خطرناکتر است. خدا جیب مسؤولان کم بودجه را بالکل خالی نمایاناد!
القصه در یک چنین شرایط نابسامانی راوی نقل میکند روزی که نمیدانیم دقیقا چه روزی؛ به مناسبت چیزی که نمیدانیم دقیقا چه چیزی، افرادی که انصافا نمیدانیم چه کسانی، به قصدی که مطلقا نمیدانیم چه قصدی به سرکردگی شخصی که مثلا نمیدانیم چه شخصی، بهقصد دفتر روزنامه جلیلالقدر جامجم به راه افتادند.
مدیر مسؤول وقت، جناب عرفاتالملک (دامت مَحاسِناته) به دلیلی که نمیدانیم چه دلیلی، با آن جماعت همراه گردید و قول اختصاص دو صفحه از روزنامه تحت امرش را به موضوع نوجوانان داد. طولی نکشید که باز به علتی که نمیدانیم، حضرتشان با مشورت ابوالضمائم جناب گلبافالدوله (دامت ضمیماته) یک چمدان ضمیمه را برچیدند و جایش لوبیای سحرآمیزی کاشتند که از نو، جوانه بزند. (اینجای متن نگارنده احساساتی شد و فیالجمله دوستان همی گریستند)
شایان ذکر است که هیأت امنای بالادستی از بین عناوینی چون عدس باران، جوان شمالی، فرهنگ و اسفناج، وقایع الاتفاقیه، شکیب تایمز و خیارات بهاتفاق جمیع آرا، عنوان «نوجوانه» را منتخب کردند!
در مرحله بعد تیمی که اسامیشان را در صفحات این جریده بهوفور دیدهاید، تشکیل شد و قوالبی برای نشریه مذکور تنظیم، تدوین و آماده گردید. طولی نکشید تا روز دیدار هیأت بلندپایه تحریریه نوجوانه با مدیران جامجم، فرارسید. دفتری که تا دیروز آن روز، قدمگاه سیاسیون و علما و اهالی کبار و اهالی قلم و شورای جلیله تیتر بود و برای خودش بروبیایی داشت و اصول و قوانین و احکامی بر آن حاکم بود، مزین گردیده بود به قدوم پرفیض و همایونی ما. (بله، خیال کردهاید ما کم الکی هستیم؟ اتفاقا ما خیلی زیاد الکی هستیم! منظور این است که ما خوبیم!)
البته خب قدوم پرفیض و همایونی ما بهواسطه صغر سن کمی جای تعجب هم داشت. بزرگ ما شکیب الرعایا ۳7 ساله، فقط ۱۸ ساله بود و دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
این جلسه که گذشت از آبان ماه سنه 1398 هجری خورشیدی، تا بهمنماه همان سال، منجر به مسیری شد که در انتهایش، تولید اولین نشریه مصادف گردید با اولین خبرهای کرونای چینی و آن وضعیت آب دوغ خیاریاش!
القصه، عارضیم که ایجاد یک چنین ضمیمهای ذیل روزنامه قدر قدرت جامجم بر ما ثابت کرد که:
۱- مفهوم انتزاعی «مدیران دلسوز حوزه نوجوان» چند مابه ازای خارجی هم دارد و بی مصداق نیست.
۲- تولید بیش از ۴۰ شماره نشریه نوجوان پسند در دایره امکان قرار دارد و دیگر جزو ممتنعالوجودها تعریف نمیشود .
۳- همیشه خدا با نبود بودجه مواجه نیستیم در تاریخ و میشود گاهی هم کمی بودجه باشد علیالظاهر.
۴- این نتیجه را گفتهاند به شما نگوییم.
۵- یک نشریه حوزه نوجوان میتواند سالگرد خود را ببیند و کور نیست.
۶- دهه هشتادیها گودزیلا نیستند، آدمند.
۷- اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند!
در روایات منسوخه آمده است در طول تاریخ، مستعجلترین دولتها، نشریات حوزه کودک و نوجوان بودهاند، چراکه معمولا دو،سه روز پس از جشن تأسیس به علل مختلفی ازجمله عدم تخصیص صحیح نرخ بهره استقراض بینبانکی و تقاضای اندک سوسیالیسم بازار در منحنی تراژدی انبازهها (همه این اراجیف را که جمع کنی میشود همان بیپولی خودمان!) تعطیل میگشتند. شاید با خود بگویید این سازمانهای متولی، مگر قبل از جشن تأسیس متوجه کمبود بودجه نبودند که از اول اصلا نشریهای نزنند که بعد بخواهند به تعطیلی بکشانندش. پاسخ ما این است که چرا، میدانستند ولی مشکل اینجاست که اصولا عادت دارند خلاف دانستهها عمل کنند. شاید هم شوخی میکنند؛ خلاصه اینکه بودجه نیست، مزاحم نشو آقا!
البته این نکته هم خالی از لطف نیست که برخی مدیران هم عادت بهصرفه جویی داشته و دارند. مثلا ممکن است برای استفاده صحیح از بیتالمال، مراسم افتتاحیه و اختتامیه یک نشریه حوزه نوجوان را یکی کنند و بهجای مراسم هفتم و چهلم آن مرحوم نیز بروند سفر شمال به مدت چند روز. لذا کمبود بودجه از نبود بودجه خطرناکتر است. خدا جیب مسؤولان کم بودجه را بالکل خالی نمایاناد!
القصه در یک چنین شرایط نابسامانی راوی نقل میکند روزی که نمیدانیم دقیقا چه روزی؛ به مناسبت چیزی که نمیدانیم دقیقا چه چیزی، افرادی که انصافا نمیدانیم چه کسانی، به قصدی که مطلقا نمیدانیم چه قصدی به سرکردگی شخصی که مثلا نمیدانیم چه شخصی، بهقصد دفتر روزنامه جلیلالقدر جامجم به راه افتادند.
مدیر مسؤول وقت، جناب عرفاتالملک (دامت مَحاسِناته) به دلیلی که نمیدانیم چه دلیلی، با آن جماعت همراه گردید و قول اختصاص دو صفحه از روزنامه تحت امرش را به موضوع نوجوانان داد. طولی نکشید که باز به علتی که نمیدانیم، حضرتشان با مشورت ابوالضمائم جناب گلبافالدوله (دامت ضمیماته) یک چمدان ضمیمه را برچیدند و جایش لوبیای سحرآمیزی کاشتند که از نو، جوانه بزند. (اینجای متن نگارنده احساساتی شد و فیالجمله دوستان همی گریستند)
شایان ذکر است که هیأت امنای بالادستی از بین عناوینی چون عدس باران، جوان شمالی، فرهنگ و اسفناج، وقایع الاتفاقیه، شکیب تایمز و خیارات بهاتفاق جمیع آرا، عنوان «نوجوانه» را منتخب کردند!
در مرحله بعد تیمی که اسامیشان را در صفحات این جریده بهوفور دیدهاید، تشکیل شد و قوالبی برای نشریه مذکور تنظیم، تدوین و آماده گردید. طولی نکشید تا روز دیدار هیأت بلندپایه تحریریه نوجوانه با مدیران جامجم، فرارسید. دفتری که تا دیروز آن روز، قدمگاه سیاسیون و علما و اهالی کبار و اهالی قلم و شورای جلیله تیتر بود و برای خودش بروبیایی داشت و اصول و قوانین و احکامی بر آن حاکم بود، مزین گردیده بود به قدوم پرفیض و همایونی ما. (بله، خیال کردهاید ما کم الکی هستیم؟ اتفاقا ما خیلی زیاد الکی هستیم! منظور این است که ما خوبیم!)
البته خب قدوم پرفیض و همایونی ما بهواسطه صغر سن کمی جای تعجب هم داشت. بزرگ ما شکیب الرعایا ۳7 ساله، فقط ۱۸ ساله بود و دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
این جلسه که گذشت از آبان ماه سنه 1398 هجری خورشیدی، تا بهمنماه همان سال، منجر به مسیری شد که در انتهایش، تولید اولین نشریه مصادف گردید با اولین خبرهای کرونای چینی و آن وضعیت آب دوغ خیاریاش!
القصه، عارضیم که ایجاد یک چنین ضمیمهای ذیل روزنامه قدر قدرت جامجم بر ما ثابت کرد که:
۱- مفهوم انتزاعی «مدیران دلسوز حوزه نوجوان» چند مابه ازای خارجی هم دارد و بی مصداق نیست.
۲- تولید بیش از ۴۰ شماره نشریه نوجوان پسند در دایره امکان قرار دارد و دیگر جزو ممتنعالوجودها تعریف نمیشود .
۳- همیشه خدا با نبود بودجه مواجه نیستیم در تاریخ و میشود گاهی هم کمی بودجه باشد علیالظاهر.
۴- این نتیجه را گفتهاند به شما نگوییم.
۵- یک نشریه حوزه نوجوان میتواند سالگرد خود را ببیند و کور نیست.
۶- دهه هشتادیها گودزیلا نیستند، آدمند.
۷- اثبات شئ نفی ماعدا نمیکند!