سیلی که بهار را نبرد!
سال 66 سیل وحشتناكی در دربند آمد. آن موقع مهرداد زنده بود و از محل كارش به من تلفن كرد و گفت: خانم معیری -كه نمیدانم خواهر رهی معیری بود یا برادرزادهاش و همكار مهرداد بود- به من گفته: در گورستان ظهیرالدوله سیل آمده است. خانمی را میشناختم كه دبیر فرانسه بود و برای تدریس رفته بود كه سیل او را با خود برد! به مهرداد گفتم: من الان میروم. نمیدانستم چه خبر است. با ماشین به میدان تجریش رفتم و دیدم خیابان دربند پر از گِل است. گفتم: هر جور باشد من میروم! در گِل و شُلها رفتم بالا. آن موقع جوان بودم و میتوانستم. مثل حالا نبودم كه دو قدم نمیتوانم راه بروم. رفتم ظهیرالدوله و دیدم مقبره كنار پدر اصلا وجود ندارد و تماما خراب شده است! در باز بود و رفتم داخل. یاد قضیهای افتادم. قبلا درویشی در آنجا بود. یك روز دستهجمعی رفته بودیم آنجا. من چند گلدان برداشتم و آنها را آب دادم. آن درویش آمد و با من تندی كرد و گفت: اتو حق نداری به اینها دست بزنی!ب گفتم: ابرو كنار، فضولی نكن، وگرنه پوستت را میكنم!ب یا چیزی شبیه به این. واقعا از او رنجیده بودم. هر وقت میرفتم، حسابی از خجالتش درمیآمدم...
باید به او پول میدادم، چون كس دیگری كه آنجا را حفظ نمیكرد. خلاصه آن روز رفتم بالا و خانم آن درویش بدو آمد و مرا بغل كرد و با نگرانی گفت: ادرویش مرد، او را ببخش، گناهش را ببخش.ب گفتم: اچرا؟ب گفت، اشب خوابیده بودیم و سیل آمد. درویش همان موقع در اتاق بودو سكته كرد و مرد!ب تمام زندگیشان هم در سیل از بین رفته بود. گفتم: امن بخشیدمش، گناهی نكرده بودب همان موقع دیدم عده زیادی جوان كه بعضیهایشان لباس فرم تنشان بود، آنجا دارند كارهایی برای سروسامان دادن به وضعیت انجام میدهند. با تعجب پرسیدم: اچه خبر است؟ شما كه هستید؟ب گفتند اما مأمور شدهایم بیاییم و اینجا را تمیز كنیمب. به من هم گفتند: اخانم! شما در این گِل و شل اینجا چه كار میكنید؟ب گفتم: امقبره پدرم اینجاست و آمدم ببینم چه خبر استب. پرسیدند: اپدرتان كیست؟ب گفتم فلان كس. بهمحض اینكه این را گفتم، گفتند: اخیالتان راحت باشد، مقبره بهار سالم مانده، چون از سطح زمین بالاتر استب. گفتم: اشما از طرف چه كسی به اینجا آمدهاید؟ب گفتند: اآقای خامنهای گفتهاند: باید بروید آنجا و مخصوصا قبر بهار را تمیز كنیدب. آن موقع آقای خامنهای رئیسجمهور بودند. دو مقبره كنار قبر پدر به رشید یاسمی و دكتر لقمانالدوله، دو دوست نزدیك و صمیمی او تعلق داشت. خلاصه دیدم الحمدلله این سه مقبره سالم ماندهاند. بقیه همه زیر گِل بودند. آنها واقعا زحمت كشیدند و آنجا را تمیز كردند.این را از بابت قدرشناسی گفتم.