ماجرای یک رای
مرتضی رضایی ورزش
میگویند بیاخلاقی عکاس و بیاخلاقی رسانهای که آن را منتشر کرده است. تا تعریفمان از اخلاق چه باشد. درست است، شاید اگر من یا شما بودیم ممکن بود بنا به هزار و یک دلیل خودمان را قانع میکردیم که نباید آن عکس منتشر شود. نباید رای احسان حاجصفی را علنی کرد و نباید بین دو دوست فاصله انداحت. اتفاقا مشکل همینجاست. داریم از دوستی و رفاقت حرف میزنیم. نباید مسائل را با هم قاطی کرد. احسان به عنوان یک شخص و به عنوان فردی که حق و حقوقی دارد مختار است که در انتخابات به هر نفری که دلش خواست رای بدهد. او دلش خواسته و شاید صلاح را در این دیده که سردار آجرلو باید به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شود. تا اینجا همه چیز طبیعی است و مشکلی هم نیست اما به قبل از مجمع بر میگردیم. جایی که برخی فوتبالیها با سر دادن شعارهایی نظیر اینکه چرا فوتبال در دست فوتبالیها نیست علم قیام را بلند کرده بودند و به سر و صورت میزدند!
برای همین هم بود که پشت علی کریمی درآمدند. رسیدیم به مجمع و انتشار عکسی از حاجصفی در کنار کریمی. خوش و بشی در حد لالیگا و باورپذیر بودن این نکته که رای احسان قطعا به علی کریمی است. هم رفیقاش است، هم فوتبالی است و هم یکی از جنس خودش. قصه زمانی جالب میشود که احسان حتی پستی که سیدجلال در حمایت از علی کریمی گذاشته بود را لایک کرد و جالبتر اینکه پس از رسانهای شدن عکسهایش لایک خود را پس گرفت.
خردهای نمیشود به حاجصفی گرفت. او دوست داشته به آجرلو رای بدهد و مختار بوده اما همین رفتار باعث شد تا اعتباری که خود فوتبالیها داشتند از بین برود. حتما این را در کوچه و بازار شنیدهاید که میگویند:«خودشان، خودشان را قبول ندارند.» این انتخابات هم تمام شد و رفت و علی کریمی از همان بیست و خردهای رای فوتبالیها فقط 9 رای داشت. به قول دوستی کاش یک نفر به او رای نمیداد و تعداد رایهای جادوگر به عدد 8 میرسید...