سرباز امام زمان(عج) باشید
مادرم و رفقای آقاجان وقتی درباره ایشان صحبت میكنند، میگویند: ما كسی را به مهربانی ایشان و با این همه لطافت روح ندیدهام. من دو نفر را در زندگی دیدهام كه حتی به دشمنان خود هم عشق میورزیدند، یكی آقاجان بودند و یكی دكتر چمران! آقاجان حتی در لحظهای كه قرار بود ایشان را تیرباران كنند، سعی كردند به سربازانی كه آنجا بودند بفهمانند: سعی كنید سرباز امام زمان(عج) باشید و راه رسولا...(ص) را ادامه بدهید! وقتی بعد از ملاقات آخر با پدر در زندان بلند شدیم كه اتاق را ترك كنیم، مادرم دست پدرم را بوسیدند و پدرم یك دسته اسكناس یك تومانی را به مادرم و چندتایی را به من و زهرا دادند. ما این اسكناسها را تا سالهای سال داشتیم تا یك وقتی كه در شهرستان بودیم، كسی آنها را از ما امانت گرفت و پس نداد! خیلی دل من سوخت، چون یادگاری بود كه از پدرم برایم باقی مانده بود، آن هم در آخرین لحظه و آخرین دیدار.
تیتر خبرها