بادهای موسمی؛ نیامده میروند
ما مشكل شخصی با آقای دكتر و دیگر افراد مشابه نداریم، اما ماجرای شهرتهای اینچنینی كه بیمنطق هنری واقعی شكل میگیرند، همیشه عجیبند، هر چند مثل بادهای موسمیاند، از
یك طرف میآیند و از طرف دیگر میروند، اما در همان چند صباحی كه هستند، لطمات زیادی میزنند به صحنه هنر، به مردمی كه آنها را میشنوند و دنبال و كمكم به بدخوانیها عادت میكنند و آنها را خوب میپندارند!
فكرش را بكنید! به روزی افتادهایم كه خواننده بیشتر از اینكه دنبال تمرین و تسلط روی صدایش باشد، درصدد كنسرت گذاشتن و كسب درآمد است و اصلا هم به این فكر نمیكند كه چه كالایی با چه كیفیتی برای عرضه دارد. خواننده نگران این نیست كه كیفیت اجرایی صحنهای كه دارد چندین و چند پله از اجراهای استودیوییاش ضعیفتر است، اما برای پرش روی صحنه برنامهریزی میكند و میخواهد كار تازهای انجام دهد، اصلا هم مهم نیست این كار چقدر خوب از كار در بیاید و تا چه اندازه مایه طنز شود، مهم این است كه یك اتفاق جدید بیفتد، حالا به هر قیمتی. البته این را هم در پرانتز باید گفت همین خواننده پرنده، جناب بهنام بانی هم خواننده خوبی است و هم
با جنبه است.
به همین خاطر راحتتر از دیگران میشود نامش را آورد و دربارهاش حرف زد. منظور فقط همان رفتار خاص او و گروهش روی صحنه است و بس.
اینها روایت خوانندگانی است كه كسب درآمد، برایشان یك طرف مهم ماجراست، اما از آن طرف چهرهای مانند مسعود صابری هم ظهور میكند كه چند تخصص دارد و نیازی به پول ندارد، اما ته صدایی دارد و دلش میخواهد شهرت را در بعد هنری كه عموما محبوبیت و مخاطب بیشتری هم دارد، تجربه كند و حاضر است برایش كلی هم هزینه بدهد.
خب! راستش همه اینها اتفاقات گذراست. چند صباحی
شنیده شدن و كم كم محو شدن است. به قول حافظ «خوش درخشیدن و دولت مستعجل بودن» است و عمری نخواهد داشت.
طی همین سالهای اخیر تا دلتان بخواهد روی صحنه «جاون جاون» و «هایهای» خوانده شده و از زمین به هوا و از هوا به زمین پریدهاند، اما نیامده رفتهاند. خب... چه عرض كنم دست خالی كه نرفتهاند. بقیهاش را دیگر خودتان میدانید. حرفهای تكراری نزنیم و از این روزها كه هر كسی با هر توان میانهای میتواند خواننده شود، عبور كنیم، روزهایی كه هر چه ما از آنها عبور میكنیم، همراهی هان میكنند و از ما رد نمیشوند. هی تعدادی میروند یا حذف میشوند و عدهای دیگر میآیند. همین است دیگر... صحنه برای همه جا دارد. شما هم بفرمایید.
یك طرف میآیند و از طرف دیگر میروند، اما در همان چند صباحی كه هستند، لطمات زیادی میزنند به صحنه هنر، به مردمی كه آنها را میشنوند و دنبال و كمكم به بدخوانیها عادت میكنند و آنها را خوب میپندارند!
فكرش را بكنید! به روزی افتادهایم كه خواننده بیشتر از اینكه دنبال تمرین و تسلط روی صدایش باشد، درصدد كنسرت گذاشتن و كسب درآمد است و اصلا هم به این فكر نمیكند كه چه كالایی با چه كیفیتی برای عرضه دارد. خواننده نگران این نیست كه كیفیت اجرایی صحنهای كه دارد چندین و چند پله از اجراهای استودیوییاش ضعیفتر است، اما برای پرش روی صحنه برنامهریزی میكند و میخواهد كار تازهای انجام دهد، اصلا هم مهم نیست این كار چقدر خوب از كار در بیاید و تا چه اندازه مایه طنز شود، مهم این است كه یك اتفاق جدید بیفتد، حالا به هر قیمتی. البته این را هم در پرانتز باید گفت همین خواننده پرنده، جناب بهنام بانی هم خواننده خوبی است و هم
با جنبه است.
به همین خاطر راحتتر از دیگران میشود نامش را آورد و دربارهاش حرف زد. منظور فقط همان رفتار خاص او و گروهش روی صحنه است و بس.
اینها روایت خوانندگانی است كه كسب درآمد، برایشان یك طرف مهم ماجراست، اما از آن طرف چهرهای مانند مسعود صابری هم ظهور میكند كه چند تخصص دارد و نیازی به پول ندارد، اما ته صدایی دارد و دلش میخواهد شهرت را در بعد هنری كه عموما محبوبیت و مخاطب بیشتری هم دارد، تجربه كند و حاضر است برایش كلی هم هزینه بدهد.
خب! راستش همه اینها اتفاقات گذراست. چند صباحی
شنیده شدن و كم كم محو شدن است. به قول حافظ «خوش درخشیدن و دولت مستعجل بودن» است و عمری نخواهد داشت.
طی همین سالهای اخیر تا دلتان بخواهد روی صحنه «جاون جاون» و «هایهای» خوانده شده و از زمین به هوا و از هوا به زمین پریدهاند، اما نیامده رفتهاند. خب... چه عرض كنم دست خالی كه نرفتهاند. بقیهاش را دیگر خودتان میدانید. حرفهای تكراری نزنیم و از این روزها كه هر كسی با هر توان میانهای میتواند خواننده شود، عبور كنیم، روزهایی كه هر چه ما از آنها عبور میكنیم، همراهی هان میكنند و از ما رد نمیشوند. هی تعدادی میروند یا حذف میشوند و عدهای دیگر میآیند. همین است دیگر... صحنه برای همه جا دارد. شما هم بفرمایید.
تیتر خبرها