ترجمهفروشی یكی از راههای راحت برای ناشر شدن است، این ماجرا بسیاری را به این مسیر كشانده كه از طریق انتشار ترجمه یك اثر، بخشی از توجه مخاطب را به سمت خود جلب كنند
آشفتهبازار ترجمه فروشی
یك ماه پیش رسانهها از انتشار ترجمه یك رمان روسی خبر دادند و به دنبال آن فروشگاههای اینترنتی كتاب نیز فروش ویژهای برایش قرار دادند تا اینطور مخاطبان را دعوت به خرید كتاب كنند. رمانی از یك نویسنده اهلروسیه كه برحسب ظاهر در زمان خودش قدر ندیده، ولی این اثرش به عنوان یكی از آثار برجسته قرن بیستم معرفی شده است. هنوز كتاب بهخوبی توزیع نشده بود كه از یكی از دوستان كتابفروشم شنیدم ترجمه دیگری از این رمان چند روز دیگر رونمایی خواهد شد اول باورم نشد، ولی وقتی در پایگاه اطلاعرسانی ناشر جستوجو كردم متوجه شدم خبر دوست كتابفروشم درست بود و همین روزها ترجمه دیگری از این كتاب توسط ناشر ثانی! رونمایی میشود. كاری به این ندارم كه چرا یك اثر سالها در محاق بوده و ناگهان به صورت همزمان و در فاصله كمتر از یك ماه دو ترجمه از آن راهی ویترین كتابفروشیها شده كه میتواند پیامهای خاصی در خود داشته باشد كه مجال رمزگشایی از آنها در این مقال نیست، ولی یك سؤال مطرح است كه تكلیف مخاطب در این آشفتهبازار آثار ترجمهای چیست و چه كسی باید به این سؤال پاسخ در خور بدهد! نمونهای كه بالاتر به آن اشاره كردم یك مورد دمدستی و نزدیك بود وگرنه تا دلتان بخواهد از این موارد میتوان نام برد كه اگر همراه این گزارش باشید برخی نمونهها را با هم مرور خواهیم كرد و یكی دو پیشنهاد برای جلوگیری از سردرگمی در این آشفتهبازار ردیف كردهایم.
یكی از مرسومترین مدلها برای انتخاب یك اثر برای برگردان به زبان فارسی برگزیده شدن آنها در جوایز ادبی است. نوبل ادبیات، پولیتزر، بوكر و... راههایی است كه میتواند یك كتاب را در اولویت ترجمه قرار دهد. هرچند برخی نویسندهها قبل از اینكه برگزیده نوبل یا سایر جوایز شوند برخی آثارشان به فارسی ترجمه شده، ولی گاهی پیش آمده كه نوبل نویسندهای را به عنوان برگزیده خود انتخاب میكند كه تا پیش از آن نامی از او در محافل ادبی در میان نبوده و به همین خاطر این انتخاب میتواند زمینه آغاز یك ماراتن ترجمه را در میان ناشران ایجاد میكند. ماراتنی كه اغلب در آن خبری از دقت و تاحدودی رعایت امانت نیست، بلكه اول شدن و پشت ویترین قرار گرفتن مساله است. رمان «صد سال تنهایی» اثر مشهور گابریل گارسیا ماركز نویسنده برنده نوبل اهل كلمبیا تاكنون
ده بار به فارسی ترجمه شده كه این نشان میدهد اوضاع ترجمه در كشور بهشدت آشفته است؛ در حالی كه اگر با یكی دو ترجمه خوب كه اتفاقا در میان این ده ترجمه موجود است، قرار بود ماركز بخوانیم این اتفاق میسر میشد و باقی ترجمهها كاركردشان در بازار نشر روشن نیست و به نظر میرسد كاركردهای دیگری غیر از افزودن به ادبیات و سنت ترجمه ادبی پشت آنهاست.
در ادامه باید برای مثال به سوتلانا الكسیویچ، نویسنده اهل بلاروس اشاره كرد كه در سال ۲۰۱۵ برگزیده نوبل ادبیات شد. نویسندهای كه وقتی برگزیده شد مایه تعجب بسیاری شد، زیرا تا پیش از آن اسم و رسمی از او نبود و كسی گمان نمیكرد بتواند در باشگاه نوبلیستها قرار بگیرد، ولی برای برخی ناشران این انتخاب موضوع مهمی نبود بلكه ترجمه یك اثر از این نویسنده مساله بود.
كتاب «زمزمههای چرنوبیل» اولین كتابی بود كه از این نویسنده اهل بلاروس در ایران ترجمه شد. كتابی كه ابتدا با عنوان «صداهایی از چرنوبیل» راهی بازار كتاب شد، البته همینجا در پرانتز باید بگویم كه چند ناشر با فاصله زمانی اندكی این كتاب را روانه بازار كردند و از همین عنوان برای اثرشان استفاده كردند، ولی مدتی پس از آن ترجمه دیگری با عنوان زمزمههای چرنوبیل روانه بازار كتاب شد.
شهرام همتزاده، مدیر گروه زبان روسی دانشگاه شهید بهشتی و مترجم زمزمههای چرنوبیل كه آن را از روسی به فارسی بازگردانده میگوید: «پیش از این، دو ترجمه دیگر نیز از این كتاب روانه بازار شده بود و هردوی آنها را دیده بودم كه بخشی از آنها دارای اشتباهات ترجمهای و بعضا حذفیات بود كه البته همیشه مقصر مترجم نیست، چون این كتابها یك بار به انگلیسی ترجمه شده و بعد به فارسی برگردانده میشود ممكن است سبب این نواقص شود. مثلا ترجمه عنوان كتاب از روسی میشود «دعای چرنوبیل» كه به نوعی دعای مربوط به آن منطقه است، ولی در ترجمه انگلیسی «Voices from Chenobyl» صداهایی از چرنوبیل ترجمه شده است. از این رو عبارت كتاب را زمزمههای چرنوبیل انتخاب كردم كه به معنای اصلی عنوان روسی كتاب نزدیك است.»
اما دیگر مهم نیست كه ناشری برای این كتاب وقت گذاشته و طبق ادعای مترجم اجازه انتشار اثرش را به زبان فارسی گرفته تا به دست مخاطب برسد و بتواند در نزدیكترین حالت به متن اصلی از خوانش آن بهره ببرد. همینجا باید یادآوری كنم اخیرا با وجود چند ترجمه از این اثر به زبان فارسی ترجمه دیگری از آن نیز راهی كتابفروشیها شده كه نشان میدهد این بازی تمامی ندارد!
ولی نكته اینجاست كه مخاطب خیلی در جریان این اتفاقات نیست و همین كه میبیند روی جلد كتابی عبارت «برنده نوبل ادبیات» درج شده ترغیب میشود آن را تهیه كند ولی گاهی (نه همیشه) در دام رقابت سودآور میان ناشران میافتد و در واقع هزینه اعتمادش را پرداخت میكند. باید گفت ناشر با ترجمهفروشی صاحب عنوان «ناشر» شده است در حالی كه همهچیز همیشه «اول بودن» نیست، بلكه دقت در ترجمه و رعایت امانت در برگردان به فارسی مساله مهمی در ترجمه آثار غیرفارسی است كه میتواند هم كیفیت كار را بالا ببرد و هم تجربه مثبتی در ذهن خواننده بهجا بگذارد.
ترجمه در اسرع وقت
درصدد انكار جایگاه بسیاری از فعالان عرصه ترجمه نیستم ولی آنچه میگویم مبتنی بر مشاهداتم است. مشاهداتی كه بر اثر حضور مستمر در این زمینه كسب شده است. اگر از بسیاری از آثار مهم ادبیات جهان گذر كنیم كه نامهای مهمی آنها را ترجمه كردهاند ـ در چند شماره قبل برخی از این اسامی را معرفی كردیم ـ آثار نویسندگان درجه دو یا كمتر مطرح غربی توسط مترجمانی به فارسی برگردانده شده كه برخی از آنها حتی دایره واژگان گستردهای ندارند و در انتخاب كلمات درمانده میشوند. البته قبل از اینكه بخواهم وارد این مبحث شوم باید اشاره كنم كه «ناشران نقابدار» حتی سراغ شاهكارهای ادبیات كلاسیك جهان هم رفتهاند و كارهای مهمی نظیر «جنگ و صلح» یا «برادران كارامازوف» را نیز در سیاهه فعالیتهایشان دارند و چه كسی است كه دلش نخواهد شاهكار داستایوفسكی را نخواند و طبق یك قاعده كلی رسیدن به جنس تقلبی در بازار ایران راحتتر از رسیدن به جنس اصل است.
شتابزدگی در ترجمه و انتشار آثار در بازار كتاب ایران بهقدری بالاست كه گاهی مخاطب را از انتخابش پشیمان میكند. حال بگذریم كه سرانه مطالعه در ایران زیر ۱۵ دقیقه است و با در نظر گرفتن این مساله این میزان عجله و شتابزدگی در رساندن یك اثر به ویترین كتابفروشیها معنا ندارد.
سال ۲۰۱۶ ترجمه رمان برگزیده پولیتزر همان سال به دستم رسید و خب وسوسه شدم باز كنم و بخوانم. از نام مترجم بگذریم كه باید گفت هیچ اسم و رسمی نداشت كه حتی اگر داشت هم قابل دفاع نبود. متن آشفته و سراسر ایراد از نظر دستور زبان فارسی سبب شد با وجود علاقهام به خواندن ترجیح دادم كتاب را ببندم و كنار بگذارم تا اینكه بخواهم با ترجمه دست و پنجه نرم كنم. تجربهای كه با گذشت چند سال هنوز از ذهنم پاك نشده است، حتی همین اواخر نیز تجربه دیگری در همین زمینه داشتم كه كاملا آشكار بود مترجم در حكم زبانگردان ظاهر شده و ردی از ترجمه اثر و ایجاد رابطه نزدیك ذهنی و زبانی بین مخاطب و نویسنده آن دیده نمیشد و حتی خوانندهای كه برای اولین بار از آن نویسنده داستانی میخواند متوجه میشد كه نویسنده در انتخاب كلمات هم نتوانسته موفق ظاهر شود. در این بین ناشر به اعتمادی كه مخاطب به او و اعتبارش كرده فكر نمیكند و بیمحابا ترجمههای بیكیفیت را روانه بازار میكند.
ترجمهام را پس بده!
یكی دیگر از اتفاقاتی كه در زمینه آثار ترجمه با آن روبهرو هستیم، ماجرای ترجمهدزدی است كه باید آن را از مصادیق سرقت ادبی دانست. برای نمونه رمان «ملت عشق» اثر نویسنده تركیهای، الیف شافاك، كه در ایران از جمله آثار پرفروش است، علاوه بر ترجمه ناشر اصلی، ترجمههای تقلبی آن نیز بهوفور در بازار كتاب یافت میشود. ارسلان فصیحی، مترجم این كتاب درباره ترجمههای دیگر از این كتاب میگوید: «الیف شافاك كتابی به نام ملت عشق ندارد، ملت عشق نامی است كه من برای ترجمه فارسی كتاب شافاك انتخاب كردم. شما چطور میتوانید كتابی را كه با این نام وجود ندارد ترجمه كنید و نامش را ملت عشق بگذارید؟! شافاك كتابی به این نام ندارد، اسم را من گذاشتهام، پس اسم ترجمههای دیگر هم دزدی است.»
تصور كنید چه حجم كتاب تقلبی، قاچاق، دزدی یا هر اسم دیگری كه روی آن میشود گذاشت در بازار وجود دارد كه عملا مترجمی پشت آن نیست، بلكه احتمالا ناشرنماها با اندك تغییراتی در برخی جملات ترجمه ناشران دیگر، اثر را به نام خود منتشر میكنند. البته این اتفاق از سوی «ناشران نقابدار» صورت میگیرد كه نیازمند برخورد قانونی با چنین متخلفانی هستیم!
باز هم در اینجا مخاطبی كه شنیده اثری در بازار با عنوان ملت عشق پرفروش است بدون توجه به نام مترجم و ناشر سراغ كتاب را میگیرد و اگر در دام یكی از فروشندگان این قبیل آثار بیفتد، تجربه تلخی از خرید یك اثر در ذهنش ثبت خواهد شد و دود این بیسر و سامانی در چشم مخاطبانی میرود كه بیخبر از همهجا قصد خواندن یك اثر ادبی داشتهاند.
چند پیشنهاد
اگر میخواهید ترجمهای از یك اثر انتخاب كنید بههیچوجه شتابزده عمل نكنید. به هر حال شما قرار است برای تهیه یك كتاب هزینه پرداخت كنید پس قبل از دست به جیب شدن، بهتر است اندكی جستوجو كنید و از چند نفر كه احتمالا ترجمه مورد نظر شما را مطالعه كردهاند نظرخواهی كنید تا با چشم باز به كتاب دلخواهتان برسید.
گاهی ممكن است نام یك مترجم بزرگ روی یكاثر مهم باشد كه بهتنهایی میتواند عاملی برای انتخاب باشد، ولی گاهی زبان و نثر اثر برای مخاطب امروزی سنگین و دیریاب است و ترجمههای جدیدتر میتواند لذت مطالعه را دوچندان كند، بههمین خاطر بهتر است بخشهایی از ترجمههای موجود را قبل از خریدن مقایسه كنید و نثری را كه ارتباط بهتری با آن برقرار كردهاید، انتخاب كنید!
كتابسازی مولفه مهمی در كیفیت كتابهاست. ناشری كه برای ترجمهاش زحمت كشیده و هزینه پرداخت كرده در كتابسازی (اعم از طراحی جلد، انتخاب قلمی كه كتاب با آن تایپ شده، صفحهبندی و...) نیز دقت بسیاری میكند تا نتیجه با كیفیتی ارائه كند، در حالی كه ناشران بازاری در بسیاری از موارد بالا بیدقت و كیفیت رفتار میكنند كه میتواند مشخصه خوبی باشد.
سلبریتیهای مترجم
همین چند شب پیش داشتم از مقابل ویترین یك كتابفروشی در خیابان انقلاب رد میشدم كه نام یكی از بازیگران سینما و تئاتر روی جلد یك كتاب توجهم را به خود جلب كرد و این سؤال را در ذهنم پررنگ كرد كه واقعا این چهره مشهور خودش این كتاب را ترجمه كرده است؟
یكی دیگر از اتفاقاتی كه این روزها در بازار نشر ایران شاهد آن هستیم حضور چهرههای معروف مترجم است؛ چهرههای معروفی كه به واسطه نمایش آثارشان در سینما یا تلویزیون تبدیل به چهره مطرح شدهاند و حالا با ترجمه آثار ادبی و گاهی تخصصی در بازار كتاب نیز خودی نشان میدهند. در پی ارزشگذاری روی آثار ترجمه شده توسط این قشر نیستیم ولی این طیف كه فعالیت جدی در این زمینه ندارند نیز دستكمی از طیف قبلی ندارند و تنها به واسطه این كه در رشته تخصصی خود مانند سینما یا تئاتر صاحبنام هستند ترجمه اثرشان مورد توجه قرار میگیرد؛ در حالی كه روشن نیست چرا مخاطب ایرانی باید ترجمه اثری از یك نویسنده خارجی را بخواند كه نه موفقیتی در جهان ادبیات داشته و نه جریانی به وجود آورده است؟
در كنار چهرههای معروف مترجم باید به مترجمهای چهره نیز اشاره كرد كه مخاطب به اعتماد چند اثر موفقی كه ترجمه كردهاند، آثار دیگر آنها را نیز میتواند تهیه كند و بخواند، ولی این تمام ماجرا نیست! گاهی یك مترجم اثر موفق یك نویسنده را به فارسی برمیگرداند ولی گاهی به سفارش ناشر دست به ترجمه اثری از نویسندهای میزند كه اعتباری در میان اهل ادبیات ندارد ولی ناشر با رنگ و لعاب دادن به اثر و به اعتبار اسم مترجم، حاشیه سود خوبی از آن كتاب برای خودش دست و پا میكند.
-
فیفا بهترین داور بین من و پرسپولیس است
-
آشفتهبازار ترجمه فروشی
-
4 دقیقه تا غنیسازی 20درصد
-
یک ایرانی 24 ساله مقابل جانسون
-
«پناه آخری» در ایستگاه آخر
-
فیلترینگ در انتخاب پرزیدنت
-
چند و چون چندهمسری
-
یک تورم، کاملا «خود رو»
-
همهچیز تحت كنترل است!
-
واقعیت حذف و اضافه مشاهیر
-
عذرخواهی بعد از 2349 سال
-
پیام سانتریفیوژهای نسل نو
-
یک ایرانی 24 ساله مقابل جانسون
-
تلویزیون، انتخاب اول مخاطبان برای پیگیری برنامههای دینی و مذهبی است
-
آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کرد
-
ائتلاف «سائرون»: پرونده استیضاح عبدالمهدی تکمیل شد