دُرّ تلویزیون

در زادروز زنده‌یاد ضیاءالدین دری به سراغ برخی از دوستانش رفتیم و نگاهی به كارنامه هنری‌اش انداختیم

دُرّ تلویزیون

سال 1332 بعد از به دنیا آمدن دو خواهر به دنیا آمد. بچه محله نواب بود و خانه كودكی‌اش واقع در چهارراه سالار، بین رضایی و خاكباز بود. او كسی نیست جز ضیاءالدین دری، نویسنده، كارگردان و تهیه‌كننده‌ای كه مردادماه سال 97 در اثر عارضه كبدی درگذشت. این هنرمند اصالتا اهل شهر ساوه بود كه پس از مرگش، یك خیابان در ساوه به نام او نامگذاری شد و یك سردیس از او در آن مكان قرار گرفت. دری برخلاف برخی از كارگردانان كه سالی چند اثر نمایشی در سینما و تلویزیون می‌سازند، این طور نبود و سعی می‌كرد قدم‌هایش را با تأمل بردارد. به همین دلیل برای نگارش كارهایی كه می‌ساخت وقت زیادی می‌گذاشت. برایش مهم نبود كه چند سال عمرش را برای كارهایش می‌گذارد، آنچه اهمیت داشت این بود كه بتواند یك اثر ماندگار تولید كند تا مخاطبان با تماشای آن نه‌تنها سرگرم شوند، بلكه به دانش‌ آنها هم اضافه شود. همین دغدغه او منجر به تولید دو اثر تاریخی در تلویزیون شد. یكی به نام كیف انگلیسی و دیگری كلاه‌پهلوی. او در قالب این دو مجموعه تاریخی در قالب داستان‌های دراماتیك به بخشی از تاریخ ایران پرداخت كرد تا به‌واسطه این آثار مردم را در جریان تاریخ گذشته قرار بدهد. پخش سریال كیف انگلیسی او در دهه 70 توانست نظر بسیاری از مخاطبان را جلب كند و با این‌كه بیش از دو دهه از پخش این سریال گذشته، اما همچنان در یاد و خاطره مردم باقی مانده است، حتی به گفته برخی از منتقدان و هنرمندان، هیچ‌وقت نمی‌توان تاریخ مصرف برای این سریال تعیین كرد، زیرا همیشه دیدنی است و می‌تواند نگاه مخاطبان را به خودش جلب كند. او با ساخت مجموعه كلاه‌پهلوی هم تلاش كرد، خاطره خوب سریال كیف انگلیسی را تكرار كند. با توجه به زادروز او علاوه‌بر این‌كه نگاهی به كارنامه این هنرمند داشتیم با هنرمندانی كه با او همكاری داشتند هم به صحبت نشسته‌ایم.

كلاه‌پهلوی؛ یكی از پر بازیگرترین سریال‌ها
«كلاه‌پهلوی» پس از كیف انگلیسی، دومین سریال تاریخی زنده‌یاد سید ضیاءالدین دری به شمار می‌رود. دری برای ساخت این مجموعه تلویزیونی باز هم به سراغ تاریخ رفت و قصه‌ای تاریخی را برای مخاطبان روایت كرد. البته او داستان كلاه‌پهلوی را در جغرافیایی به تصویر كشید كه ساختگی بود، اما قصه روایتگر خیلی از اتفاقات واقعی بود كه در دل تاریخ برای همیشه حك شده است. این هنرمند در این اثر، بخشی از بی‌عدالتی‌ها و سختگیری‌های اربابی نسبت به رعیت‌ها و حتی همسرش را نشان می‌دهد تا یادآور آن دوران باشد و نسل سوم آشنایی كاملی نسبت به آنها پیدا كنند و بدانند كلاه‌پهلوی یعنی چه!
این سریال جزو یكی از پربازیگرترین سریال‌های تلویزیون محسوب می‌شود كه در آن داریوش فرهنگ، زنده‌یاد داود رشیدی، رضا كیانیان، مریلا زارعی، امین حیایی، شقایق فراهانی، محمدرضا شریفی‌نیا، ماه‌چهره خلیلی و... به ایفای نقش پرداخته بودند.
دری در این سریال ریسك بزرگی هم انجام داد و این‌كه نقش محوری سریال را به امیرعلی دانایی سپرد كه تا قبل از آن تجربه بازی نداشت، چه برسد به این‌كه در یك سریال تاریخی نقش آفرینی كند. او تا قبل از بازی در این سریال، مدل تبلیغات بود.
داستان سریال كلاه‌پهلوی با محوریت شخصی به نام فرخ باستانی، جوانی ایرانی از طبقه فقیر جامعه پیش می‌رود؛ او پس از تحصیل در مدرسه دارالفنون تهران، برای ادامه تحصیل به پاریس می‌رود.
پاریس در روزهای پس از جنگ جهانی اول شرایط سختی دارد. این وضعیت فشار زیادی به فرخ می‌آورد. فرخ طی حوادثی با دختری ایرانی-‌‌ فرانسوی به نام بلانش آشنا می‌شود كه از پدری فرانسوی و مادری ایرانی متولد شده ‌است. فرخ طی ماجراهایی با بلانش ازدواج می‌كند و موفق می‌شود سمت منشی‌گری حسن تقی‌زاده سفیر وقت ایران در پاریس را در فاصله سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ به دست آورد؛ تقی‌زاده هنگام بازگشت فرخ باستانی به ایران، طی نامه‌ای خطاب به علی‌اصغر حكمت وزیر فرهنگ و معارف توصیه می‌كند از فرخ در دستگاه حكومت استفاده كند و... این سریال هم در زمان پخش با نظرات متفاوتی همراه شد. عده‌ای سریال را دوست داشتند و تعدادی دیگر نه، حتی این اختلاف‌نظر در میان بازیگران سریال كلاه‌پهلوی هم رخ داد.



سریالی روی موج انتقادات
نام فرهاد فخرالدینی برای اهالی موسیقی همراه با آثار مهم موسیقایی كشور است ولی برای مخاطبان تلویزیونی به احتمال خیلی زیاد یادآور سریال «كیف انگلیسی» ساخته مرحوم سید ضیاءالدین دری است. سریالی كه در اواخر دهه 70 از شبكه یك سیما پخش می‌شد و روایتی تاریخی از دهه 20 شمسی را برای مخاطب با چاشنی عشق بازگو می‌كرد. این مجموعه با بازی‌های درخشان هنرمندان آن،‌ در سیر داستانی خود به مسائل سیاسی آن روزگار، زندگی و فرهنگ مردم و به‌خصوص طبقه روشنفكر و نخبه سرك می‌كشد و روایتی پر فراز و فرود از روزهای نه‌خیلی دور سیاست ایران را به مخاطب نشان می‌داد. مجموعه‌ای كه در زمان پخش با سر و صدا و البته استقبال بسیار همراه بود؛ این در حالی است كه آن زمان شبكه‌های اجتماعی به شكل امروز بر همه شئون سایه نینداخته و واكنش‌ها محدودتر از امروز بود و اگر در آن زمان این پدیده وجود داشت، احتمالا موج گسترده‌ای از انتقاد و استقبال را با خود همراه می‌كرد. در این مجموعه روند اضمحلال كاراكتر اصلی، منصور ادیبان، كه در ابتدا روزنامه‌نگاری تحصیلكرده و روشنفكر با ایده‌ها و شعارهای آزادی‌خواهانه و استقلال‌طلبانه است و در نهایت نماینده مجلس می‌شود و با تطمیع انگلیسی‌ها وارد بازار داد و ستدهای سیاسی می‌شود و از شعارهایش فاصله می‌گیرد، با چیره‌دستی به نمایش درمی‌آید. این فیلم در حالی پخش شد كه به ذائقه بسیاری خوش نیامد و همزمانی برخی بخش‌های سریال با اتفاقات سیاسی روز جامعه، باعث انتقاد نمایندگان مجلس به سازنده و
صدا و سیما شد.



ناگفته‌های دری از دوران كودكی
«ما با نان پخت خانگی سال‌های كودكی را ‌گذراندیم. آن موقع هنوز نان‌پزهای محلی وجود داشتند. خانم‌های روستایی بودند در خیابان نواب در سطح پایین‌تر از سطح ما زندگی می‌كردند و می‌آمدند برای مادر من نان می‌پختند، هر 40 روزی یك‌بار پخت نان داشتیم. آب از طریق میراب محل می‌آمد. اهالی جمع می‌شدند، خانه ما در كوچه بن‌بستی به‌نام مقتدری بود. مردهای محل می‌رفتند و نوبت می‌گرفتند، آب از داخل جوی می‌رفت داخل حوض و بعد می‌رفت در شیب آب‌انبارخانه ذخیره می‌شد و در حوض هم بود تا نوبت آب بعدی. این بافت زندگی ما بود. پدرم یك بروكرات نزدیك به تكنوكرات بود و سواد ابتدایی داشت و تا ششم ابتدایی خوانده بود و اصالتا ساوه‌ای بود. از سال 1316 وارد تهران شده بود، یك مدتی در محضر كار می‌كرد، بعد هم كارمند دخانیات می‌شود و سال 1322 رئیس اداره انحصار تریاك می‌شود. پدرم فرمانده مبارزه با تریاك قاچاق بود.»



نشد كه بشود
سیدضیاءالدین دری قرار بود سریال سنجرخان را كارگردانی كند، حتی پیش از فوت بخشی از نگارش آن را به سرانجام رسانده بود، اما از آنجا كه عمرش به دنیا نبود، نتوانست درباره سردار «سنجرخان» كاری بسازد و در نهایت ساخت این سریال به محمدحسین لطیفی واگذار شد. اگر دری به خاطر عارضه كبدی فوت نمی‌شد، قطعا این سریال هم جزو كارهای ماندگار تلویزیون می‌شد كه دری آن را ساخته بود. سردار سنجرخان قهرمان مبارزه با استكبار بود. او معروف به سردار اكرم فرزند حاج یوسف مالك روستای نران از توابع شهر سنندج و فرزند جیران‌خانم از خانواده اردلان (خاندان حاكم كردستان) و فرزند چهارم از ۹ فرزند خانواده بود.



سر صحنه قلبش از كار افتاد!
رضا فیاضی، بازیگر: خدا بیامرز ضیاءالدین دری در كار بسیار جدی و علاقه‌مند بود. چنان با شور و علاقه كار می‌كرد كه همه هنرمندان را به‌وجد می‌آورد. یكی از ویژگی‌های رفتاری آقای دری این بود كه به‌شدت سر كار حرص و جوش همه چیز را می‌خورد، حتی نسبت به فیلمبرداری هم حساسیت زیادی داشت.
هر وقت سر صحنه سریال كلاه‌پهلوی او را می‌دیدم در دلم او را ستایش می‌كردم و خطاب به او می‌گفتم الهی قربونت برم، مراقب قلبت باش!. به یاد دارم در یكی از صحنه‌ها، هنرور باید سینی نوشیدنی را سرو می‌كرد و یك جمله خطاب به بازیگر اصلی می‌گفت، اما از آنجایی كه خیلی نظارت روی بخش هنروران نمی‌شود و بی‌آن‌كه آموزشی دیده باشند از آنها دعوت می‌كنند، هنرور مربوطه نمی‌توانست درست این جمله را بیان كند و همین باعث شده بود كه آقای دری مرتب حرص و جوش بخورد. از بس سر این صحنه حرص خورد، قلبش گرفت و افتاد! و بعد عوامل او را به بیمارستان بردند. به همین دلیل تاكید كردم او جزو كارگردانانی بود كه راحت رضایت به صحنه نمی‌داد و خیلی با وسواس كارش را انجام می‌داد. یعنی از همه فرصتی كه برای كار در اختیار داشت استفاده می‌كرد و زمانش را به بطالت نمی‌گذراند.
از سوی دیگر خیلی نگران زمان بود و مرتب به عوامل تاكید می‌كرد تا زمانی که نور را از دست نداده‌ایم، كار ادامه داشته باشد. گرچه قبل از بازی در سریال تلویزیونی كلاه‌پهلوی به من پیشنهاد بازی داده بود، اما شرایط برای كار فراهم نشده بود. تا این‌كه در این پروژه با هم همكاری داشتیم. به‌یاد دارم زمان‌هایی كه فرصت بود با هم درباره مسائل مختلف گپ می‌زدیم و در مجموع مرد بسیار باسواد و محترمی بود.



كیف انگلیسی تاریخ مصرف ندارد!
فخرالدین صدیق‌شریف، بازیگر: به نظرم شادروان دری یك كارگردان مولف بود و به طور كامل به همه چیز احاطه داشت. واقعا به كارگردانی تسلط داشت و بسیار تاریخ را می‌شناخت به‌ویژه تاریخ معاصر را. كمتر اتفاق می‌افتاد همكاران سوالی از او بپرسند و او پاسخ سوال را ندهد.
من این افتخار را داشتم در سریال كلاه‌پهلوی با او همكاری داشتم. گرچه این هنرمند آثار معدودی ساخته، اما دو سریال تاریخی‌اش كیف انگلیسی و كلاه‌پهلوی جزو آثار ماندگار تلویزیون است و مردم خاطرات زیادی از این دو سریال دارند. به‌ویژه سریال كیف انگلیسی كه تاریخ مصرف هم ندارد و 50 سال دیگر هم پخش شود، باز موضوع و سریال برای مخاطبان تماشایی خواهد بود.


خاطرات سفر به لبنان
امین زندگانی، بازیگر: به یاد دارم اولین خروج من از كشور با فیلم سینمایی من و دبورا به كارگردانی، نویسندگی و تهیه‌كنندگی زنده‌یاد ضیاءالدین دری مصادف شد كه این فیلم را در خارج از ایران و در لبنان ضبط كردیم. البته نمی‌دانم چرا این فیلم هرگز اكران نشد، اما در مجموع برای ضبط این فیلم دو ماه در لبنان بود و هر روز این فیلم برایم خاطره بود. او بسیار مسلط به كارگردانی سینما و تلویزیون بود و جزو كارگردانان صاحب سبك بود. واقعا خلأ چنین بزرگانی حس می‌شود، زیرا كنار آنها می‌توان كسب تجربه كرد و آقای دری هم اساتید برجسته بود كه متاسفانه خیلی زود جامعه هنری را ترك كردند. ان‌شاءا... سایه پیشكسوتان همیشه بالای سر ما باشد.