با شما هستم آقای حججی...
حامد عسکری شاعر و نویسنده
الان فكر میكنم حدودا پنج شش ساله باشد. سه سال است دیگر نیستی. با همان چشمهای عمیق و لبخند به لب که زل زدهای به اهل خانه و فقط تماشا میكنی. پسر حالا بزرگتر شده و نبودنت بیشتر به چشمش میآید. این كرونا دیر یا زود تمام میشود و پسرت باید مدرسه برود. پای برگههای اردو رفتن و كارنامههایش باید ا امضا شود. شاید به مادرش چیزی نگوید و گلایهای نكند، اما بیخ دلش خواهد لرزید و همان دقایق قبل از خواب به چشمهای بشاشت زل زده و بغض خواهد كرد. آقای محسن حججی شما را میگویم كه حالا سه سال از خاطره آن عكس میگذرد. همانكه مثل بمب توی مجازی تركید. همان كه یك اسكرین شات از آن ویدئوی هراسآور بود. تو با دستهایی بسته و لبهایی ترك خورده چشم دوخته بودی به دوربین داعشیها و لرزش دوربین گواهی میداد كه انگار دارد از یك شیر در زنجیر فیلمبرداری میكند و ترس نزدیك است زهرهاش را بتركاند. سه سال است همان چشمها حالا همه جا هستند. بیشمار پیكسل شدهاند روی كوله زائران اربعین. بیشمار نقاشی شدهاند روی جلد دفترهای بچهها. بیشمار صفحه زمینه تلفنهمراه و لپتاپ شد آن چشمها. به قول حاج علی توی دستگاه امام حسین میخواهی باشی نباش.. تصمیم گرفتی باشی. برای همیشه در قلب همه به خاطر همین هیچجا نبودی... اوج جوانیات كه میشد به گردش و تفریح و لذت بود را بیدوربین و بیخبر رفتی به روستاها. از آستین خدا بیرون آمده بودی كه از كار مردم گرهی واكنی. خدا كارهایت را دید، خرید. عزیز كردهاش شدی. بردت پیش خودش. میدانی آقا حسن. كار كارستانت اما اینجا بود كه برای دهه هفتادیها و هشتادیها شدی قهرمان. این نسل الحمدلله تعریفی از جنگ و قهرمان نداشتند هرچه بود یا از دریچه سینما دیده بودند یا تلویزیون و رسانه. قهرمان واقعی كه هم سن و سال خودشان باشد و از بین خودشان بلند شده باشد و رفته باشد وسط معركه و آن قیامت را بر پا كرده باشد را تابه حال زیست نكرده بودند. تو به نسل خودت به همسن و سالهای خودت هویت و اعتباری بیش از قبل بخشیدی. از وسط عصر اینستاگرام و لایك و فالو و آنفالو و كتونی و تیشرت برند پر زدی به ذات و فطرت انسان و شد آنچه دیدی و دیدیم... آقا محسن! حال ایران خوش نیست. حال جهان خوش نیست. از آن بالا تو بهتر میبینی. حالا كه فرماندهات هم كنارت هست. به این فكر كن اگر بودید دوتایی چه كار میكردید. شما آن ورید دستتان بازتر است. محرم دارد میرسد. یك عصری با حاج قاسم بروید دم خیمه سیدالشهدا وقت بگیرید. ملاقات كنید. بگویید محرم نزدیك است حواسشان به ما زمینیها باشد. دق میكنیم. ببین كی گفتم.
تیتر خبرها
-
كابوس دنیای بیشبکه
-
داستان غنیمتهای فرهنگی جنگ
-
ماهچهره به دیدار پروین رفت
-
پنج احتمالدرباره وعده گشایش اقتصادی
-
پایان تلخ قصه ســــــها
-
تیر خلاص به پیکر واپسین پراید!
-
مسابقه صندلیهای خالی در مدارس
-
شـكـســتن خــط توطئه
-
در ستایش بیروت
-
با شما هستم آقای حججی...
-
مدل جدید اقتصاد سورپرایزی
-
سیلی سفر
-
بههم ریختگی در دولت ترامپ
-
دوباره بر می خیزیم