4نکته در باب آزادی در نظام ما
پرویز امینی: بخشی از انتقاداتی كه به نظام وارد میشود حول شعار آزادی است و هركسی بخواهد به خودش هویت بدهد، حول این موضوع فعالیت میكند. مرز آزادیهای غیرقابل قبول و قابلقبول نامشخص مانده و در واقع مرز مطالبه آزادی مشروع و مقبول با آزادی نامقبول و ناهنجار مشخص نشده است.
در این مساله، پدیده پهلوانپنبهسازی در كشور در حوزه تفكر و سیاست روی میدهد. عناصری به بهانه نبود آزادی برای اظهار آرا و عمل سیاسیشان تبدیل به قهرمانان سیاسی در كشور میشوند.
این موضع منفعل در قبال آزادی در نظام ما به نظرم مساله اول است.
مساله دوم وضعیت پارادوكسیكالی است كه در حوزه آزادی داریم؛ یعنی آنجا كه آزادیها محدود شده در عمل پاردوكسیكال برخورد شده است. مثلا اینستاگرام آزاد است ولی رسانه دیگری مانند توییتر بسته است.
اگر خلافی بخواهد روی دهد فقط از توییتر صورت نمیگیرد و فرد خلافكار هم قسم نخورده فقط از طریق توییتر مرتكب تخلف شود.
حالا پارادوكس مضاعف چیست؟ این است كه توییتر را فیلتر كردهاید و به لحاظ قانونی محدود شده ولی تقریبا تمام مسؤولان در آن صفحه رسمی دارند بههرحال این وضعیت پارادوكسیكال است كه هم محدود است و هم در آن صفحه دارند.
سومین مساله تعارض ادعا و عمل در آزادی است؛ یعنی آنهایی كه؛ شعار و پرچم آزادی را بلند كردند وقتی، به عمل رسیدند دچار تعارض شدند.
چهارمین مورد، نامتوازن و نابرابر بودن نسبت قدرت با آزادی است، به نظرم معقول این است كه هرجا قدرت بیشتر میشود باید آزادی محدود شود و نهادهای نظارتی نظارت كنند و هرجا قدرت كمتر است باید با دادن آزادیهای حداكثری این خلأ قدرت جبران شود. مثلا در ماجرای هفتتپه، كارگری كه چند ماه حقوق نگرفته باید از بالاترین سطح آزادی برخوردار باشد نه اینكه دستگاه قضایی او را بازداشت كند.
مجموع این چهار عنصر این وضعیت را صورتبندی كردند به شكلی كه وجود آزادی و ادراك از آن وضعیت قابل نقدی به وجود آورده است.