طعم تلخ محرومیت
مسأله تحصیل کودکان افغانستانی ساکن ایران به موضوع پیچیدهای تبدیل شده است. در عین این که بسیار ساده است.در سالهای مختلف مدیریتهای مقطعی و موقت در کشور، مانع تحصیل مهاجران افغانستانی شده بود، طوری که تبعات اجتماعی این وضعیت به حدی بالا رفت که مسؤولان را مجبور به تجدید نظر درباره تصمیم خود کرد.
مسأله این است تعدادی از نوجوانان بر اساس اینکه یا گذرنامه و روادید یا کارت اقامت در ایران ندارند یا در آخرین سرشماری ایران حضور نداشته اند، با توجه به هر شرایطی از ادامه تحصیل در کشور محروم میشدند.
طبیعی است وقتی نوجوان پرجنب و جوشی که از ادامه تحصیل محروم شده است، مجبور به انتخاب راههای دیگری برای کسب تجربه و پرکردن وقت خود و حتی کار کردن میشود. کودکان و نوجوانانی که در سنین پایین تن به کار میدهند تنه به تنه هر خلافکاری در کوچه پسکوچههای حاشیههای شهر، زیست نامتعارفی را برای ادامه زندگی خود انتخاب میکنند. این مسأله برای نوجوانان مطرح است، وقتی شرایط آموزش و تربیت فرهنگی مهیا نشود، خلافکاری شیرینترین آموزش جایگزین خواهد بود.قطعا این اتفاق، نهتنها برای آینده همان نوجوان مثل زهر مار است بلکه تلخی آن به کام جامعه هم چشانده میشود.
در شرایطی که فضا برای تحصیل مهاجران نوجوان در کشور فراهم است و با توجه به دستور رهبر انقلاب که مهاجران افغانستانی، چه با اقامت قانونی و چه غیرقانونی نباید عقب بیفتند اما موانع قانون جدید برای محصلان بهوجود آمده است. شاید این موانع مقطعی رفع شود اما باید به وضعیت کلی تحصیل و حق شهروندی افغانستانیهای مقیم ایران به دقت رسیدگی شود.
جمعیت افغانستانی ما در حال حاضر بیش از دو میلیون نفر است که نزدیک ۶۰۰هزار نفر نوجوان در سن تحصیل دارد. عقل حکم میکند برای مدیریت این جمعیت باید تصمیمی قطعی و نه مقطعی، توسط مسؤولان جامعه اعلام شود تا از این گونه مسائل دیگر در کشور مطرح نشود.
مسأله این است تعدادی از نوجوانان بر اساس اینکه یا گذرنامه و روادید یا کارت اقامت در ایران ندارند یا در آخرین سرشماری ایران حضور نداشته اند، با توجه به هر شرایطی از ادامه تحصیل در کشور محروم میشدند.
طبیعی است وقتی نوجوان پرجنب و جوشی که از ادامه تحصیل محروم شده است، مجبور به انتخاب راههای دیگری برای کسب تجربه و پرکردن وقت خود و حتی کار کردن میشود. کودکان و نوجوانانی که در سنین پایین تن به کار میدهند تنه به تنه هر خلافکاری در کوچه پسکوچههای حاشیههای شهر، زیست نامتعارفی را برای ادامه زندگی خود انتخاب میکنند. این مسأله برای نوجوانان مطرح است، وقتی شرایط آموزش و تربیت فرهنگی مهیا نشود، خلافکاری شیرینترین آموزش جایگزین خواهد بود.قطعا این اتفاق، نهتنها برای آینده همان نوجوان مثل زهر مار است بلکه تلخی آن به کام جامعه هم چشانده میشود.
در شرایطی که فضا برای تحصیل مهاجران نوجوان در کشور فراهم است و با توجه به دستور رهبر انقلاب که مهاجران افغانستانی، چه با اقامت قانونی و چه غیرقانونی نباید عقب بیفتند اما موانع قانون جدید برای محصلان بهوجود آمده است. شاید این موانع مقطعی رفع شود اما باید به وضعیت کلی تحصیل و حق شهروندی افغانستانیهای مقیم ایران به دقت رسیدگی شود.
جمعیت افغانستانی ما در حال حاضر بیش از دو میلیون نفر است که نزدیک ۶۰۰هزار نفر نوجوان در سن تحصیل دارد. عقل حکم میکند برای مدیریت این جمعیت باید تصمیمی قطعی و نه مقطعی، توسط مسؤولان جامعه اعلام شود تا از این گونه مسائل دیگر در کشور مطرح نشود.