نسخه Pdf

می‌گفتم مامورم تا مردم شک نکنند!

گفت‌وگو با پسر تحصیلکرده‌ای که سارق دریچه‌های فاضلاب شد

می‌گفتم مامورم تا مردم شک نکنند!

خانواده‌ای با وضع مالی خوب دارد و خودش نیز تحصیلکرده است اما اتفاقی در زندگی‌اش رخ داد که باعث شد به راه کج برود. دانشجویی که قرار بود برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود حالا به اتهام سرقت دریچه‌های فاضلاب باید به زندان برود.

 چطور دستگیر شدی؟
همیشه حواسم بود کسی مرا نبیند اما این دفعه حین سرقت پسر جوانی از پنجره خانه‌اش شاهد سرقت من می‌شود. شاهد جوان چون از آن فاصله نمی‌توانسته پلاک خودرویم را ببیند، گوشی تلفن همراهش را برمی‌دارد و فیلمبرداری می‌کند. با این کار یک تیر و دو نشان شد. از یک طرف مستندی درست کرد که نشان می‌داد من سرقت می‌کنم و از طرف دیگر هم با زوم کردن دوربین گوشی‌اش، شماره پلاک خودروی مرا به‌دست آورده و در تماس با پلیس در اختیار آنها قرار داده‌بود.
 چند مورد سرقت داری؟
حقیقتش من از آن دزدان با کلاس نیستم که حساب سرقت‌هایم را بنویسم و بستگی دارد چند مورد را بتوانم سرقت کنم. اما در کل آمارش از دستم در رفته‌است.
 سرقت‌ها را چطور انجام می‌دادی؟
در خیابان‌ها پرسه می‌زدم و با دیدن دریچه فاضلاب که فلزی باشد، آن را سرقت می‌کردم. خودرویم را طوری مقابل دریچه‌ها قرار می‌دادم که کسی متوجه سرقت نشود. از طرفی اگر کسی می‌دید و شک می‌کرد می‌گفتم‌مامور اداره آب و فاضلاب یا شهرداری یا ارگان دیگری هستم. اسمش زیاد مهم نبود وقتی می‌گفتم‌مامور، عابران راهشان را کج می‌کردند و می‌رفتند و حتی منتظر شنیدن بقیه حرف‌هایم هم نمی‌شدند.
 با دریچه‌های سرقتی چه می‌کردی؟
چکار می‌کردم جز این‌که آنها را به ضایعاتی‌ها بفروشم.
 به چه قیمتی؟
قیمت اصلی‌شان که بالای یک میلیون است ولی از من ۲۰۰ یا ۳۰۰هزار تومان می‌خریدند. برای من که لنگ 1000 تومان بودم خیلی پول بود.
 چرا لنگ هزار تومان بودی؟
وقتی خمار مواد باشی 1000 تومان هم برایت کلی پول است.
 تو ماشین داشتی؟ چرا با ماشینت کار نمی‌کردی؟
مگر می‌شود مواد مصرف کنی و پشت فرمان بنشینی. از طرفی یک معتاد که حال کار کردن ندارد، آن هم گاز و ترمز گرفتن در هوای سرد زمستان و گرمای تابستان. لابد می‌گویی وضع مالی‌ات خوب است که خودرو داری. باید بگویم که این خودرو را پدرم خریده که شاید به هوای آن بتوانم ترک کنم.
 با این حساب خانواده‌ات وضع مالی خوبی دارند.
بله،خانواده تحصیلکرده‌ای دارم. خودم هم درس خوانده‌ام و مدرک لیسانس دارم. قرار بود به خارج از کشور بروم اما همه چیز یک دفعه تغییر کرد.
 چرا این اتفاق افتاد؟
تصادف شدیدی کردم و تا مدت‌ها قسمت زیادی از بدنم داخل گچ بود. بعد از بهبود هم دردهایم کم نشد. برای تحمل دردهایم مجبور به مصرف داروهای قوی شدم. داروها قطع شد اما دردهایم ادامه داشت. بهتر بگویم من معتاد نشئگی داروها شده‌بودم. همین موضوع باعث شد به مواد روی بیاورم و زندگی‌ام را با دست خودم نابود کنم. خانواده‌ام که از ماجرا باخبر شدند اول سعی کردند ترکم دهند اما موفق نشدند بعد از نظر مالی مرا در تنگنا گذاشتند تا مجبور به ترک شوم. اما من به‌جای ترک مواد به سرقت روی آوردم.
 چند وقت است مواد می‌کشی؟
فکر کنم یک سالی می‌شود.
 سابقه داری؟
نه اولین بار است دستگیر می‌شوم.
 چه شد به فکر این شیوه سرقت افتادی؟
یکی از دوستانم مغازه ضایعاتی دارد و
چند باری که پیش او رفته‌بودم، فهمیدم این دریچه‌ها قیمتی است.
 به این فکر نمی‌کردی،بعد از سرقت کسی داخل چاه بیفتد؟
معتاد که به این چیزها فکر نمی‌کند. فقط فکر این است از خماری بیرون بیاید.
 خانواده‌ات می‌دانند، دستگیر شدی؟
بله دیروز پدرم را دیدم. می‌گفت اگر قول بدهم ترک کنم و به درسم ادامه دهم، پیگیر کارهایم می‌شود و برایم وکیل می‌گیرد.
 حالا می‌خواهی ترک کنی؟
فکر کنم بهترین زمان برای ترک است. راستش خودم از این وضع خسته شده‌ام.