قیل و قال
جابر به دخترش زیبا: پسره، پسر خوبیه؟
زیبا: آره پسر خوبیه، بچه مسلمونه.
جابر: اِ چقدر خوب. آخه آدم هر چقدر هم كه خودش بیدین و ایمون باشه، وقتی میخواد دخترشو شوهر بده، دوست داره به آدم مومن بده.
جابر: اگه میخوای كار بزرگی بكنی، باید كاری كنی كه دشمنات كارها تو بزرگ كنن.
سرگرد: ما به جای اینكه گرهها رو باز كنیم، فقط داریم گرهها رو میشمریم.
مانیا: جابر، این بازی بدون خون تموم نمیشه. شك نكن.
جابر: خون من یا خون تو؟!
حامد خطاب به مادرش: راحت سر تو روی بالش بذار. احقب كج و راست میشه ولی گم نمیشه.
جابر: گذشته اگر خوب بود كه نگذشته بود.
(سریال انقلاب زیبا)