نمای نزدیک قهرمان
برنا خانم از کلاس نهم! برنا که مهر امسال به کلاس نهم میرود
من برخلاف خیلی از آدمها قسمتها پرشور و هیجان و نقطه اوج قصهها را دوست ندارم. یعنی دوست دارم، ولی نه به آن اندازه که قسمتهای آرام و معمولی را میپسندم. قسمتهایی که شخصیتها در کنار هم نشستند، صحبت میکنند، قدم میزنند و میشود در کنارشان حرکت کرد و بیشتر با آنها آشنا شد. با همین تصور همیشه توی هیاتها، وقتی مداح یا سخنران از روز عاشورا صحبت میکنند. من در خیالم به روزهای قبل از عاشورا میروم. به یک روز معمولی در مدینه که امام حسین (ع) مشغول کار در نخلستان هستند، بچههایشان را در آغوش میگیرند و برای اهالی مدینه تفسیر قرآن میگویند. وقتی به این روزهای عادی و معمولی فکر میکنم صحنهی عاشورا برایم پرشورتر و حماسیتر میشود. بعد انگار قهرمانهای قصه را بهتر میشناسم و هر چه برای آنها رخ بدهد به عمق جان من نفوذ میکند. کتاب این هفته هم همین ژانر محبوب من است. «برادر من تویی» صحنههای آرام پیش از حادثه عظیم کربلا را تصویر میکند. ماجرا از یک روز در جنگ صفین شروع میشود که نوجوانی ناشناس به میدان میآید و قهرمانهای سپاه مقابل را شکست میدهد. هیچکس او را نمیشناسد ولی شمشیر زدنش همه را به یاد امام علی (ع) میاندازد. وقتی به طرف خیمه امام علی (ع) برمیگردد مشخص میشود این نوجوان ناشناس، حضرت عباسِ (ع) چهارده ساله است. باقی داستان زندگی حضرت عباس را روایت میکند، از روزی که امام علی (ع) با مادر ایشان ازدواج کردند تا روز آخر که کنار امام حسین (ع) به شهادت میرسند. قسمت محبوبم از کتاب آنجایی است که عمار، ابوذر و چند نفر دیگر مشغول صحبت با امام علی (ع) در مورد خلیفه سوم هستند. امام مشغول کندن یک چاه اند. آب تازه از چاه بیرون میآید و امام به دست حضرت عباس (ع) مشکی میدهند تا میان اصحاب آب پخش کنند. نویسنده روند تاریخ را به صحنهای تبدیل کردهاست که میتوان تماشایش کرد. صدای تاریخ از میان گفتوگوهای عمار و ابوذر شنیده میشود. قطعا چنین صحنهای در واقعیت اتفاق نیفتاده اما به احتمال زیاد به آنچه اتفاق افتاده نزدیک است و به همین خاطر است که من کتابهایی با این سبک را دوست دارم. احساس میکنم به شخصیتهای تاریخ نزدیکترم، صدایشان را شنیدهام و آنها را به خوبی میشناسم. بین روایتهای کربلا یک کتاب دیگر هم همین ویژگی محبوبم را داشت. کتاب «ماه به روایت آه» که داستان زندگی حضرت عباس از تولد تا عاشورا را با زاویه دید افراد مختلفی روایت میکرد. این کتاب را چندسال پیش خواندم و خیلی خیلی دوستش داشتم. هم زاویه دیدش را هم قلم نویسنده را. ولی خانم دبیر تحریریه گفتند قبلا معرفی شده. اما برای شما نوجوانهای عزیز مخاطب ستون من، در این روزهای محرمی خواندن هر دوی این کتابها حتما جذاب و مفید است. انگار بعد از خواندنش با یک حضرت عباس (ع) جدید رو به رو میشویم. کسی که او را بهتر میشناسیم و برایمان دقیقا مانند یک قهرمان خیلی نزدیک و خیلی مهربان به نظر میرسد. آن وقت روضههای روز تاسوعا معنا و رنگ دیگری میگیرند.