نگاهی به شیوه انتقال ارزشهای اخلاقی در قالب داستان کودک
عبرتآموزی یا الگوگیری
یکی از کتابهایی که همیشه به دوستان که علاقهمند به داستاننویسی کودک معرفی میکنم، کتاب «هدیه خاله نگین» است؛ یکی از آثار نویسنده نامآشنا، خانم افسانه شعباننژاد. فکر میکنید چه ویژگی بارزی در این کتاب وجود دارد که هر نویسنده کودکی باید آن را بخواند؟ فضای بومی و روستایی داستان؟ این ویژگی را دارد ولی چیز مهمتری مد نظر من است. جملات کوتاه و ساده و نثر مسجع و آهنگین؟ این یکی که از ویژگیهای نثر خانم شعباننژاد است ولی میخواهم چیز دیگری بگویم.
دنیای کودکانه شخصیتها؟ خانم شعباننژاد خیلی خوب میتواند به دنیای کودکان نزدیک شود ولی این هم مد نظر من نیست. نمیدانید؟ ... خودم بگویم؟ ... قبل از اینکه ویژگی بارز این کتاب را بگویم، به این سوال فکر کنید.
اگر بخواهید اهمیت و ارزش راستگویی را برای کودکان، در قالب یک داستان بیان کنید، از چه داستانی استفاده میکنید؟ احتمالا یکی از گزینههایی که به ذهنتان میرسد، داستان «چوپان دروغگو» است. یعنی برای بیان ارزش راستگویی، داستان شخصیتی را بگوییم که راستگو نبود و سرش به سنگ خورد و در انتها نتیجه بگیریم که پس راستگویی چیز خوبی است. این روش القای ارزشهای اخلاقی یا ترویج رفتارهای مثبت، یک روش معمول در داستانهای کودک و خردسال است. میخواهیم کودک مسواک بزند، داستان کودکی را میگوییم که مسواک نزد و دنداندرد گرفت. میخواهیم ضرر تماشای زیاد تلویزیون را نشان بدهیم، داستان کودکی را میگوییم که زیاد تلویزیون تماشا کرد و چشمدرد گرفت. میخواهیم فرزندمان به والدینش کمک کند، داستان کودکی را میگوییم که کمک نکرد و بلایی سرش آمد و ... این نوع قصهها و داستانها براساس تکیه بر ویژگی عبرتآموزی انسان نوشته شدهاند. سوال اینجاست که آیا این روش برای کودک نیز تاثیرگذار است؟ آیا روشهای مؤثرتری برای ارائه ارزشها در قالب قصه، وجود ندارد؟
ما بزرگترها، شخصیتهای قوی، توانا و دوستداشتنی داستانها را بیشتر از شخصیتهای ضعیف، ناتوان و بداخلاق دوست داریم. برای ما، شخصیت رابینهود که شجاعانه مقابل ثروتمندان میایستد و برای کمک به فقرا میجنگد، بیشتر از شخصیت پرنسجان تنبل و خودخواه و پولپرست، انگیزهبخش است. در حالیکه اگر بخواهیم به ویژگی عبرتآموزیمان توجه کنیم، باید شخصیت پرنسجان، بیشتر از رابینهود روحیه بخشندگی و سخاوت را در ما بیدار کند ولی میبینیم که اینطور نیست. ما در درونمان به دنبال الگوها و قهرمانان دوستداشتنی هستیم که رفتارهایشان را تقلید کنیم. همین ویژگی الگوپذیری و تقلید، در کودکان، خیلی بیشتر و پررنگتر از بزرگترهاست. بهخصوص که کودکان هنوز به آن درجه از رشد عقلی نرسیدند که قدرت تحلیل داشته باشند و بتوانند از داستانهای چوپان دروغگویی درس اخلاق بگیرند. حالا با این دیدگاه، برویم سراغ کتابخانه فرزندمان و کتابهایش را بازنگری کنیم. چند درصد از کتابهایش به روش عبرتآموزی نوشته شده و چند درصد به روش معرفی قهرمان و با تکیه بر ویژگی الگوپذیری؟
هر زمان این بحث را در میان فعالان حوزه کودک مطرح میکنم، این سوال برایشان ایجاد میشود که اینطوری داستان خیلی بیمزه میشود و شخصیتمان لوس و بچهمثبت؛ کودکی که راستگوست، به والدینش احترام میگذارد و امانتدار است. چنین داستانی هیچ فراز و فرود و جذابیتی ندارد. اینجاست که کتاب «هدیه خاله نگین» را برایشان میخوانم. این کتاب سه داستان دارد که در هرکدام به یک ویژگی اخلاقی توجه شده است. شخصیت اصلی این سه داستان، دختر کوچولویی است به نام سوگلی. در داستان اول که همنام اسم کتاب است، مادر سوگلی به خانه همسایه میرود تا به او در پخت نان کمک کند. سوگلی در خانه تنهاست که شوهر خاله نگین به در خانه آنها میآید. او یک سبد انگور دارد ولی کلیدش را نیاورده و خاله نگین هم بیرون رفته و کسی نیست در خانهشان را باز کند. شوهر خاله نگین سبد انگورش را گوشه حیاط خانه سوگلی میگذارد تا بعدا بیاید و آن را ببرد. سوگلی در غیبت مادر حسابی گرسنه میشود. حیوانات مختلف به او میگویند که برود و از انگورها بخورد و هر بار سوگلی وسوسه میشود ولی یکدفعه به یاد میآورد که انگورها مال آنها نیست. سوگلی در این کشمکش است که از گرسنگی خوابش میبرد. در صحنه پایانی داستان، مادر به خانه آمده و بوی نان تازه همه جا پیچیده و خبری هم از سبد انگور نیست. وقتی سوگلی سر سفره مینشیند تا نان بخورد، خاله نگین با یک ظرف انگور شسته میآید و شیرینی امانتداری سوگلی با طعم انگور، در کام مخاطب کودک، به زیبایی مینشیند. خانم شعباننژاد بدون اینکه دست شخصیت را به هیچ رفتار ناپسندی آلوده کند، ارزش امانتداری را به کودک منتقل میکند. کودک هم با الگوگیری از شخصیت سوگلی میتواند در موارد مشابه، عملکرد صحیح را یاد بگیرد. از طرف دیگر سوگلی، یک بچهمثبت آرمانی و دور از دسترس نیست. حیوانات داستان، درواقع همان وسوسههای درونی سوگلی هستند و گفتوگوی سوگلی با آنها، روش مقابله با وسوسهها را به کودک میآموزد. دو داستان دیگر کتاب هم همین ویژگی را دارند. علاوهبراین، این سه داستان زیبا، در قالب پویانمایی هم تولید و از شبکه پویا پخش شدهاند. خانم شعباننژاد کتابهای دیگری هم به این سبک داستانی دارد به نامهای «گلدونه برگ پونه» و «ماهگل بهتر از گل».
داستانهای خانم شعباننژاد را مانند شعرهایشان، میتوان بارها و بارها خواند و از شیرینی آن لذت برد.
دنیای کودکانه شخصیتها؟ خانم شعباننژاد خیلی خوب میتواند به دنیای کودکان نزدیک شود ولی این هم مد نظر من نیست. نمیدانید؟ ... خودم بگویم؟ ... قبل از اینکه ویژگی بارز این کتاب را بگویم، به این سوال فکر کنید.
اگر بخواهید اهمیت و ارزش راستگویی را برای کودکان، در قالب یک داستان بیان کنید، از چه داستانی استفاده میکنید؟ احتمالا یکی از گزینههایی که به ذهنتان میرسد، داستان «چوپان دروغگو» است. یعنی برای بیان ارزش راستگویی، داستان شخصیتی را بگوییم که راستگو نبود و سرش به سنگ خورد و در انتها نتیجه بگیریم که پس راستگویی چیز خوبی است. این روش القای ارزشهای اخلاقی یا ترویج رفتارهای مثبت، یک روش معمول در داستانهای کودک و خردسال است. میخواهیم کودک مسواک بزند، داستان کودکی را میگوییم که مسواک نزد و دنداندرد گرفت. میخواهیم ضرر تماشای زیاد تلویزیون را نشان بدهیم، داستان کودکی را میگوییم که زیاد تلویزیون تماشا کرد و چشمدرد گرفت. میخواهیم فرزندمان به والدینش کمک کند، داستان کودکی را میگوییم که کمک نکرد و بلایی سرش آمد و ... این نوع قصهها و داستانها براساس تکیه بر ویژگی عبرتآموزی انسان نوشته شدهاند. سوال اینجاست که آیا این روش برای کودک نیز تاثیرگذار است؟ آیا روشهای مؤثرتری برای ارائه ارزشها در قالب قصه، وجود ندارد؟
ما بزرگترها، شخصیتهای قوی، توانا و دوستداشتنی داستانها را بیشتر از شخصیتهای ضعیف، ناتوان و بداخلاق دوست داریم. برای ما، شخصیت رابینهود که شجاعانه مقابل ثروتمندان میایستد و برای کمک به فقرا میجنگد، بیشتر از شخصیت پرنسجان تنبل و خودخواه و پولپرست، انگیزهبخش است. در حالیکه اگر بخواهیم به ویژگی عبرتآموزیمان توجه کنیم، باید شخصیت پرنسجان، بیشتر از رابینهود روحیه بخشندگی و سخاوت را در ما بیدار کند ولی میبینیم که اینطور نیست. ما در درونمان به دنبال الگوها و قهرمانان دوستداشتنی هستیم که رفتارهایشان را تقلید کنیم. همین ویژگی الگوپذیری و تقلید، در کودکان، خیلی بیشتر و پررنگتر از بزرگترهاست. بهخصوص که کودکان هنوز به آن درجه از رشد عقلی نرسیدند که قدرت تحلیل داشته باشند و بتوانند از داستانهای چوپان دروغگویی درس اخلاق بگیرند. حالا با این دیدگاه، برویم سراغ کتابخانه فرزندمان و کتابهایش را بازنگری کنیم. چند درصد از کتابهایش به روش عبرتآموزی نوشته شده و چند درصد به روش معرفی قهرمان و با تکیه بر ویژگی الگوپذیری؟
هر زمان این بحث را در میان فعالان حوزه کودک مطرح میکنم، این سوال برایشان ایجاد میشود که اینطوری داستان خیلی بیمزه میشود و شخصیتمان لوس و بچهمثبت؛ کودکی که راستگوست، به والدینش احترام میگذارد و امانتدار است. چنین داستانی هیچ فراز و فرود و جذابیتی ندارد. اینجاست که کتاب «هدیه خاله نگین» را برایشان میخوانم. این کتاب سه داستان دارد که در هرکدام به یک ویژگی اخلاقی توجه شده است. شخصیت اصلی این سه داستان، دختر کوچولویی است به نام سوگلی. در داستان اول که همنام اسم کتاب است، مادر سوگلی به خانه همسایه میرود تا به او در پخت نان کمک کند. سوگلی در خانه تنهاست که شوهر خاله نگین به در خانه آنها میآید. او یک سبد انگور دارد ولی کلیدش را نیاورده و خاله نگین هم بیرون رفته و کسی نیست در خانهشان را باز کند. شوهر خاله نگین سبد انگورش را گوشه حیاط خانه سوگلی میگذارد تا بعدا بیاید و آن را ببرد. سوگلی در غیبت مادر حسابی گرسنه میشود. حیوانات مختلف به او میگویند که برود و از انگورها بخورد و هر بار سوگلی وسوسه میشود ولی یکدفعه به یاد میآورد که انگورها مال آنها نیست. سوگلی در این کشمکش است که از گرسنگی خوابش میبرد. در صحنه پایانی داستان، مادر به خانه آمده و بوی نان تازه همه جا پیچیده و خبری هم از سبد انگور نیست. وقتی سوگلی سر سفره مینشیند تا نان بخورد، خاله نگین با یک ظرف انگور شسته میآید و شیرینی امانتداری سوگلی با طعم انگور، در کام مخاطب کودک، به زیبایی مینشیند. خانم شعباننژاد بدون اینکه دست شخصیت را به هیچ رفتار ناپسندی آلوده کند، ارزش امانتداری را به کودک منتقل میکند. کودک هم با الگوگیری از شخصیت سوگلی میتواند در موارد مشابه، عملکرد صحیح را یاد بگیرد. از طرف دیگر سوگلی، یک بچهمثبت آرمانی و دور از دسترس نیست. حیوانات داستان، درواقع همان وسوسههای درونی سوگلی هستند و گفتوگوی سوگلی با آنها، روش مقابله با وسوسهها را به کودک میآموزد. دو داستان دیگر کتاب هم همین ویژگی را دارند. علاوهبراین، این سه داستان زیبا، در قالب پویانمایی هم تولید و از شبکه پویا پخش شدهاند. خانم شعباننژاد کتابهای دیگری هم به این سبک داستانی دارد به نامهای «گلدونه برگ پونه» و «ماهگل بهتر از گل».
داستانهای خانم شعباننژاد را مانند شعرهایشان، میتوان بارها و بارها خواند و از شیرینی آن لذت برد.