رانندگی کامیون یک سبک زندگی است که قصههای خودش را دارد
کتابهای پایه یک دار!
علی غنی شاعر و کتابفروشی که به قول راننده کامیونها پایه یک دور نزدن دارد
کامیون و شغل رانندگی ترانزیت، فقط یک کار تنها نیست. این شغل برای خودش یک سبک زندگی است. کامیوندارها با تنهایی و جاده و طبیعت خو گرفتهاند و این شیوه زندگی موجب شده است که بیشتر با زندگی تنهایی و ماجراجویانه و مزایا و معایبش آشنا بشوند. در این گوشه از هفتگ دوکتاب کامیونی را به حضورتان معرفی میکنیم.
کامیون
کتاب کامیون(فیلمنامه) نوشته مارگریت دوراس و ترجمه قاسم روبین است. دوراس، رماننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، مقالهنویس و فیلمساز تجربی فرانسوی است که در قرن بیستم میزیست. معروفترین اثر او، فیلمنامه «هیروشیما عشق من» است که نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه اورجینال شد. او در آخرین روزهای عمرش یک اتوبیوگرافی ۵۴صفحهای برای خداحافظی از طرفداران و خانوادهاش منتشر کرد. در آخرین قسمت آن که در آگوست ۱۹۹۵ نوشته شده بود، اینطور آمده است: «فکر میکنم تمام شده. زندگیام به سر آمده. من دیگر هیچ نیستم. به منظرهای رقتانگیز بدل شدهام. درحال فروریختن هستم. زود بیایید. من دیگر نه دهانی دارم و نه چهرهای.» او یک سال بعد در ۸۱ سالگی از دنیا رفت.
دوراس بر این باور است که متن همیشه به سینما ارجحیت دارد و سینما هرگز نمیتواند قدرت متن را داشته باشد. داستان کامیون درباره زنی است که میخواهد خودش را پیدا کند، اینکه بدون تکیه به منبعی خاص و با تکیه به خودش بفهمد الآن کیست و در آینده میتواند چه باشد. زن در جاده سوار کامیونی میشود و شروع به حرف زدن درمورد مسائل مختلف مانند عشق، زندگی و سیاست میکند و در تمام طول مسیر راننده ساکت است و فقط به حرفهای او گوش میدهد.
قیدار
قیدار نام رمانی از رضا امیرخانی است. این رمان در تهران قدیم روایت میشود و داستان مرام و لوطیگری است. طبق گفته نویسنده قیدار در حقیقت برداشتی آزاد از جهان پهلوان تختی است. قیدار در داستان یک مرد اهل تهران است که صاحب گاراژی با چندماشین سنگین است. نویسنده سعی داشته با بیان فضیلتهای اخلاقی که از منظر وی در گذشته وجود داشته، آنها را از فراموشی و نابودی رها کند، چرا که از دید او در دنیای امروزی این فضیلتها کمرنگ شدهاند. قیدار، جوانمردی است که در پی گمنامی است. کسی که نماینده ارزشهایی است که اکنون دیگر وجود ندارد؛ ارزشهایی که نویسنده به گفته خود در پی زنده کردن آن است. این کتاب مشتمل بر 9فصل است که در هر فصل یک داستان از قیدار روایت میشود. فضای داستان به رمان (من او) دیگر اثر این نویسنده بسیار نزدیک است و حتی در جایی میبینیم شخصیتهای مشترکی هم دارند، بنابراین اینگونه به نظر میرسد نویسنده در دنیای خیالی خودش است. امیرخانی برای ترسیم فضای دوران قبل انقلاب در رمانش از اصطلاحات قدیمی استفاده کرده و در کل زبان خاصی دارد که شاید برای نسلهای جدید نامأنوس باشد و لازم باشد تا فصل اول را چند بار بخوانند. اما رفتهرفته زبان به حالت عادی خود برمیگردد و و شخصیتها پختهتر میشوند. جذابترین قسمت کتاب فصل 9 است که برای لذت بردن از آن لازم است 8 فصل قبلی نیز خوانده شود.
کامیون
کتاب کامیون(فیلمنامه) نوشته مارگریت دوراس و ترجمه قاسم روبین است. دوراس، رماننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، مقالهنویس و فیلمساز تجربی فرانسوی است که در قرن بیستم میزیست. معروفترین اثر او، فیلمنامه «هیروشیما عشق من» است که نامزد جایزه اسکار برای بهترین فیلمنامه اورجینال شد. او در آخرین روزهای عمرش یک اتوبیوگرافی ۵۴صفحهای برای خداحافظی از طرفداران و خانوادهاش منتشر کرد. در آخرین قسمت آن که در آگوست ۱۹۹۵ نوشته شده بود، اینطور آمده است: «فکر میکنم تمام شده. زندگیام به سر آمده. من دیگر هیچ نیستم. به منظرهای رقتانگیز بدل شدهام. درحال فروریختن هستم. زود بیایید. من دیگر نه دهانی دارم و نه چهرهای.» او یک سال بعد در ۸۱ سالگی از دنیا رفت.
دوراس بر این باور است که متن همیشه به سینما ارجحیت دارد و سینما هرگز نمیتواند قدرت متن را داشته باشد. داستان کامیون درباره زنی است که میخواهد خودش را پیدا کند، اینکه بدون تکیه به منبعی خاص و با تکیه به خودش بفهمد الآن کیست و در آینده میتواند چه باشد. زن در جاده سوار کامیونی میشود و شروع به حرف زدن درمورد مسائل مختلف مانند عشق، زندگی و سیاست میکند و در تمام طول مسیر راننده ساکت است و فقط به حرفهای او گوش میدهد.
قیدار
قیدار نام رمانی از رضا امیرخانی است. این رمان در تهران قدیم روایت میشود و داستان مرام و لوطیگری است. طبق گفته نویسنده قیدار در حقیقت برداشتی آزاد از جهان پهلوان تختی است. قیدار در داستان یک مرد اهل تهران است که صاحب گاراژی با چندماشین سنگین است. نویسنده سعی داشته با بیان فضیلتهای اخلاقی که از منظر وی در گذشته وجود داشته، آنها را از فراموشی و نابودی رها کند، چرا که از دید او در دنیای امروزی این فضیلتها کمرنگ شدهاند. قیدار، جوانمردی است که در پی گمنامی است. کسی که نماینده ارزشهایی است که اکنون دیگر وجود ندارد؛ ارزشهایی که نویسنده به گفته خود در پی زنده کردن آن است. این کتاب مشتمل بر 9فصل است که در هر فصل یک داستان از قیدار روایت میشود. فضای داستان به رمان (من او) دیگر اثر این نویسنده بسیار نزدیک است و حتی در جایی میبینیم شخصیتهای مشترکی هم دارند، بنابراین اینگونه به نظر میرسد نویسنده در دنیای خیالی خودش است. امیرخانی برای ترسیم فضای دوران قبل انقلاب در رمانش از اصطلاحات قدیمی استفاده کرده و در کل زبان خاصی دارد که شاید برای نسلهای جدید نامأنوس باشد و لازم باشد تا فصل اول را چند بار بخوانند. اما رفتهرفته زبان به حالت عادی خود برمیگردد و و شخصیتها پختهتر میشوند. جذابترین قسمت کتاب فصل 9 است که برای لذت بردن از آن لازم است 8 فصل قبلی نیز خوانده شود.