مخاطبان تلویزیون هنوز هم شخصیت راننده کامیون را با محمد کاسبی و خوشرکابش میشناسند
تقی؛ راننده کامیونی که سیگار نمیکشید
محمد کاسبی بازیگری که نقش رانندهکامیونها را بهتر از خودشان از آب درآورد
معمولا بازیگرهای کشورمان بازی را از تلویزیون شروع میکنند و بعد که کمی معروف شدند راهشان به سینما میافتد یا بهطور کل سراغ سینما میروند یا در آثار سینمایی هم بازی میکنند اما درباره من مساله برعکس بود. من کارم را از سینما شروع کردم و آثار سینماییام بهخصوص در دهه 60 بسیار پربیننده شد و چند جایزه هم به خاطرشان گرفتم و بعد سمت تلویزیون آمدم. برای همین هم بود که اهالی هنر و آن دسته از مخاطبانی که سینما میرفتند من را از قبل میشناختند اما بعضی از مردم که راهشان به سینما نمیافتاد، نهایتا من را در همان تلویزیون دیده بودند.
در تلویزیون هم کارهایی کردم که خودم همهشان را دوست دارم. بیشتر از همه «مریممقدس» را دوست دارم. به نظر من مریم مقدس در تلویزیون کار درخشانی بود. این را حتی با مقایسه این سریال با نمونه ایتالیاییاش میگویم.
اما سریال «خوشرکاب» هم برای خودش دنیایی بود و بین مردم خیلی دیده شد. قصه تقی، رانندهای که با کامیونش زندگی میکند.
یادم میآید بعد از پخش سریال خوشرکاب یکبار با یکی از دوستانم راهی سفری بودیم و بین راه برای ناهار رفتیم به یکی از رستورانهای بینراهی. از همان رستورانهایی که پاتوق رانندهکامیونهاست! نشسته بودیم سر میز ناهار که یک راننده کامیون از در رستوران آمد داخل. پیدا بود که راننده کامیون است و در مسیر سفرش آمده ناهار بخورد و استراحتی بکند. من را که دید یکدفعه گل از گلش شکفت.
شگفتزده آمد سمتم و گرم سلاموعلیک کرد. من را طوری در آغوش کشید انگار که سالهاست با هم رفیقیم. وقتی قربانصدقهها و بوسیدنها و بغلکردنهایش تمام شد درحالیکه چشمانش از شوق برق میزد با همان ادبیات رانندهکامیونی حرفهایی زد که البته از گفتن دقیق جملاتش معذورم! ولی حرفش این بود که: «دمتگرم! ترکوندی! پرچم راننده کامیونها رو بردی بالا ... به مردم نشون دادی که یه راننده کامیون هم میتونه فیلم بازی کنه... دست همه بازیگرها رو از پشت بستی ... دمتگرم!»
من که خندهام گرفته بود سعی کردم توجیهش کنم که من رانندهکامیون نیستم، بازیگرم اما توی کت مرد نمیرفت و واقعا باور داشت من رانندهکامیونی هستم که حالا یک فیلمی هم بازی کردهام. خلاصه ماجرا با وساطت دوست همراهم و اهالی رستوران حل شد و بالاخره با شهادت آنهمه آدم، آن مرد قبول کرد که من رانندهکامیون نیستم، بازیگری هستم که در آن سریال نقش رانندهکامیون را داشتهام.
بعضی میپرسند که برای بازی در این سریال چه کردی که خلقوخوی یک رانندهکامیون را یاد بگیری؟ من جوابم همان است که همیشه به اینجور سوالها میدهم. من واقعا کار خاصی نکردم فقط بازی خودم را
انجام دادم.
خودم هم میدانم که نقش خوبی از آب درآمده و خوب بازی کردهام اما نمیدانم چرا خوب بازی کردهام!
البته شخصیت تقی خوشرکاب نکاتی هم داشت که کمتر کسی به آن توجه کرد. عده زیادی از رانندهکامیونها بهدلیل نوع کارشان و اینکه باید شبها مسافتهای طولانی را رانندگی کنند، اهل سیگار و دخانیات هم هستند و مردم تقریبا این را پذیرفتهاند که سیگار را دست یک رانندهکامیون ببینند اما تقی سیگار نمیکشید و هیچکس به این توجه نکرد. سیگار نکشیدن تقی نکتهای بود که دوست داشتم در این سریال بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
در تلویزیون هم کارهایی کردم که خودم همهشان را دوست دارم. بیشتر از همه «مریممقدس» را دوست دارم. به نظر من مریم مقدس در تلویزیون کار درخشانی بود. این را حتی با مقایسه این سریال با نمونه ایتالیاییاش میگویم.
اما سریال «خوشرکاب» هم برای خودش دنیایی بود و بین مردم خیلی دیده شد. قصه تقی، رانندهای که با کامیونش زندگی میکند.
یادم میآید بعد از پخش سریال خوشرکاب یکبار با یکی از دوستانم راهی سفری بودیم و بین راه برای ناهار رفتیم به یکی از رستورانهای بینراهی. از همان رستورانهایی که پاتوق رانندهکامیونهاست! نشسته بودیم سر میز ناهار که یک راننده کامیون از در رستوران آمد داخل. پیدا بود که راننده کامیون است و در مسیر سفرش آمده ناهار بخورد و استراحتی بکند. من را که دید یکدفعه گل از گلش شکفت.
شگفتزده آمد سمتم و گرم سلاموعلیک کرد. من را طوری در آغوش کشید انگار که سالهاست با هم رفیقیم. وقتی قربانصدقهها و بوسیدنها و بغلکردنهایش تمام شد درحالیکه چشمانش از شوق برق میزد با همان ادبیات رانندهکامیونی حرفهایی زد که البته از گفتن دقیق جملاتش معذورم! ولی حرفش این بود که: «دمتگرم! ترکوندی! پرچم راننده کامیونها رو بردی بالا ... به مردم نشون دادی که یه راننده کامیون هم میتونه فیلم بازی کنه... دست همه بازیگرها رو از پشت بستی ... دمتگرم!»
من که خندهام گرفته بود سعی کردم توجیهش کنم که من رانندهکامیون نیستم، بازیگرم اما توی کت مرد نمیرفت و واقعا باور داشت من رانندهکامیونی هستم که حالا یک فیلمی هم بازی کردهام. خلاصه ماجرا با وساطت دوست همراهم و اهالی رستوران حل شد و بالاخره با شهادت آنهمه آدم، آن مرد قبول کرد که من رانندهکامیون نیستم، بازیگری هستم که در آن سریال نقش رانندهکامیون را داشتهام.
بعضی میپرسند که برای بازی در این سریال چه کردی که خلقوخوی یک رانندهکامیون را یاد بگیری؟ من جوابم همان است که همیشه به اینجور سوالها میدهم. من واقعا کار خاصی نکردم فقط بازی خودم را
انجام دادم.
خودم هم میدانم که نقش خوبی از آب درآمده و خوب بازی کردهام اما نمیدانم چرا خوب بازی کردهام!
البته شخصیت تقی خوشرکاب نکاتی هم داشت که کمتر کسی به آن توجه کرد. عده زیادی از رانندهکامیونها بهدلیل نوع کارشان و اینکه باید شبها مسافتهای طولانی را رانندگی کنند، اهل سیگار و دخانیات هم هستند و مردم تقریبا این را پذیرفتهاند که سیگار را دست یک رانندهکامیون ببینند اما تقی سیگار نمیکشید و هیچکس به این توجه نکرد. سیگار نکشیدن تقی نکتهای بود که دوست داشتم در این سریال بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.