خراب رفاقت!
اگر اهل فیلمهای اکشن نباشیم و با جهان زورآزماییهای مردانه هم نسبتی نداشته باشیم باز هم بعید است اسمی از سیلوستر استالونه نشنیده باشیم و حتما اسباب «حیرت» خواهد بود اگر بدانیم غول اکشنهای هالیوود، اهل نقاشی کشیدن است و سال 2013 موزه دولتی روسیه در سنتپترزبورگ نقاشیهای او را به نمایش گذاشته، سال 2015 موزه هنر مدرن و معاصر نیس در فرانسه میزبان آثارش بوده و بهتازگی هم در موزه اوستاوس هاگن آلمان 50 تابلو از نیمقرن نقاشی کشیدنش را به نمایش گذاشته است. البته که جناب استالونه در افتتاحیه نمایشگاه سرش را بالا گرفته و گفته: من باید نقاش میشدم، قطعا استرس کمتری داشت.
«حیرت» اما برای رفاقت چه کارها که نمیکند یا دستکم در این سوی جهان «حیرت» که هیچ، خیلی چیزهای دیگر هم به پای «رفاقت» ذبح میشود. شرح یکی از آخرین و داغترین رفاقتها برمیگردد به همین چند وقت پیش که کارگردان پیشکسوت سینمای ایران گوشی را برمیدارد و با رفیق سالهای دورش تماس میگیرد و به بانوی مترجم و گالریدار معروف شهر خبر میدهد که ای رفیق 50ساله چه نشستهای که من از دوره نوجوانی نقاشی میکشیدهام و تو هیچ نمیدانی. بانوی گالریدار هم میرود نقاشیهای آقای کارگردان را میبیند و «حیرت» میکند از آن همه سادگی و رنگ و تخیل در نقاشیهای مسعود کیمیایی.
از اینجای قصه است که لیلی گلستان، عضویت در انجمن صنفی گالریداران تهران و سوابق حرفهای و حتی انتقادهایش به تهمینه میلانی را به پای «رفاقت» قربانی میکند و از میان نقاشیهای کیمیایی به زحمت 21 اثر را انتخاب میکند و در گالری معروفش به نمایش میگذارد. برخی از آنها بیشتر از 300میلیون هم قیمتگذاری میشوند در حالی که فروش آخرین فیلم استاد هنوز به 200 میلیون هم نرسیده است. شواهد حاکی است که «رفاقت» سبب میشود لیلی گلستان بایستد جلوی دوربین خبرآنلاین و این خبرگزاری و آن رسانه، با توسل به واژههایی مثل Naive به معنی ساده، بیتکلف و بیتجربه از نقاشیهای رفیقی دفاع کند که خودش معترف است هر کس دیگری به جای مسعود کیمیایی با این نقاشیها آمده بود، پذیرفته نمیشد. همین «رفاقت» است که وادارش میکند بهصراحت بگوید: او دوست داشته نقاشی بکشد، من هم دلم خواسته آن را به نمایش بگذارم! در کمال پارتیبازی همیشه حاضرم برای مسعود کیمیایی نمایشگاه برپا کنم.