داداش! ژلوفن داری؟!
دیروز كه برگشته بودیم محل و رفتیم پاركینگ كه یه سری به اِفهاش عروسكیمون بزنیم این غُلوم شاتره و كریم ریقوی
فِن فِنی اومده بودن جلو و میخ شده بودن كه الا و بلا داستان یكی دو تا از فیلمایی كه دیدی رو واسه ما تیعریف كن! جون داداش ما رو میگی؟! انگار برق سه فاز وصل كردن پس مغزمون! آخه حالا چی قرقره كنیم؟! بگیم هی نشستیم و هی نشستیم و هی نشستیم و هیچی ملتفت نشدیم! دِ نشد دِ!
آقا حالا مام دنبال قهوهای كردن نیستیما، یعنی جون داداش تو مرام ما نیست ولی این ناصر كامیونی رو كفن كنن ما نفهمیدیم ایراد از آنتن ماست كه كلهم اجمعین از بعضی از این فیلما هیچی نمیفمیم یا ایراد از فیلمه یا چی اصن؟! نمونهاش همین دیروز پریروز! ولو شدیم روی صندلی و پا رو پا انداختیم و قولنج كت و كول رو شكوندیم و سیبیل نمدارمون رو چرب كردیم كه میخ بشیم رو پرده و حالی ببریم... هی نِشِستیم! هی نِشِستیم! هی نِشِستیم! نشد كه نشد!
حالا نَقلش شاید از زِبون این داداشتون درست نباشه و واسهش اُفت داشته باشه ولی اینكه آدم فكر كنه خیلی نفهم و بی شعوره و چیزی نمیفهمه بدجور آب و روغن آدمو قاطی میكنه! تو نمیری بعد فیلم كلهمون شده بود عینهو لاستیك تاب برداشته ده چرخ و سردرد اَمونشو بریده بود. انگاری كه با تایرلور گذاشته باشن پس كله ما! تا كنتاكت خوردن اعصاب معصاب چیزی نمونده و عنقریب بود كه پخش و پلاهامونو از رو در و دیفال با كاردك جمع كنن.
از منوچ میشنفید اگه شومام پاتون به دیدن همچین فیلمایی باز شد و هی نِشِستید و هی نِشِستید و هی نِشِستید و خبری نشد، به بهونه دست به آبی مستراحی چیزی بزنید بیرون بلكم هوایی به سرتون بخوره و دوباره میزون شید! آره آقاجون! بعضی فیلما رو بلانسبت شوما و ما و جمعی كه چنبره زدن روی صفحه روزنامه و داره این چند خط كاغذو میخونن باهاس با ژلوفن رد كرد.
حالا مای بیغ و صفركیلومتر رو بوگو كه فكر میكردیم یه ژلوفن كفایت میكنه تو نگو بعضیای دیگه هم هستن كه یه بسته هم براشون كمه! زمان ما این ریختی نبود لوطی! ملت از سر و كول هم بالا میرفتن و بلیت میخریدن واسه سینما اومدن نه اینكه مخشون گریپاژ كنه كه داستان چی بود و كی به كیه و چی به چی بود و زن اون چرا با شووَر این میپره و تهش هم عین عملیهای جوب خواب، بسته بسته ژلوفن و استامینِفون كدئین بندازی بالا بلكم بشوره و ببره! اصن یادم میافته دوباره سردرد میگیرم! داداش! ژلوفن داری؟!
فِن فِنی اومده بودن جلو و میخ شده بودن كه الا و بلا داستان یكی دو تا از فیلمایی كه دیدی رو واسه ما تیعریف كن! جون داداش ما رو میگی؟! انگار برق سه فاز وصل كردن پس مغزمون! آخه حالا چی قرقره كنیم؟! بگیم هی نشستیم و هی نشستیم و هی نشستیم و هیچی ملتفت نشدیم! دِ نشد دِ!
آقا حالا مام دنبال قهوهای كردن نیستیما، یعنی جون داداش تو مرام ما نیست ولی این ناصر كامیونی رو كفن كنن ما نفهمیدیم ایراد از آنتن ماست كه كلهم اجمعین از بعضی از این فیلما هیچی نمیفمیم یا ایراد از فیلمه یا چی اصن؟! نمونهاش همین دیروز پریروز! ولو شدیم روی صندلی و پا رو پا انداختیم و قولنج كت و كول رو شكوندیم و سیبیل نمدارمون رو چرب كردیم كه میخ بشیم رو پرده و حالی ببریم... هی نِشِستیم! هی نِشِستیم! هی نِشِستیم! نشد كه نشد!
حالا نَقلش شاید از زِبون این داداشتون درست نباشه و واسهش اُفت داشته باشه ولی اینكه آدم فكر كنه خیلی نفهم و بی شعوره و چیزی نمیفهمه بدجور آب و روغن آدمو قاطی میكنه! تو نمیری بعد فیلم كلهمون شده بود عینهو لاستیك تاب برداشته ده چرخ و سردرد اَمونشو بریده بود. انگاری كه با تایرلور گذاشته باشن پس كله ما! تا كنتاكت خوردن اعصاب معصاب چیزی نمونده و عنقریب بود كه پخش و پلاهامونو از رو در و دیفال با كاردك جمع كنن.
از منوچ میشنفید اگه شومام پاتون به دیدن همچین فیلمایی باز شد و هی نِشِستید و هی نِشِستید و هی نِشِستید و خبری نشد، به بهونه دست به آبی مستراحی چیزی بزنید بیرون بلكم هوایی به سرتون بخوره و دوباره میزون شید! آره آقاجون! بعضی فیلما رو بلانسبت شوما و ما و جمعی كه چنبره زدن روی صفحه روزنامه و داره این چند خط كاغذو میخونن باهاس با ژلوفن رد كرد.
حالا مای بیغ و صفركیلومتر رو بوگو كه فكر میكردیم یه ژلوفن كفایت میكنه تو نگو بعضیای دیگه هم هستن كه یه بسته هم براشون كمه! زمان ما این ریختی نبود لوطی! ملت از سر و كول هم بالا میرفتن و بلیت میخریدن واسه سینما اومدن نه اینكه مخشون گریپاژ كنه كه داستان چی بود و كی به كیه و چی به چی بود و زن اون چرا با شووَر این میپره و تهش هم عین عملیهای جوب خواب، بسته بسته ژلوفن و استامینِفون كدئین بندازی بالا بلكم بشوره و ببره! اصن یادم میافته دوباره سردرد میگیرم! داداش! ژلوفن داری؟!