سامانهای که دزد میگیرد
دو تا دست، دو تا دست غریبه که ناگهان تطاولت میکند و میگذارد به فرار و این تصویر، تا چند روز میشود تصویر غالب ذهنت؛ اینکه مدام آن صحنه موبایلقاپی را مرور میکنی و پیش خودت محاسبه میکنی که اگر مکث اولیه نبود، با لگد روی ستون فقراتِ ناکِسَش فرود میآمدی. این روانِ مخدوشت نیاز به آرامسایشگاه و تکیهگاهی میخواهد که آرامت کند و بگوید پسرم، خیالت نباشد، ردیف میشود. شبی که گوشیام را زدند، بلافاصله خودم را به کلانتری رساندم. قرار شد در وقت اداری مراجعه کنم؛ گفتند دو راه داری، یکی شکایت و شکایتکشی، که خب احتمال رستگاریات بالا نیست و دیگری ثبت سریال تلفن همراه در سامانهای؛ سامانهای که در همان در و دیوار کلانتری تبلیغش کرده بودند؛ اما «همیاب24» که ظاهرا زیر نظر یکی از اپراتورهای مخابرات کار میکند.
برای ردیابی کالای مسروقهات، هم اجرت میگیرد و هم میخواهد عددی را به عنوان مژدگانی تعیین کنی که اگر پیدایش کردند، بسلفی.
روانِ مخدوش و بیپناهت، پابرجاست رفیق؛ کسی هم اگر قرار باشد بر حسب وظیفه کمکت کند، باید سر کیسه را برایش شل کنی.
برای ردیابی کالای مسروقهات، هم اجرت میگیرد و هم میخواهد عددی را به عنوان مژدگانی تعیین کنی که اگر پیدایش کردند، بسلفی.
روانِ مخدوش و بیپناهت، پابرجاست رفیق؛ کسی هم اگر قرار باشد بر حسب وظیفه کمکت کند، باید سر کیسه را برایش شل کنی.