قیل و قال

قیل و قال

  فخر الزمان: دكتر؟! ای كاش شما به جای ان‌قلت در احوالات ملوك، در همان دوران جوانی سر و همسری اختیار می‌كردین تا ازین تجرد دیرینه خلاص میشدین؛ بلكم در جوار حسن و ملاحت روح یك زن، با انصاف بیشتری درباره گذشته داوری می‌كردین.
  دكتر: از برزخ بی‌كسی و تنهایی تجرد در این سن و سالی كه من دارم شاید بشه خلاص شد، اما نجات انسان از بند خاطرات خودش كار چندان آسانی نیست، حتی گویی این خاطرات آدمه كه در تمام لحظات زندگی برای او تعیین تكلیف می‌كنه. خاطره شادمانی از دیروز، تلخ‌ترین غمیه كه امروز 
داریم...
  فخرالزمان (با خودش): شاید حق با تو باشه دكتر، گویا ما به این جهان نیامدیم تا زندگی كنیم، اومدیم تا در لجه كابوس‌ها و خاطراتمان بمیریم. 
سریال شب دهم