نكشیمون بچه‌تهرون!

نكشیمون بچه‌تهرون!

حتما پیرامون‌تان كسانی را می‌شناسید كه «دهاتی» و «شهرستانی» از زبانشان نمی‌افتد و فكر می‌كنند اینها بهترین ناسزاهایی است كه می‌توان در قبال آدم‌های به‌زعمِ آنها «بی‌كلاس» به‌كار برد. حالا برگردید و به كلماتی كه آنها را در گیومه گذاشتیم فكر كنید: «دهاتی»، «شهرستانی» و «بی‌كلاس»؛ امروزه تردیدی نیست چنین انگاره‌ای درباره افراد صرفا از عقب‌ماندگی و خلأ برابر نهادهای فرهنگی برمی‌آید. بدیهی است ما در این گزارش نمی‌خواهیم صرفا بگوییم این نژادپرستی است و تنها نكوهش كنیم شكل‌گیری نگاه ارزش‌گذارانه به دوگانه‌های مركز، حاشیه و دیگر دوگانه‌هایی از این دست را. می‌دانیم تلاش‌های فراوانی برای رفع این خلأ فرهنگی صورت می‌گیرد و مردم حتما نسبت به دهه‌ها پیش كمتر فكر می‌كنند در میدانی قرار گرفته‌اند كه باید در آن بر‌سر مفهوم و مصادیق اصالت با هم رقابت كنند. امروز اما می‌خواهیم بگوییم انگاره پیشاحجری دهاتی/شهرستانی ـ مركزنشین ظاهرا از كانال‌هایی در حال تقویت است و این گزارش را به مثابه هشداری بسیار جدی بخوانید. حالا ماجرا به دیالوگی در یك تاكسی یا در نزاعی خیابانی محدود نمانده؛ این‌بار دو مسؤول در فاصله چند روز، نكاتی را به زبان آورده‌اند كه هم خشم‌ها برانگیخته و هم افسوس‌ها. اظهارات این دو مسؤول ورزشی كشور، لزوم اقدام‌های جدی‌تر در این باره را گوشزد می‌كند. روایت ما را بخوانید از این‌كه این دو چه گفته‌اند شهر به هم ریخته است؛ اظهاراتی كه حالا هم واكنش‌های بسیاری را برانگیخته و هم هشتگ باافتخار_شهرستانی‌ام را حسابی داغ كرده است.

پیژامه‌پوش‌ها و دختر پادشاه اردن
چراغ اول را مسعود خلیلی روشن كرد؛ رئیس فدراسیون سواركاری. او در جمع مدیران سواركاری درباره تركمن‌ها حرف‌هایی زده بود تا یكی از روزنامه‌نگاران ورزشی برایش تیتر بزند: «نفرت‌پراكنی هشت دقیقه‌ای». با این‌كه او این حرف‌ها را تكذیب كرده، اما هم فایل صوتی حرف‌ها موجود است و هم این تكذیبیه‌ها كاركرد رسانه‌ای خود را از دست داده‌‌اند. شرم می‌كنیم از نقل حرف‌هایش اما برای این‌كه اگر در جریان نیستید، در جریان قرار بگیرید ناچاریم نقلش كنیم: «تركمنا رو خودمون پروروندیمشون. بدبختن. ندارن. من مخالف قشر ضعیف نیستما ... توده‌ای رو درست كردیم یه عشیره‌ای رو ... یه بچه‌تركمنی كه تا دیروز پنج میلیون نداشته یهو میگیم ۱۷۰ میلیون بردی. بچش رو كه نمیفرستش دانشگاه. میره مواد مخدری میشه. نباید بیان تو عرصه اجرایی. راه چاره‌ای پیدا كنیم. [...] سواری مخاطب خاص داره. سواری با كشتی و فوتبال فرق داره. بابا فدراسیون جهانی سواركاری زن شیخ ممد دبی و دختر ملك حسین اردنه. كلاسش اصلا همینه. ما با یه مشت بیژامه‌پوش فقیر می‌خوایم سواركاری كنیم. باید كانون درست كنیم تا مقابله كنیم با اون قبیله».هنوز با گذشت چند روز باورمان نمی‌شود این ترهات از زبان یك مسؤول و در جلسه‌ای رسمی خارج شده باشد. از ته دل امیدواریم این فایل صوتی جعلی باشد. اگر نباشد كه تا حالا هم صحتش به قوت خود باقی است، باید بگوییم هولناك است، شرم‌آور است و ماجرا كاملا در وضع هشدار به سر می‌برد. حرف‌های این مسؤول را وقتی از «مخاطب خاص»، «فقیر پیژامه‌پوش» و «دختر ملك‌حسین اردن» سخن می‌گوید باید جدی گرفت.
برای این موضوع قصد داشتیم سراغ یوسف قوجق نویسنده ترکمن و فرهنگ‌شناس خوب تهران‌نشین استان گلستان برویم که بعد از بارها تماس در دسترس نبود.

فقط بچه‌های تهران حق انتقاد دارند؟
هنوز داغ حرف‌های رئیس كاهل فدراسیون سواركاری بر دل هموطنان تركمن‌مان تازه بود كه این‌بار اسماعیل حسن‌زاده تالشی، رئیس كمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، داغ را عمومی‌تر كرد و این‌بار با همان دست‌فرمان نه فقط به تركمن‌ها بلكه به همه شهرستانی‌ها تاخت. او گفت: «بخشی از رفتارهای امروز ورزشكاران خصوصا جوانی كه دو روز است به تهران آمده و معروف شده این است كه به خود اجازه می‌دهد علیه وزیر صحبت كند. یك جوان كه هنوز تهران را به‌خوبی نمی‌شناسد و فقط به واسطه شهرتش صحبت می‌كند علیه وزیر حرف می‌زند؛ این موضوع باید كالبدشكافی شود». حرف‌های او ما را یاد یك شوخی عمومی می‌اندازد؛ همان‌ روایتی كه با كنایه «نكشیمون بچه تهرون!» به پایان می‌رسید.كاری به این‌كه این حرف‌ها خطاب به چه كسی گفته شده و چرا، نداریم. این حرف‌ها علاوه بر این‌كه ما را یاد رئیس فدراسیون سواركاری می‌اندازد، به همان اندازه به ما یادآوری می‌‌كند چند سال پیش، یكی دیگر از مسؤولان در جمع دانشجویان دانشگاه تهران كه آنها را اغلب شهرستانی می‌دانست، گفت كه تهرانی است و خلاف آنها كه پای سخنرانی‌اش نشسته‌اند در خیابان‌های تهران گم نمی‌شود. این یادآوری به ما هشدار می‌دهد حتی اگر فرهنگ‌سازی در این باره بین مردم صورت گرفته و اغلب مردم چنین تقابل‌هایی را پوچ می‌دانند، منتها بین مسؤولان همچنان باقی است. راستی، اگر یك صفحه به عقب برگردید در صفحه 9 امروزمان گزارشی دیگر می‌خوانید كه به توهین به اهالی كشور همسایه در یك سریال پرداخته است. اینها خطرناك است. مسؤولان و فعالان فرهنگی، تابلوی جامعه خود هستند. یا دست‌كم باید باشند.
برای این موضوع قصد داشتیم سراغ جعفر ابراهیمی نویسنده و شاعر همان شعر معروف خوشا به حالت ای روستایی، برویم که او هم بعد از بارها تماس در دسترس نبود.