نسخه Pdf

شب را باور نكن

شب را باور نكن

نویسنده:  مرجان ارتند
متولد:  78 لرستان  شهر درود
بیدار شدن را دوست نداشتم، صبح همیشه برای من همراه با ترس بود این‌كه روزها یكی پس از دیگری می‌گذرد و من هنوز مانده‌ام و هیچ حركتی نكرده‌ام.
كاش عقربه‌های ساعت یكجا از حركت می‌ایستاد؛ اما انگار با این فكر من سرعت‌شان بیشتر می‌شود شاید آنها هم می‌خواهند این دو ماه را زودتر سپری كنند تا از دست نگاه‌های من خلاص 
شوند...