دو سوی شكایت كیروش
كارلوس كیروش از فدراسیون فوتبال شكایت كرد تا بعضی از باورها رنگ ببازد. بیتردید كیروش در زمان حضورش در ایران خدمات بسیاری به فوتبال ما كرد؛ اما متاسفانه چه در زمان ریاست مهدی تاج و چه در دوره ریاست علی كفاشیان، اعتمادی متقابل بین او و مدیران فدراسیون فوتبال وجود نداشت. در این مدت مدیران تلاش بسیار كردند تا روابط را عادی جلوه دهند؛ اما خودشان هم میدانستند اوضاع، طبیعی نیست. تاج در برنامههای تلویزیونی مدام از كیروش تعریف میكرد؛ اما رئیس بهخوبی میدانست زمینههای ایجاد اعتماد در طرف مقابل را ایجاد نكرده است. كیروش با صراحت اعلام كرد كه تاج حقیقت را نمیگوید و باز هم به صراحت اعلام كرد كه تنها به دلیل رفتار تاج شكایت كرده است. همه از اینكه كیروش پاسخ 8 سال اعتماد فوتبال ایران را با این شكایت شتابزده داد، تعجب كردند و باید هم تعجب كنند. او بت وجودش را به دست خود شكست تا دیگر طرفداری نداشته باشد. این ماجرا البته یك سوی دیگر هم دارد. اینكه كیروش درست گفته باشد. اگر حق به جانب او باشد و در این مدت همه چیز شنیده باشد غیر از حقیقت، تكلیف چیست؟ او كه تیم ملی را دارای جایگاهی خاص كرد و دوست و دشمن به آن اعتراف كردند، بلافاصله بعد از پیشنهاد وسوسهانگیز تیمی صاحب كلاس در فوتبال دنیا، از ما جدا شد. آیا این تنها پیشنهاد او در این 8 سال بود؟ آیا رفتار مدیران فدراسیون فوتبال او را به این باور رساند كه دیگر با این مدیران نمیتواند قدمی رو به جلو بردارد. اگر این گونه باشد، تكلیف ما با مدیران فوتبالمان چیست؟ كیروش قدرشناسانه رفتار نكرد؛ اما اگر آن طور كه او ادعا میكند، مدیران فدراسیون فوتبال حقیقت را پنهان كرده باشند، چه باید كرد؟ چه تضمینی وجود دارد كه آنها این رفتار را در برخورد با سرمربی بعدی هم نداشته باشند؟ كیروش با وجود برخوردهای تند، رفتار سختگیرانه، ادبیات نامناسب، و روحیه مبارزهطلب و شاید هم پرخاشگرش، خاصیتهایی هم برای فوتبال ما داشت. كمپ تیم ملی با سختگیری او آماده شد، PEC با پیگیریهای او به تیم ملی رسید و پیراهن مناسب با فشار او به تن بازیكنان تیم رفت. چه تضمینی وجود دارد كه همین قوانین در زمان مربی بعدی هم وجود داشته باشد؟ شكایت كیروش از فدراسیون فوتبال، بد بود و نشانه ناسپاسی؛ اما این دلیل محكمی است برای آنكه رفتار مدیریت فدراسیون فوتبال كه زمینهساز این شكایت شد را نادیده بگیریم؟