وسواس همسرم  باعث شد  او ر ا بکشم

مرد همسركش در گفت‌وگو با جام‌جم:

وسواس همسرم باعث شد او ر ا بکشم

مرد میانسال كه به اتهام همسركشی بازداشت شده، در جریان تحقیقات قضایی ادعا كرد، همسرش قصد قتل او را داشته كه در دفاع از خود مرتكب قتل شده است.
به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، محمد مرد میانسالی است كه به اتهام قتل همسر 40 ساله‌اش بامداد یكشنبه در محله‌ مسعودیه تهران بازداشت شد. وی دوشنبه دوم اردیبهشت امسال برای ادامه تحقیقات به شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و نزد بازپرس جنایی به تشریح جنایت پرداخت و گفت: همسرم وسواس داشت و همین باعث مشكلات روحی برای او شده بود. آن روز دعوایمان شد او می‌خواست مرا خفه كند كه من گلویش را گرفتم و ناخواسته او را كشتم. بعد جسد را در محل تخلیه نخاله در جاده امامزاده هاشم هراز رها كردم. از مرگ او پشیمانم و دلم برای دخترم می‌‌سوزد.
 او در بازداشت به‌سر می‌برد و پلیس در جست‌وجوی كشف جسد است. متهم به قتل دیروز در حاشیه جلسه بازپرسی در گفت‌وگو با جام‌جم به تشریح انگیزه‌اش از قتل پرداخت.
​​​​​​​
 از آشنایی با همسرت بگو.
17 سال پیش یكی از اقوام، همسرم را به من معرفی كرد و پس از آشنایی با هم ازدواج كردیم. ثمره زندگی‌مان یک دختر 5/4 ساله است. 
شغلت چیست؟
در اداره مخابرات كار می‌كردم اما به خاطر بیماری روحی و وسواس همسرم از آن اداره بیرون آمدم، پیك موتوری شدم تا به كارهای خانه رسیدگی كنم و حواسم به زنم و بچه‌ام باشد. زیاد نمی‌توانستیم با افراد رفت و آمد كنیم. او یك ظرف را ده دقیقه می‌شست. وسواس او خیلی حاد شده بود، از خانه بیرون نمی‌رفت. من و خواهرانش هرچه گفتیم نزد روانپزشك برود قبول نكرد. وقتی هم عصبانی می‌شد، دخترمان را كتك می‌زد.
به خاطر همین وسواس او را كشتی؟
اوایل اسفند سال گذشته بر سر یك زمین با همسرم درگیر شدم. بعد از آن به دیوار تكیه زدم كه خوابم برد. فكر كنم ساعت 3 صبح بود كه با احساس خفگی بیدار شدم. همسرم گلویم را گرفته بود. او را هل دادم و گلویش را گرفتم. وقتی به خودم آمدم خفه شده بود.
 بعد چه شد؟
خودروی پراید برادرم امانت دست من بود. جسد را روی صندلی عقب گذاشته و دخترم را روی صندلی جلو نشاندم و سمت امامزاده هاشم جاده هزار رفتم و جسد را در محل تخلیه نخاله‌های ساختمانی انداختم. از طریق واتس‌آپ برای برادر مقتول پیام فرستادم كه غیرقانونی به تركیه رفتیم و از آنجا برای زندگی به اروپا می‌رویم. 
راز جنایت چطور فاش شد؟
روز شنبه دوست مشترك من و برادرزنم با من تماس گرفت كه گفتم همسرم فوت‌شده و دیگر سراغم را نگیر. او برای تسلیت با برادرزنم تماس گرفت و آنها متوجه حضور من شده و به خانه‌ام آمدند.
 ابتدا مدعی شدم همسرم را در بیمارستان روانی بستری كرده‌ام، اما بعد اعتراف كردم.