میان فوتبال من با ماه گردون ....
وقتی VAR گل ثانیه آخر منچسترسیتی را رد كرد و سیتی در خانه از لیگ قهرمانان اروپا حذف شد، هواداران فوتبال در ایران منتظر باران صندلیهای شكسته شده بودند. وقتی بازیكنان تاتنهام جلوی چشم تماشاگران میزبان، جشن صعود گرفتند، فوتبالدوستان ایرانی منتظر پرتاب سنگ بودند. انگار بدون اینها، تئاتر فوتبال ما یكی دو پرده تاثیرگذار كم دارد. در این فوتبال یاد گرفتهایم تعصب یعنی فحاشی، هواداری یعنی سنگ و حمایت از تیم خودی یعنی توهین به حریف. صاحبان بیچون و چرای فوتبال ما كه همیشه در چرخه پرسود فوتبال هستند و كنار نمیروند، اینها را آموزش دادهاند. در این غوغای توهین و تهمت، «احترام» واژه مهجور و غریبی است.
چهارشنبهشب هواداران سیتی، محترمانه به موفقیت حریف نگاه كردند چون دانستهاند برد دائمی با ذات فوتبال همخوانی ندارد. اگر در انگلیس توانستهاند هولیگانهایی كه روزی اروپا را به آتش میكشیدند، تا این حد آرام و نگاهشان را محترمانه كنند، بیتردید ما هم باید بتوانیم، مگر آنكه فكر مدیرانمان جای دیگری مشغول باشد. تماشاگرانی كه ورودشان در هر ورزشگاهی با فاجعه همراه بود و هیسل بلژیک و هیلزبورو شفیلد تنها بخشی از تاریخ تاریك آنها محسوب میشود، حالا به درجهای از درك رسیدهاند كه آرام به جشن صعود تیم حریف چشم میدوزند. اگر این تغییر چشمگیر، نتیجه آموزش است، آموزش ما كجاست؟ و اگر اینها نتیجه مراقبت و نظارت است، نیروهای امنیتی ما در ورزشگاهها چه میكنند؟ امنیت ورزشگاهها آنقدر برای آنها مهم بود كه اطلاعات فردی هواداران را به صورت كامل جمعآوری كردند تا هوادار با آگاهی از تحت نظر بودن، دست از پا خطا نكند. آیا به همین اندازه، امنیت ورزشگاههای ما برای مدیرانمان مهم است؟ توهین، تهمت، سنگ، صندلی شكسته، شعارهای زشت و رفتارهای نادرست در كنار ذرهای هم فوتبال، همه آن چیزی است كه در ورزشگاههای ما دیده و شنیده میشود و به باور هیچ ذهنی ترك هم نمیاندازد كه چگونه با این وضعیت، رویمان میشود شعار خانوادگی شدن ورزشگاهها را بدهیم؟ فوتبالهایی كه در اروپا برگزار میشود و نیمهشب میبینیم، برای پر كردن وقت نیست. آموزشی زنده برای همه عناصر فوتبال ماست. فوتبال ما با این وضعیت، بهجز پر كردن جیب عدهای خاص، خاصیتی ندارد و حتی قدمی ما را به جلو نمیبرد. اینكه آدمهای دنیادیده، موجه و باسوادی مثل جواد نكونام، مهدی مهدویكیا، وحید هاشمیان و ... جایی در این فوتبال ندارند، معنایی دردناك دارد. این سبك و رویه، ارزنی به بار فوتبال ما اضافه نمیكند. اگر قرار است راه رشد و تحول را بیابیم، باید مسیر را كج كنیم تا عدهای از قافله فوتبال ما جدا شوند تا شاید این فوتبال هم عاقبت به خیر شود.
چهارشنبهشب هواداران سیتی، محترمانه به موفقیت حریف نگاه كردند چون دانستهاند برد دائمی با ذات فوتبال همخوانی ندارد. اگر در انگلیس توانستهاند هولیگانهایی كه روزی اروپا را به آتش میكشیدند، تا این حد آرام و نگاهشان را محترمانه كنند، بیتردید ما هم باید بتوانیم، مگر آنكه فكر مدیرانمان جای دیگری مشغول باشد. تماشاگرانی كه ورودشان در هر ورزشگاهی با فاجعه همراه بود و هیسل بلژیک و هیلزبورو شفیلد تنها بخشی از تاریخ تاریك آنها محسوب میشود، حالا به درجهای از درك رسیدهاند كه آرام به جشن صعود تیم حریف چشم میدوزند. اگر این تغییر چشمگیر، نتیجه آموزش است، آموزش ما كجاست؟ و اگر اینها نتیجه مراقبت و نظارت است، نیروهای امنیتی ما در ورزشگاهها چه میكنند؟ امنیت ورزشگاهها آنقدر برای آنها مهم بود كه اطلاعات فردی هواداران را به صورت كامل جمعآوری كردند تا هوادار با آگاهی از تحت نظر بودن، دست از پا خطا نكند. آیا به همین اندازه، امنیت ورزشگاههای ما برای مدیرانمان مهم است؟ توهین، تهمت، سنگ، صندلی شكسته، شعارهای زشت و رفتارهای نادرست در كنار ذرهای هم فوتبال، همه آن چیزی است كه در ورزشگاههای ما دیده و شنیده میشود و به باور هیچ ذهنی ترك هم نمیاندازد كه چگونه با این وضعیت، رویمان میشود شعار خانوادگی شدن ورزشگاهها را بدهیم؟ فوتبالهایی كه در اروپا برگزار میشود و نیمهشب میبینیم، برای پر كردن وقت نیست. آموزشی زنده برای همه عناصر فوتبال ماست. فوتبال ما با این وضعیت، بهجز پر كردن جیب عدهای خاص، خاصیتی ندارد و حتی قدمی ما را به جلو نمیبرد. اینكه آدمهای دنیادیده، موجه و باسوادی مثل جواد نكونام، مهدی مهدویكیا، وحید هاشمیان و ... جایی در این فوتبال ندارند، معنایی دردناك دارد. این سبك و رویه، ارزنی به بار فوتبال ما اضافه نمیكند. اگر قرار است راه رشد و تحول را بیابیم، باید مسیر را كج كنیم تا عدهای از قافله فوتبال ما جدا شوند تا شاید این فوتبال هم عاقبت به خیر شود.